- مجموعه: تاريخ و تمدن

كوروش كبير، به مدت سي سال بر نواحي گستردهاي از آسيا حكومت ميكرد
كوروش كبير، بنيانگذار دودمان شاهنشاهي هخامنشي
كوروش كبير نخستين شاه و بنيانگذار دوره شاهنشاهي هخامنشي در ايران زمين ميباشد. ايرانيان كوروش كبير را پدر و يونانيان، كه وي سرزمينهاي ايشان را تسخير كرده بود، او را سرور و قانونگذار ميناميدند. كوروش كبير داراي 4 فرزند بود دو تن از فرزندان كوروش كبير پسر و دو تن ديگر دختر بودند.
زندگي نامه كوروش كبير
كوروش كبير (۵۷۶-۵۲۹ پيش از ميلاد)، همچنين معروف به كوروش دوم نخستين شاه و بنيانگذار دودمان شاهنشاهي هخامنشي است. كوروش كبير، بهخاطر بخشندگي، بنيان گذاشتن حقوق بشر، پايهگذاري نخستين امپراتوري چند مليتي و بزرگ جهان، آزاد كردن بردهها و بنديان، احترام به دينها و كيشهاي گوناگون، گسترش تمدن و غيره شناخته شدهاست.
ايرانيان كوروش كبير را پدر و يونانيان، كه وي سرزمينهاي ايشان را تسخير كرده بود، او را سرور و قانونگذار ميناميدند. يهوديان كوروش كبير را به منزله مسحشده توسط پروردگار بشمار ميآوردند، ضمن آنكه بابليان كوروش بزرگ را مورد تأييد مردوك ميدانستند.
همسر و فرزندان كوروش كبير
كوروش كبير همسري به نام كاساندان از خاندان هخامنشي برگزيد كه از او داراي 4 فرزند بود. دو تن از فرزندان كوروش كبير پسر و دو تن ديگر دختر بودند. پسران كوروش كمبوجيه دوم و برديا نام داشتند و يكي از دخترانش آتوسا نام داشت اما در منابع تاريخي نام ديگر دختر كوروش كبير ذكر نگرديده است. كامبيز دوم پس از مرگ پدر به جاي او به تخت شاهي نشست و برادر ديگر خود برديا را كشت. او پس از فتح مصر در راه بازگشت به ايران خودكشي كرد.
آتوسا دختر كوروش كبير نيز با داريوش اول ازدواج كرد و ملكه ايران شد. همچنين كوروش كبير دختر ديگري به نام آرتيستون داشت كه از كساندان زاده نشد و خواهر ناتني آتوسا بود. كاساندان و كوروش بزرگ عشق زيادي به يكديگر داشتند و كاساندان تا دم مرگ كوروش كبير را بسيار دوست داشت. براساس سنگ نوشته نبونيداس در بابل، زماني كه كاساندان درگذشت تمام مردم امپراطوري هخامنشي به احترام كوروش كبير به عزاداري پرداختند و اين عزاداري در بابل به خصوص بسيار مشهود بود و مردم اين شهر براي مدت 6 روز (از 21 تا 26 مارس 538) به عزاداري مشغول بودند.
آرامگاه كاساندان همسر كوروش كبير، در پاسارگاد پايتخت امپراطوري پارس قرار داشت. منابع ديگر در خصوص همسر كوروش اطلاعات ديگري ارائه مي كنند. براساس اين منابع كوروش كبير با دختر آژيدهاگ به نام آميتيس ازدواج كرد. اين احتمال وجود دارد كه پس از مرگ كاساندان، كوروش كبير با دختري از ماد از خاندان سلطنتي خود ازدواج كرده باشد.
دورهٔ قدرت كوروش كبير

كوروش كبير همسري به نام كاساندان از خاندان هخامنشي برگزيد كه از او داراي 4 فرزند بود
بعد از آنكه كوروش كبير شاه آنشان شد در انديشه حمله به ماد افتاد. دراين ميان هارپاگ نقشي عمده بازي كرد. هارپاگ بزرگان ماد را كه از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضي بودند بر ضد ايشتوويگو (آژي دهاك) شورانيد و موفق شد، كوروش كبير را وادار كند بر ضد پادشاه ماد لشكركشي كند و او را شكست بدهد.
با شكست كشور ماد به وسيله پارس كه كشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهي ۳۵ ساله ايشتوويگو پادشاه ماد به انتها رسيد، اما به گفته هرودوت كوروش كبير به ايشتوويگو آسيبي وارد نياورد و او را نزد خود نگه داشت. كوروش كبير به اين شيوه در ۵۴۶ پادشاهي ماد و ايران را به دست گرفت و خود را پادشاه ايران اعلام نمود.
كوروش كبير پس از آنكه ماد و پارس را متحد كرد و خود را شاه ماد و پارس ناميد، در حاليكه بابل به او خيانت كرده بود، خردمندانه از قارون، شاه ليدي خواست تا حكومت او را به رسميت بشناسد و در عوض كوروش بزرگ نيز سلطنت او را بر ليدي قبول نمايد.
اما قارون (كرزوس) در كمال كم خردي به جاي قبول اين پيشنهاد كوروش كبير به فكر گسترش مرزهاي كشور خود افتاد و به اين خاطر با شتاب سپاهيانش را از رود هالسي (قزلايرماق امروزي در كشور تركيه) كه مرز كشوري وي و ماد بود گذراند و كوروش كبير هم با ديدن اين حركت خصمانه، از همدان به سوي ليدي حركت كرد و دژسارد كه آن را تسخير ناپذير ميپنداشتند، با صعود تعدادي از سربازان ايراني از ديوارههاي آن سقوط كرد و قارون (كروزوس)، شاه ليدي به اسارت ايرانيان درآمد و كوروش كبير مرز كشور خود را به درياي روم و همسايگي يونانيان رسانيد.
نكته قابل توجه رفتار كوروش كبير پس ازشكست قارون است. كوروش، شاه شكست خورده ليدي را نكشت و تحقير ننمود، بلكه تا پايان عمر تحت حمايت كوروش زندگي كرد و مردمسارد علي رغم آن كه حدود سه ماه لشكريان كوروش كبير را در شرايط جنگي و در حالت محاصره شهر خود معطل كرده بودند، مشمول عفو شدند.
هدف كوروش كبير از لشكركشي به شرق
پس از ليدي كوروش كبير نواحي شرقي را يكي پس از ديگري زير فرمان خود در آورد و به ترتيب گرگان (هيركاني)، پارت، هريو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگيانا (سيستان) و سوگود (نواحي بين آمودريا و سيردريا) و ثتگوش (شمال غربي هند) را مطيع خود كرد.
هدف اصلي كوروش كبير از لشكركشي به شرق، تأمين امنيت و تحكيم موقعيت بود وگرنه در سمت شرق ايران آن روزگار، حكومتي كه بتواند با كوروش كبير به معارضه بپردازد وجود نداشت. كوروش كبير با زير فرمان آوردن نواحي شرق ايران، وسعت سرزمينهاي تحت تابعيت خود را دو برابر كرد. حال ديگر پادشاه بابِل از خيانت خود به كوروش كبير و عهدي در حق وي كه در اوائل پيروزي او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشيمان شده بود.
البته ناگفته نماند كه يكي از دلايل اصلي ترس «نبونيد» پادشاه بابِل، همانا شهرت كوروش كبير به داشتن سجاياي اخلاقي و محبوبيت او در نزد مردم بابِل از يك سو و نيز پيشبينيهاي پيامبران بني اسرائيل درباره آزادي قوم يهود به دست كوروش از سوي ديگر بود.
كوروش كبير و آزادسازي يهوديان دربند

رفتار كوروش كبير پس از فتح بابل جايگاه خاصي بين باستانشناسان و حتي حقوقدانان دارد
بابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط كرد و فقط محله شاهي چند روز مقاومت ورزيدند، پادشاه محبوس گرديد و كوروش كبير طبق عادت، در كمال آزاد منشي با وي رفتار كرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامي كه او در گذشت، عزاي ملي اعلام شد و خود كوروش كبير در آن شركت كرد. با فتح بابل مستعمرات آن يعني سوريه، فلسطين و فنيقيه نيز سر تسليم پيش نهادند و به حوزه حكومتي كوروش كبير اضافه شدند.
رفتار كوروش كبير پس از فتح بابل جايگاه خاصي بين باستانشناسان و حتي حقوقدانان دارد. كوروش كبير يهوديان را آزاد كرد و ضمن مسترد داشتن كليه اموالي كه بخت النصر (نبوكد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشليم از هيكل سليمان به غنيمت گرفته بود، كمكهاي بسياري از نظر مالي و امكانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشليم بازگردند و دستور بازسازي هيكل سليمان را صادر كرد و به همين خاطر در بين يهوديان به عنوان منجي معروف گشت كه در تاريخ يهود و در تورات ثبت است.
دين كوروش كبير
در بابل و جاهاي ديگر، مدارك فراواني در ارتباط با تسامح كوروش كبير در امور ديني بدست آمده و هيچ نشانهاي از تعصب وي به دين ملياش ديده نشدهاست. دربارهٔ اينكه كوروش كبير چه ديني داشت، اختلاف نظر وجود دارد و احتمالاً كوروش خود ميبايست پرستندهٔ اهورامزدا بودهباشد، اگرچه تقريباً هيچ چيزي دربارهٔ باورهايش نميدانيم.
مطابق با گزارش گزنفون، كوروش كبير در بارگاهش پيرامون مسائل ديني از رهنمودهاي مغان پيروي مينمود. اگرچه بسياري از پژوهشگران، كوروش كبير را زرتشتي نميدانند، مري بويس قوياً استدلال ميكند كه كوروش خود يك زرتشتي بود كه چنان پا جاي پاي نياكان خود ميگذارد، نياكاني كه از سدهٔ هفتم پيش از ميلاد هنوز پادشاهان كوچكي در انشان بودند.
او خاطرنشان ميسازد كه آتشكدهها و نيايشگاههاي پاسارگاد حاكي از عمل به آيينهاي زرتشتياست و متنهاي يوناني نيز به عنوان شاهد آوردهاند كه مغان زرتشتي جايگاههاي ارزندهاي در دربار كوروش كبير داشتهاند.
لوييس گري عقيده دارد كه كوروش كبير دقيقاً پيرو آئين ايرانيان باستان قبل از گاتاهاي زرتشت و بازماندهٔ آن در اوستاي جديد بود و خداياني كه مورد تكريم كوروش بودند، با اهورامزدا، ميترا، آذرو آناهيتا، قابل تطبيق هستند. وي معتقد است دين كوروش كبير به آئين ارائه شده در اوستاي جديد نزديك بوده و دليلي براي زرتشتي دانستن او وجود ندارد.
در برابر، پژوهشگراني همچون جورج كامرون و والتر هينتس عقيده دارند كه زمان زندگي زرتشت مابين سالهاي ۶۶۰ تا ۵۸۲ پيش از ميلاد بوده و كوروش كبير در اين مدت، حتي با زرتشت ديدار هم داشته و پيرو دين زرتشتي بودهاست و دليل اين استدلال را آتشدانهاي ساختهشده در فضاي آزاد و برج نگهداري آتش در پاسارگاد ميدانند.
ماكس مالوان ميگويد كه تاكنون هيچ مدركي بدست نيامده كه بر پايهٔ آن بتوان گفت، كوروش كبير زرتشتي بوده است ولي رفتار كوروش با آموزههاي زرتشت و اصول دين او نقاط مشترك بسياري دارد و شايد از دين زرتشتي تأثير پذيرفته باشد.
ذوالقرنين

دربارهٔ اينكه كوروش كبير چه ديني داشت، اختلاف نظر وجود دارد
درباره شخصيت ذوالقرنين كه در كتابهاي آسماني يهوديان، مسيحيان و مسلمانان از آن سخن به ميان آمده، چندگانگي وجود دارد و اين كه به واقع ذوالقرنين چه كسي است به طور قطعي مشخص نشدهاست.
كوروش كبير سردودمان هخامنشي، داريوش بزرگ، خشايارشا، اسكندر مقدوني گزينههايي هستند كه جهت پيدا شدن ذوالقرنين واقعي درباره آنها بررسيهايي انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارك تاريخي و تطبيق آن با آيههاي قرآن، تورات، و انجيل تنها كوروش كبير است كه موجهترين دلايل را براي احراز اين لقب دارا ميباشد. شماري از فقهاي معاصر شيعه نيز كوروش كبير را ذوالقرنين ميدانند. آيت الله طباطبايي، آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله صانعي از معتقدان اين نظر هستند.
وليعهد و جانشين كوروش كبير
كوروش كبير از تنها همسر خود كاساندان، دو پسر به نامهاي كمبوجيه و برديا داشت كه كمبوجيه را پيش از لشكركشي به شرق، بهعنوان وليعهد خود انتخاب كرد. كمبوجيه بهواسطهٔ انتصابش بهعنوان «شاه بابل»، عملاً بهعنوان جانشين كوروش كبير تعيين شده بود و كوروش، امور مملكت را به او واگذار كرد. احتمالاً كمبوجيه پس از مرگ پدرش كوروش كبير، به مرزهاي شمال شرقي سامان داد و در پاييز سال ۵۲۸ پيش از ميلاد، حمله به مصر را آغاز كرد و توانست آنجا را فتح كند.
مرگ كوروش كبير

پس از مرگ كوروش كبير پسرش كمبوجيه دوم (كامبيز دوم) به پادشاهي برگزيده شد
در خصوص مرگ كوروش كبير روايت ها بسيار مغشوش و متفاوت از يكديگر است. براساس كتاب تاريخي هرودوت كه در بسياري از زمينه ها با يافته هاي باستان شناسي مغايرت دارد و تناقض هاي بسياري در آن ديده مي شود، كوروش كبير در جنگ با اقوام ماساژت كه قبايل زرد پوستي بودند كه در شمال خراسان ميزيستند كشته شد.
براساس روايات هرودوت قبايل ماساژت در مناطق جنوبي خوارزم و قزيل قوم كه امروزه قسمتي از استپ هاي قزاقستان امروزي است، پس از حمله كوروش كبير به آن ناحيه به جنگ با او پرداختند. اقوام ماساژت اسب سواراني قابل بودند كه بر پشت اسب زندگي مي كردند.
كوروش كبير براي به دست آوردن قلمرو حاكم اين قبايل كه يك زن به نام تاميريس (TOMYRIS) بود، به او پيشنهاد ازدواج داد اما تاميريس اين پيشنهاد را رد كرد بنابراين كوروش كبير تصميم گرفت اين مناطق را با توسل به زور و نيروي نظامي به چنگ آورد. او با فراهم نمودن قايق ها و كشتي هائي از رودخانه جاكسارتس (سير دريا) در ماوراءالنهر از اين رودخانه عبور كرد.
سپس كوروش كبير فرستاده اي به نزد تاميريس اعزام كرد و به او هشدار داد كه در صورت عدم اجابت درخواستش بايد منتظر عواقب بدي باشد. تاميريس به كوروش پاسخ داد كه در ميدان جنگ يكديگر را خواهند ديد.
ارتش طرفين در جائي با يكديگر برخورد كردند كه با رودخانه سير دريا به اندازه يك روز فاصله داشت. به كوروش كبير گفته شد كه ماساژت ها با شراب بيگانه بوده و آن را نميشناسند و از مستي ناشي از خوردن شراب بي اطلاع هستند. كوروش كبير مقدار زيادي شراب و آذوقه را در اردوي خود باقي گذاشت و با افرادش اردوگاه را ترك نمود. فرمانده ارتش تاميريس كسي جز فرزندش اسپارگاپيس نبود.
اسپارگاپيس به همراه ارتش خود به اردوگاه كوروش كبير حمله كرد و اردوگاه را پر از مواد غذائي و يك نوشيدني عجيب يافت. ماساژت ها به سرعت شروع به خوردن و نوشيدن كردند و به مقدار زياد از مواد غذائي و شراب نوشيدند. زماني كه مستي بر آنان چيره شد كوروش كبير به همراه افرادش به اين ارتش حمله كرد.
در جريان اين حمله اسپارگاپيس به اسارت كوروش كبير درآمد و زماني كه مستي از سرش بيرون رفت و به هشياري رسيد خودكشي كرد. زماني كه به تاميريس اطلاع داده شد كه چه اتفاقي افتاده است اين تاكتيك كوروش كبير را تقبيح نمود و آن را ناجوانمردانه دانست.
او دستورداد تا موج دوم حمله توسط افرادش به نيروهاي پارسيان انجام شود و خودش فرماندهي اين حمله را برعهده گرفت. در اين حمله كوروش كشته شد و ارتشش دچار تلفات زيادي شدند. تاميريس دستورداد تا به انتقام خون پسرش سر از جنازه كوروش كبير قطع نموده و آن را در يك تشت پر از خون فرو برد و خطاب به سر كوروش گفت: تو كه از خوردن خون سير نمي شدي حالا هر چقدر دوست داري خون بخور.
اين روايت هرودوت از منظر تاريخنگاران بسيار به افسانه شباهت دارد و مورخ ديگري به جز هرودوت اين روايت را تعريف نكرده است. مورخين اعتقاد دارند كه اين روايت به عنوان يك روايت غير معتبر توسط هرودوت شناخته مي شد اما او اين روايت را در كتاب خود آورده است.
امپراطوري هخامنشي در زمان مرگ كوروش كبير بزرگترين قلمروي بود كه بشر تا به آن روز مشاهده كرده بود. اين امپراطوري گستره اي از آسياي ميانه در شمال و قسمتي از پاكستان امروزي در شرق تا خليج فارس در جنوب و قسمتي از يونان امروزي در غرب را شامل مي شد.
ميراث كوروش كبير
پس از مرگ كوروش كبير پسرش كمبوجيه دوم (كامبيز دوم) به پادشاهي برگزيده شد. كمبوجيه دوم قبل از عزيمت به مصر براي تصرف آن كشور، برادرش برديا را كشت و سپس به مصر لشگر كشيد. او پس از تصرف مصر بر تخت شاهي نشست و خود را فرزند خدايان معرفي كرد اما مدتي بعد گاو مقدس مصريان را كشت.
عده اي اعتقاد دارند اين كار او به دليل ابتلا به بيماري جنون و عده اي اعتقاد دارند به دليل جلوگيري از جهالت مردم و پرستش گاو بوده است زيرا بر اساس اعتقادات كامبيز كه يكتا پرست و يزدان پرست بود، گاو موجود مقدسي محسوب نمي شد.
زماني كه او در مصر بود يك مغ كه برادرش بسيار به برديا، برادر مقتول كامبيز شباهت داشت به توسط آن مغ به كاخ شاهي راه يافت. اين فرد كه گئوماته نام داشت خود را برديا فرزند كوروش كبير معرفي نمود و به تخت سلطنت نشست. زماني كه اين خبر به كامبيز رسيد از مصر به سوي ايران حركت كرد اما در سوريه كنوني خودكشي نمود.
پس از مرگ كامبيز پسر كوروش كبير و فاش شدن راز گئوماته يك گروه 7 نفره از شاهزادگان هخامنشي در كاخ شاهي اقدام به قتل گئوماته و برادرش كردند و يكي از اين 7 نفر با نام داريوش كبير بر تخت سلطنت نشست. داريوش كه يكي از عمو زادگان كوروش كبير محسوب مي شد پس از رسيدن به قدرت به بسط كشور پارس اقدام نمود و در نبردي به نام ماراتن با ارتش يونان به جنگ پرداخت اما شكست خورد. اگرچه امروزه اين مسئله كه ارتش ايران در اين جنگ شكست خورده باشد توسط تعدادي محل ترديد قرار گرفته است.
ارتش پارس در زمان داريوش تا شبه جزيره بالكان پيش روي كرد و پس از مرگ داريوش پسرش خشايار شاه به قدرت رسيد. خشايار شاه با لشگري انبوه كه تاريخ تا به آن روز نظيرش را نديده بود به يونان حمله كرد و اگرچه در جنگ سالامين شكست خورد اما موفق شد آتن پايتخت يونان را به تصرف خود درآورد.در جريان اين لشگر كشي آتن آتش گرفت و تا به امروزه اين كشمكش كه ايرانيان به عمد آن را آتش زده اند و يا خير ادامه دارد.
امپراطوري هخامنشي در سال 331 قبل از ميلاد با حمله اسكندر مقدوني سرنگون شد و داريوش سوم آخرين شاه آن بود. اگرچه باز هم عده اي اعتقاد دارند يورش اسكندر به ايران فاقد هرگونه حقيقت تاريخي است.
امپراطوري هخامنشي با تصرف مصر در افريقا و تصرف مناطقي از بالكان عملا تبديل به تنها امپراطوري دنيا شد كه در سه قاره جهان آن روز داراي قلمرو بوده است و اگرچه بعدها روميان نيز اين امكان را به دست آوردند كه در هر سه قاره جهان آن روز گسترش قلمرو دهند اما هخامنشيان اولين امپراطوري بودند كه در هر سه قاره نفوذ كردند.
داريوش كبير در زمان حيات خود دستور ساخت تخت جمشيد يا پرسپوليس را صادر كرد و با بناي كاخ هاي با شكوه آن را به عنوان پايتخت هخامنشيان برگزيد و خود را شاهنشاه (شاه شاهان) ناميد. شكوه اين شهر آنچنان بود كه سفراي خارجي و بازرگانان ديگر كشورها پس از ورود به آن دچار شگفت زدگي فراوان مي شدند.
همچنين داريوش در كتيبه اي براي ايران دعاي بسيار جالبي دارد كه حتي امروزه نيز توسط ايرانيان بسيار به آن ارجاع داده مي شود. او در اين كتيبه براي ايران اين چنين دعا مي كند: خداوند اين كشور را از دروغ، دشمن و خشكسالي نگاه دارد. در زمان داريوش ساخت بناي پرسپوليس بنيان گذاشته شد كه در آن قصرهاي متعدد ساخته شد و سربازان گارد جاويدان به محافظت از آن قصرها گمارده شدند.
داريوش همچنين براي گسترش تجارت در زمان خود دستور ساخت راه هاي متعددي را صادر نمود كه يكي از مشهورترين اين را هها، راه شاهي است كه از شوش به سارد كشيده شد. او براي محافظت از اين راه ها قلعه هائي در طول اين جاده ها بنا نمود و امنيت بازرگاني را افزايش داد.
با بنا نمودن راه ها تجارت بين شرق و غرب از طريق امپراطوري هخامنشي تسهيل گرديد زيرا راه ابريشم كه راهي بود كه به واسطه آن كالاهائي مانند ابريشم از خاور دور و چين به اروپا (يونان و بعدها روم) صادر مي شد، به دليل ايجاد امنيت و ساخت راه بسيار افزايش يافت و ايران تبديل به پل ارتباطي بين غرب و شرق گرديد و موجب گسترش فرهنگ و تمدن بشري شد. همچنين داريوش اولين سيستم پستي دنيا را ايجاد كرد.
او دستورداد تا در طول مسير راه ها چاپارخانه هائي احداث شود و پيك هائي كه حامل نامه بودند پس از طي مسافتي در اين چاپارخانه ها نامه را پيك ديگري كه آماده خدمت بود مي دادند. اين پيك نيز پس از طي مسافتي مجددا در چاپارخانه بعدي نامه را پيك بعدي مي داد و به اين ترتيب هميشه پيك و اسب خسته با يك پيك و اسب تازه نفس جابجا مي شدند. اين امر موجب مي شد تا داريوش بسيار زودتر از ديگر حاكمان جهان از اخبار مطلع شود.
استوانه كوروش كبير

استوانه كوروش كبير
از كوروش كبير تنها سند نسبتاً مفصلي كه برجاي مانده، استوانهاي به طول ۲۲٫۵ سانتيمتر و عرض ۱۱ سانتيمتر از جنس خاك رس با نوشتهاي ۴۵ سطري بهزبان بابلي است كه امروزه با شمارهٔ ۹۰۹۲۰ در اتاق ۵۲ بخش ايران باستان موزهٔ بريتانيا نگهداري ميشود.
تكهٔ اصلي استوانه كوروش كبير در سال ۱۸۷۹ ميلادي توسط هرمزد رسام در حفاري معبد مردوك در بابل پيدا شد، اين تكه استوانه كوروش حاوي ۳۵ خط بود. تكهٔ دوم استوانه كوروش كه شامل خطهاي ۳۶ تا ۴۵ ميشود، در سال ۱۹۷۵ ميلادي در كلكسيون بابل دانشگاه ييل يافت شد و به استوانهٔ اصلي پيوست گرديد.
در سال ۱۹۷۱ ميلادي، سازمان ملل متحد استوانهٔ كوروش كبير را به همهٔ زبانهاي رسمي سازمان منتشر كرد و بدلي از اين استوانه در مقر سازمان ملل در فضاي بين تالار اصلي شوراي امنيت و تالار قيومت در شهرنيويورك قرار داده شد. در اين مكان، نمونهاي از آثار فرهنگي كشورهاي گوناگون وجود دارد.
آرامگاه كوروش كبير

آرامگاه كوروش كبير
آرامگاه كوروش كبير در فاصلهٔ حدود يك كيلومتري جنوب غربي كاخهاي پاسارگاد قرار داد. آرامگاه كوروش بزرگ سال ۲۰۰۴ ميلادي به عنوان زير مجموعهٔ پاسارگاد تحت شمارهٔ ۱۱۰۶ در ميراث جهاني يونسكو ثبت شدهاست.
آرامگاه كوروش كبير بر روي سكوي مرتفعي قرار گرفته كه اين سكو خود نيز از قطعات تراشيده شدهٔ سنگ تشكيل شدهاست. بر بالاي سكو اتاق مخصوص دفن جسد قرار دارد. اين اتاق ۲٫۱۰ متر پهنا، ۳٫۱۷ متر طول و ۲٫۱۰ متر ارتفاع دارد. مدخل آن ورودي كوچك و باريكي است.
آرامگاه كوروش كبير به وسيلهٔ سنگهاي شيروانيمانند سهگوش پوشيده ميشود، ارتفاع كامل ساختمان حدود ۱۱ متر است. ارتفاع كلي آرامگاه كوروش كبير اندكي بيش از ۱۱ متر است. سكوي اول كه پلهٔ اول را تشكيل ميدهد، ۱۶۵ سانتيمتر ارتفاع دارد، اما حدود ۶۰ سانتيمتر آن در اصل نتراشيده و پنهان بودهاست، يعني اين هم مانند پلكان دوم و سوم دقيقاً ۱۰۵ سانتيمتر ارتفاع داشتهاست. پلكان چهارم و پنجم و ششم هر يك ۵۷٫۵ سانتيمتر ارتفاع دارند. پهناي سكوها نيم متر است و سطح سكوي ششمين كه قاعدهٔ اتاق آرامگاه كوروش كبير را تشكيل ميدهد، حدود ۶٫۴۰ متر در ۵٫۳۵ متر است.
آرامگاه آرامگاه كوروش كبير كه به احتمال زياد پيش از مرگش و به فرمان خودش ساخته شدهبود، در همهٔ دوران هخامنشي مقدس بهشمار ميرفت و به خوبي از آن نگهداري ميكردند. در دورهٔ اسلامي، اين بنا به «مشهد مادر سليمان» معروف بود و نخستين شخصي كه دريافت مشهد مادر سليمان همان آرامگاه آرامگاه كوروش كبير است، رابرت كرپورتر جهانگرد و ديپلمات انگليسي بود كه در سال ۱۸۱۸ ميلادي از پاسارگاد ديدن كرده بود.
گردآوري: بخش فرهنگ و هنر بيتوته
منابع: