سلام خوش آمديد - وبلاگي مفيد و دوست داشتني و گلچيني از جديترين مطالب آموزنده كانون اديب قوچاني لطفا براي بهتر شدن ما نظر بدهيد وبلاگي مفيد و دوست داشتني و گلچيني از جديترين مطالب آموزنده اديب قوچاني لطفا براي بهتر شدن ما نظر بدهيد

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

نام «محمد» را چه كسي براي پيامبر(ص) انتخاب كرد؟

۳۰۷ بازديد
بيش از هزار و چهارصد سال پيش در چنين روزي صداي قدم مبارك مولودي آمد كه بهانه خلقت است؛ كسي كه اهل آسمان او را به «احمد» و زمينيان به «محمد» مي‌شناسند.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگي باشگاه خبرنگاران جوان؛ بيش از هزار و چهارصد سال پيش در چنين روزي ( 17 ربيع‌الاول) صداي قدم مبارك مولودي آمد كه بهانه خلقت است؛ هم او كه جهاني را دگرگون مي‌كند؛ كسي كه اهل آسمان او را به «احمد» و زمينيان به «محمد» مي‌شناسند؛ عرشيان از آمدنش به وجد آمده‌اند و زمينيان رقص‌كنان ورودش را نظاره مي‌كنند.
در زمان تاريخ تولد پيامبر رحمت و مهرباني اختلافي است كه شيعيان معتقدند تولد ايشان در روز جمعه هفدهم ربيع‌الاول سال عام‌الفيل است و علماي اهل سنت معتقدند كه تولد ايشان در روز دوشنبه دوازدهم ربيع‌الاول همان سال است.
پدر پيامبر‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبيله بزرگ قريش بودند؛ قبيله‌اي كه بزرگان آن از نفوذ فراواني در مكه برخوردار بودند و بيشتر به بازرگاني اشتغال داشتند. عبدالله، پدر پيامبر (ص) اندكي پيش از تولد فرزندش براي تجارت با كارواني به شام رفت و در بازگشت بيمار شد و درگذشت. بنابر رسمي كه در مكه رايج بود، محمد (ص) را به زني به نام حليمه سپردند تا در فضاي ساده و پاك باديه پرورش يابد. وي 6 ساله بود كه همراه مادر براي ديدار خويشان به يثرب (مدينه) رفت‌، اما آمنه نيز در بازگشت، بيمار شد و درگذشت و او را در ابواء نزديك مدينه به خاك سپردند. محمد (ص) از اين پس در كنف حمايت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نيز در 8سالگي وي درگذشت و سرپرستي محمد (ص) بر عهده عمويش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستي برادرزاده‌اش كوششي بليغ مي‌كرد. در سفري تجارتي به شام او را با خود همراه برد و هم در اين سفر، راهبي بَحيرا نام، نشانه‌هاي پيامبري را در او يافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقايع مهم پيش از ازدواج پيامبر (ص)، شركت در پيماني به نام « حلف الفضول » است كه در آن جمعي از مكيان تعهد كردند « از هر مظلومي حمايت كنند و حق او را بستانند». پيماني كه پيامبر (ص) بعدها نيز آن را مي‌ستود و مي‌فرمود اگر بار ديگر او را به چنان پيماني باز خوانند، به آن مي‌پيوندد.
كنيه حضرت؛ ابوالقاسم و ابوابراهيم و القاب ايشان رسول اللّه، نبي اللّه، مصطفي، محمود، امين، امّي، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه‏ و...
مراسم نام‌گذاري حضرت محمد (ص)
روز هفتم فرا رسيد. «عبد المطلب‏»، براي عرض سپاسگذاري به درگاه الهي گوسفندي كشت و گروهي را دعوت كرد و در آن جشن با شكوه، كه از عموم قريش ‏دعوت شده بود، نام فرزند خود را«محمد» گذارد. وقتي از او پرسيدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب كرديد، در صورتي كه اين نام در ميان اعراب كم سابقه است؟ گفت: خواستم كه در آسمان و زمين ستوده باشد.
آفريدگار، نامي از اسم خود براي پيامبر خود مشتق نمود. از اين جهت(خدا) «محمود»(پسنديده) و پيامبر او«محمد»(ستوده) است و هر دو كلمه از يك ماده مشتقند و يك معني را مي‌رسانند. قطعا، الهام غيبي در انتخاب اين نام بي ‏دخالت نبوده است. زيرا نام محمد، اگر چه در ميان اعراب معروف بود، ولي كمتر كسي تا آن زمان به آن نام ناميده شده بود.
معناي صلوات فرستادن خداوند بر پيامبر(ص) چيست؟
يكي از اعمالي كه شايد براي برخي ايجاد سوال كند اين است كه معناي صلوات فرستادن خداوند بر پيامبر(ص) چيست؟ يعني وقتي ما مي‌گوئيم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ»، از خداوند خواسته‌ايم كه چه كاري بكند؟ مگر آنها در كمال مطلق نيستند؟
خداوند در قرآن كريم به مؤمنان دستور مي‌دهد كه به پيامبر درود و سلام بفرستند: « إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَي النَّبِي يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا; خداوند و فرشتگان بر پيامبر درود مي‌فرستند اي كساني كه ايمان آورده‌ايد بر او درود بفرستيد و سلام گوييد و تسليم فرمانش باشيد » (احزاب , آيه 56).
مقام پيامبر آن قدر والا است كه خداي سبحان و تمام فرشتگان براي او درود و سلام مي‌فرستند و بهتر است مؤمنين هم در اين آهنگ كلي هم نوا و هماهنگ شوند.
علاوه بر آن صلوات خدا به معني فرستادن رحمت است و اين گسترش دادن مقام معنوي پيامبر و آل پيامبر است و صلوات فرشتگان و مؤمنان به معني طلب رحمت و مغفرت است و اين هم نشانگر مقام و عظمت معنوي آنهاست.
طلب كردن رحمت براي بندگان
ناگفته نماند فرستادن صلوات و سلام بر پيامبر و آل پيامبر(عليه السلام) از طرف مؤمنين در حقيقت طلب كردن رحمت بر خودشان نيز است: زيرا در واقع پيامبر(صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليه السلام) واسطه فيض الهي هستند. اگر بر آنها صلوات نفرستيم در واقع خود را از رحمت الهي محروم كرده‌ايم. درود بر پيامبر سبب پاكي اعمال و نيز قبولي آنها مي‌شود، همچنين باعث اجابت دعاها و كفاره گناهان و نوراني شدن در قيامت و راه پيدا كردن به بهشت مي‌شود.
تاريخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص)
دوشنبه 28 صفر، بنا به روايت بيشتر علماي شيعه و دوازدهم ربيع‌الاول بنا به قول اكثر علماي اهل سنّت، در سال يازدهم هجري، در سن 63 سالگي، در مدينه بر اثر زهري كه زني يهودي به نام زينب در جريان نبرد خيبر به آن حضرت خورانيده بود. معروف است كه پيامبر اسلام(ص) در بيماري وفاتش مي‏‌فرمود: اين بيماري از آثار غذاي مسمومي است كه آن زن يهودي پس از فتح خيبر براي من آورده بود. مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودي كنوني) در همان خانه‏‌اي كه وفات يافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبي قرار دارد.
احاديثي از پيامبر رحمت و مهرباني
شخصي از پيامبر پرسيد: صلوات فرستادن امت، ارسال تحفه‌اي است به نزد شما، آيا از جانب شما تحفه‌اي براي ايشان خواهد بود؟ آن حضرت فرمود:«امروز، صلوات امت بر من، تحفه‌اي است از ايشان براي من، و فردا، تحفه من براي ايشان، در بهشت خواهد بود.»
حضرت محمد (ص) فرموده‌اند: هر كس هر روز از روي شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، بر خدا لازم مي‌شود كه گناهان او را بيامرزد، در همان روز يا همان شب.
در ميزان(عمل آدمي) چيزي سنگين‌تر از حسن خلق نيست.
پيوند با خويشان حساب (قيامت) را سبك و آسان كرده و از مرگ بد نگاه مي‌دارد.
مدارا كردن رأس خردمندي است.
علم ‌آموختن در كودكي مانند نقش كندن در سنگ است.
منبع:
پايگاه اطلاع رساني حچ و زيارت

پيامبر(ص) چگونه ايرانيان را به اسلام دعوت كرد؟

۲۹۳ بازديد
مديرگروه تاريخ و سيره مركز مطالعات بيان داشت: عنايت و توجه پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع) به ايرانيان و رفع تبعيض از موالى كه در دوره‌ خلفاى پيشين رواج داشت، سبب مى‌شد كه ايرانيان،روز به روز شيفته و شيداى اسلام راستين شوند.

به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران جوان، بدون شك ورود اسلام به سرزمين پهناور ايران، تحول عميق و گسترده‌اي بر ابعاد گوناگون ديني، فرهنگي، سياسي و اجتماعي ايرانيان داشته است، هر چند نمي‌توان انكار كرد كه جنگ اعراب مسلمان با دولت ساساني و شكست امپراتوري ساساني موجب شد كه اسلام با سرعت بيشتري به همه‌ مناطق ايران برسد و آرام‌آرام مردم زيادي با رها كردن دين زرتشتي به دين جديد بگروند و براي بسط و تعميق آن فداكاري‌هاي زيادي از خود نشان دهند.
اما اين پرسش همواره مطرح شده است كه آيا نفوذ دين اسلام در ايران، معلول پيروزي عرب‌ها و حاصل خونريزي‌ها و خشونت‌هايي است كه به آن‌ها نسبت مي‌دهند (و البته اساس درستي هم ندارد) و يا محصول فرآيندي تدريجي و عمدتاً فرهنگي است كه بر بستر آماده‌ جامعه‌ ايراني جاري شد و با گذر از فراز و نشيب‌هاي بسياري به اعماق لايه‌هاي ذهني و شخصيتي ايرانيان نفوذ كرد، جريان‌هاي فكري گوناگوني با انگيزه‌هاي مختلف و خاستگاه‌هاي متفاوتي كوشيده‌اند تا اين گونه القا كنند كه اسلام ايرانيان، نتيجه‌ قدرت شمشير و خشونت اعراب است!
نظريه‌‌اي كه علاوه بر مباينت با قوانين و سنت‌هاي اجتماعي، چيزي جز تحقير و توهين به شعور و شخصيت ايرانيان نيست! به همين منظور با حجت‌الاسلام اميرعلي حسنلو مديرگروه تاريخ و سيره مركز مطالعات و پاسخگويي به شبهات گفت‌وگو كرديم كه مشروح آن در ادامه مي‌آيد:
*ابتدا به طور اجمالي به واكنش مردم ايران به حمله سپاه اسلام به كشورشان اشاره مي‌كنيد؟
-دلايل بسياري بر اين حقيقت تأكيد دارد كه نه تنها اعراب مسلمان در جريان فتح ايران، دست به كشتار و جنايت نزدند و آثار فرهنگي، ديني و ملي ايرانيان را از بين نبردند و اساساً جز با سپاه ساساني وارد جنگ نشدند، بلكه مردم ايران، خود به سبب آشنايي با اسلام و بيزاري و نفرت از حكومت ساسانيان، به استقبال لشكر اسلام رفتند و دست كم، حكومت ساساني را در برابر لشكر اسلام ياري نكردند، خدمات بي‌نظير مسلمانان در آموختن، آموزيدن، تأليف و تصنيف علوم و معارف اسلامي و نيز بسط و گسترش و تبليغ ارزش‌هاي اسلام نشان مي‌دهد كه ايرانيان با اختيار و از سرشوق و انگيزه‌هاي انساني، اسلام را پذيرا شدند و به آن خدمت كردند، اسلام موجب شد ايرانيان از زير بار ستم‌ها و تبعيض‌هاي ظالمانه‌ پادشاهان ساساني رها شده و استعداد‌هاي نهفته‌ علمي و معنوي آنان شكوفا شود، چنان كه ايرانيان نيز با قدرشناسي از نعمت اسلام، آن را در بستر فرهنگ توحيدي و انساني خود پروريده و به اوج شكوفايي رساندند، آنچه در برخي كتاب‌ها درباره‌ حمله‌ اعراب مسلمان و جنايت‌هاي آنان به تصوير كشيده شده است، در اكثر موارد، دروغ‌هاي بي‌شرمانه‌اي است كه دشمنان اسلام و ايران آن را ساخته و تبليغ كرده‌اند. 
*خب! طبيعي‌تر اين گونه به نظر مي‌رسد كه ايرانيان در برخورد اول به راحتي پذيراي اسلام نشدند؟
-فرهنگ هر جامعه، مجموعه‌اى از مؤلفه‌هاي عينى و ذهنى است كه ميراث نسل‌هاى متوالى و داراى عناصرى مانند علم و دين و... است، ابزارهاى مختلف آموزشى و تبليغى در شكل‌گيرى و استمرار فرهنگ، نقش بازي مي‌كنند،(1) انسان با ويژگى‌ها و احساسات خاص و پيچيده‌اي مانند حس برترى‌طلبي، كمال‌جويى، آزادى‌خواهى، سلطه‌گريزى و اختيار در فرآيند فرهنگ‌سازى نقش اول را ايفا مي‌كند، اسلام و مسلماني چيزي شبيه واكسن و يا جرعه‌ آبي نيست كه توسط يك فرد و در يك لحظه به حلقوم ايرانيان بريزند، هيچ كس نمي‌تواند ادعا كند كه فلان شخص، اسلام را به ايران وارد كرد، بلكه مسلماني ايرانيان امري فرهنگي و محصول قر‌ن‌ها تلاش و مجاهدت علمي و تبليغي است؛ اتفاقاً حمله‌ اعراب، اين فرآيند را مقداري كند كرد و سبب شد ايرانيان قدري در برابر فرهنگ اسلامي مقاومت كنند، اما هنگامي كه با آموزه‌هاي اسلام آشنا شدند، نه تنها دسته دسته به اسلام روي آوردند؛ بلكه خود مبلغ و ترويج‌گر آن شدند.
*آيا اين دعوت از زمان خود پيامبر خاتم(ص) شروع شد؟!
-مطالعه‌ سيره‌ پيامبر(ص) نشان مي‌دهد كه تمام اقدامات ايشان براى گسترش اسلام، چه در خود حجاز و چه نسبت به كشورهاي ديگر (جز موارد جنگ‌هاي دفاعي)، فرهنگى بوده است،(2) پيامبر اسلام(ص) بر اساس رسالت جهانى‌اش(3) به پادشاهان ايران، روم، حبشه و ... نامه نوشت و آن‌ها را به اسلام دعوت كرد، اين رفتار پيامبر به خوبي حاكي از اعتقاد ايشان به برنامه‌ فرهنگي براي گسترش اسلام است(4)، اين گونه بود كه پيامبر اكرم(ص) در مدت كوتاهى توانست با انقلاب فرهنگى، در يك جامعه‌ جاهلى،(5) افرادى را تربيت كند كه در راه گسترش اسلام جانفشانى كنند و به مراتب عالى معنوى نايل شوند، پس از رحلت پيامبر(ص)، مسلمين براى دفاع از كيان اسلام و نشر فرهنگ اسلامي به فراسوى جهان، مرزهاى جغرافيايى را در نورديدند و زمينه‌هاى گسترش اسلام در ايران و ديگر كشورها را فراهم كردند.
*چه عواملي در گسترش اسلام در ايران مؤثر بوده است؟
-عوامل گسترش اسلام و پايدارى و بالندگى آن پس از گشوده شدن دروازه‌هاى ايران به روى اسلام را مي‌توان در موارد زير خلاصه كرد:
-شرايط اجتماعى، سياسى و فرهنگى نامناسب ايران در دوره‌ ساساني سبب شد كه مردم ايران به استقبال دين اسلام بروند و با اختيار خود مسلمان شوند، چنان كه در بسيارى از شهرها، حاكمان بدون جنگ و درگيرى، به سبب عدم مقاومت مردم در مقابل سپاه اسلام، پرداخت جزيه را مى‌پذيرفتند و با سپاه اسلام صلح مى‌كردند.(6)
-تشريع قانون جزيه از طرف پيامبر اكرم(ص) و استمرار آن و مختار بودن مردم در پذيرش دين يا پرداخت جزيه در تمام مناطق فتح شده اعمال مى‌شد.(7) 
-تخريب نكردن آتشكده‌هاى مجوس در ايران، چنان كه گزارش شده است، يكى از سرداران عرب فرمان داد تا به يك امام جماعت و مؤذن او تازيانه زدند، چون يكى از معابد زرتشتى را ويران كرده بودند و سنگ‌هاى آن را در بناى مسجد به كار برده بودند، در قرن 10 ميلادى، يعنى سه قرن پس از فتح ايران، آتشكده‌هاى زرتشتيان در عراق و فارس و كرمان و سيستان و خراسان و آذربايجان و در سراسر ايران برپا بود،(8) پيروان دين زرتشت به تدريج و به اختيار خود به دين اسلام گرويدند، وجود پيروان زرتشتى در ايران تا عصر حاضر و آزادى آنان در اجراى مراسم دينى، بهترين دليل بر نبود اجبار و زور در پذيرش دين اسلام است.(9)
-مسلمان شدن بسيارى از ايرانيان، قبل از فتح ايران كه در يمن و بحرين به‌ سر مي‌‌بردند، گفته شده پس از جنگ قادسيه، 4 هزار ديلمى با اختيار خود به دين اسلام گرويدند.(10)
-خدمات ايرانيان به اسلام، توليد و توسعه‌ علوم اسلامى و تدوين هزاران كتاب در زمينه‌ علوم به طورى كه بزرگ‌ترين صاحبنظران در علوم مختلف اسلام از شيعه و سنى از ميان ايرانيان برخاسته‌اند و ايرانيان با اندك فاصله پس از رسيدن اسلام به ايران، در زمينه‌ علوم اسلامى اعم از سيره، تاريخ، فقه، حديث، رجال، علوم قرآنى، علوم عقلى و فنى و تجربى، با نوآورى‌هاى شگفت، به توليد علم پرداختند و اين شيوه‌ فرهنگ‌سازى را به كشورهاى غربى انتقال دادند و مؤثرترين قدم‌ها را در تكامل علوم اسلامى برداشتند،(11) چنان كه پيامبر اكرم(ص) درباره‌ ايرانيان مى‌فرمايد: اگر علم به ستاره‌ ثريا آويخته باشد، گروهى از فرزندان ايران به آن دست مى‌يابند.(12)
-در پايان دوره‌ هخامنشى، اسكندر مقدونى سراسر ايران را به زور شمشير فتح كرد و حكومت (سلوكيان) تأسيس شد و سال‌ها بر سراسر ايران حكومت كردند، اما هرگز نتوانستند فرهنگ يونانى و غربى را بر ايرانيان تحميل كنند، بلكه از فرهنگ و معمارى ايرانيان تأثير پذيرفتند و ايرانيان هرگز دچار خودباختگى فرهنگى و بى‌هويتى نشدند و به ترويج اين فرهنگ‌ها نيز نپرداختند،(13) پس از اسلام نيز مردم ايران شاهد تهاجم اقوام مختلف از ماوراء‌النهر و مغولستان، با فرهنگ‌هاى مختلف بودند، ولى هرگز دين «شمنى مغول» را ترويج ندادند، بلكه مهاجمان را مغلوب فرهنگ اسلامى خويش ساختند، در حالي كه يقيناً شمشير مغولان از شمشير اعراب برنده‌تر و تيزتر و قتل و جنايت آن‌ها در طول تاريخ ايران بى‌نظير بوده است و اعراب مسلمان هرگز چنين جناياتى را در ايران مرتكب نشدند.
*آيا واقعاً ايرانيان بدون زور شمشير مسلمان شدند؟
-هرگز نمى‌توان گسترش دين اسلام در ايران را به زور شمشير دانست، بلكه بايد آن را در علل زير بايد جستجو كرد:
1.غنى بودن محتواى دين اسلام و فرهنگ انسان‌دوستانه و ضد تبعيض و عدالت‌محور آنكه با فطرت انسان سازگار است،
2.پس از گشوده شدن مرزها، ارتباط مردم ايران با مسلمانان تنگاتنگ شد، اين پيوند خود در ترويج دين اسلام مؤثر بود و ايرانيان از نزديك شاهد جامعه‌ مسلمانان بودند كه با حكومت اشرافى و جامعه‌ طبقاتى ساسانى متفاوت بود.(14)
3.اسراى جنگى ايرانى كه به همراه خانواده و فرزندان به مدينه و شهرهاى ديگر منتقل شده و در كنار مسلمانان زندگى مى‌كردند، تحت تأثير جامعه‌ مسلمين مجذوب اسلام مى‌شدند.(15)
4.ايرانيانى كه قرن‌ها شاهد اشرافي‌گرى شاهان ساسانى و محروميت طبقات ديگر جامعه از امكانات اوليه‌ زندگى بودند، با مشاهده‌ ساده‌زيستى خلفاى اسلامى، از جمله اميرمؤمنان(ع) و عاملان آن‌ها در شهرهاى ايران كه مثل پايين‌ترين طبقات مردم زندگى مى‌كردند، به پذيرش آيين اسلام ترغيب شدند.(16)
5.حضور صحابه بزرگ پيامبر اكرم(ص) در جنگ‌ها و فتوحات ايران و قبول مسئوليت فرماندارى در نواحى مختلف ايران نيز يكى از عواملى بود كه در ترويج اسلام در ايران تأثير بسزايى داشت؛ سلمان فارسى وقتى از طرف خليفه دوم براى فرماندارى مداين اعزام شد، مردم منتظر بودند كه با تشريفات خاصى وارد شهر شود، اما سلمان سوار بر درازگوشى برهنه براى اداره‌ امور مردم وارد شهر شد و خدمات ارزنده‌اى به مردم ارائه داد، اين خود از مهم‌ترين عوامل ترويج اسلام در ايران بود.(17)
*خب! درباره گسترش اسلام در ساير كشورها هم توضيح مي‌دهيد؟
-گسترش اسلام و پايدارى آن در ايران و صدور آن از اين كشور به ساير كشورهاى جهان كه هيچ فتحى در آن‌ها انجام نشده بود، علل ديگرى دارد، چون حكومت ظالمانه و مستبدانه‌ بنى اميه و بنى‌عباس از عهده‌ اين مسئوليت سنگين بر نمى‌آمدند و عملكرد آن‌ها به عنوان خليفه در جامعه‌ ايران، پاسخ و نتيجه‌ مثبتى نداشت كه در رشد و پايدارى اسلام تأثيرگذار باشد، بلكه برعكس، مردم ايران با ديدن رفتار تبعيض‌آميز كارگزاران خلفا و حتى برخى خلفاى اولين، درباره‌ آن‌ها دچار ترديد شدند و فرقه‌هاى مختلفى پس از ورود اسلام به ايران به وجود آمد كه ناشى از عملكرد منفى مدعيان دروغين جانشينى پيامبر(ص) بود.(18)
عنايت و توجه پيامبر اكرم(ص) و اميرمؤمنان(ع) و اهل بيت(ع) به ايرانيان و رفع تبعيض از موالى كه در دوره‌ خلفاى پيشين رواج داشت(19)، سبب مى‌شد كه ايرانيان، روز به روز شيفته و شيداى اسلام راستين شوند؛ چنانكه گفته شده است: «....پدران ما تا اسلام را نمى‌شناختند در برابر آن جنگيدند و چون شناختند، در راه آن جنگيدند، اين خود مايه‌ سرافرازى است... يكى از بيچارگى‌هاى ايرانيان اين است كه تاريخ خود را نمى‌دانند»!(20)
به اعتبار همين اسلام راستين، بر مبنا و محوريت اهل بيت(ع) بود كه پس از نهضت امام حسين(ع)، بسيارى از ايرانيان(21) در سپاه مختار براى انتقام حضور داشتند(22) و اين انديشه را به ايران و فراسوى منطقه‌ مركزى، همچون خراسان و طبرستان (مازندران) و... بسط دادند و بنى‌عباس با زيركى از همين موج، سود جست و امويان را برانداخت، پس از حضور امام هشتم(ع) و ساير سادات از خاندان پيامبر(ص) در خراسان، با عشق مردم ايران به خاندان نبوت، كه چشمه‌ جوشان اسلام ناب بودند، گسترش اسلام به اوج خود رسيد و پيش از حضور امام هشتم(ع) كه دوره‌ اختناق امويان بود، ايران بهترين مأمن خاندان رسالت بود.
در دوره‌ وقوع اختلاف و آشوب ميان بنى‌اميه و بنى‌عباس كه معاصر امام باقر و امام صادق(ع) بودند، رابطه‌ ايرانيان با چشمه‌هاى زلال دين و دانش برقرار بود و خردمندان و انديشمندان ايرانى پيام اسلام را مى‌گرفتند و در ايران به ترويج و بسط آن مى‌پرداختند و با انديشه‌هاى انحرافى و اختلاف‌انگيز تزريق‌ شده از سوى دستگاه اموى و ... مبارزه، و از عقايد راستين اسلام پاسدارى مى‌كردند و با شبهاتي كه از سوى دستگاه حكومت، براى نابودى اسلام بر اصول اعتقادات و كلام الهى وارد مى‌شد، برخورد علمى مى‌كردند و به آن‌ها پاسخ مى‌دادند.(23)
*نتيجه‌گيري؟
-بنابراين يكي از مهم‌ترين عوامل پايدارى و گسترش اسلام در ايران، عشق و علاقه‌ مردم ايران به اهل‌ بيت(ع) است، چون در مناطقى كه توسط امويان و عباسيان فتح شده بود، پس از انقراض حكومت آن‌ها اثرى از دين اسلام برجا نماند،(24) اين خود بهترين دليل بر ردّ نظريه‌ «بسط و گسترش اسلام به زور شمشير» است، چون هرگاه دين در قلوب مردم رسوخ كرد و جزئى از فرهنگ و زندگى آنان شد، هرگز رنگ نيستى و زوال نخواهد پذيرفت!
پي‌نوشت‌ها:
1- بروس كوئن، مبانى جامعه شناسى،تهران: انتشارات سمت، چاپ چهارم، 1372، ش، ص 59.   
2- ر.ك: ابن هشام، السيره النبوية، تهران، نشر اسلاميه، چاپ چهارم، 1368 ص 358؛  يعقوبى، تاريخ، ترجمه‌ آيتى، تهران، انتشارات علمى فرهنگى، چاپ هفتم، 1374، ج 1، ص 442؛ آيتى، تاريخ پيامبر اسلام، تهران: دانشگاه، چاپ ششم، 1378ش، ص390 ؛ رسول جعفريان، تاريخ سياسى اسلام، قم: انتشارات دليل، چاپ دوم، 1382ش، ج 1، ص 91-377 و ص 430؛ پيامبر(ص) در مدينه اقليت‌هاى دينى و اسراى مشركين را در انتخاب پرداخت جزيه و قبول اسلام، آزاد مى‌گذاشت و... ؛ اين‌ها بهترين دليل بر به كار نگرفتن زور و استبداد در قبولاندن دين اسلام توسط پيامبر(ص) است.
منبع:مشرق

عاقبت جسد آدم معروف ها

۴۱۷ بازديد
پس از مرگ براي آدولف هيتلر، چه گوارا و ديگر چهره هاي تاريخي چه اتفاقي افتاد؟ بقاياي آن ها امروز كجاست؟ تحقيقات جنايي پاسخ مي دهد.

مجله همشهري دانستنيها - ترجمه سيد علي اكبر رضوي: پس از مرگ براي آدولف هيتلر، چه گوارا و ديگر چهره هاي تاريخي چه اتفاقي افتاد؟ بقاياي آن ها امروز كجاست؟ تحقيقات جنايي پاسخ مي دهد.


مگر اتفاقي است كه دير يا زود براي هر كسي رخ مي دهد و ما ناگزير از پذيرش آن هستيم، اما پايان زندگي، علاقه ما انسان ها به سرنوشت بدن مان پس از مرگ را كم نمي كند و از اهميت آن نمي كاهد. به خصوص وقتي متوفي، آدم مشهوري هنگام حياتش بوده باشد، شايعات و حرف هاي عجيب و غريب در مورد علت مرگ او و حتي جسدش اوج مي گيرد. بعضي وقت ها، يك نفر حتي بعد از مرگش هم مي تواند روي افكار ديگران تاثير بگذارد.

تاريخ پر است از مثال هايي كه نشان مي دهد چگونه سياست، فرهنگ و مسائل اجتماعي مي توانند تحت تاثير كساني قرار بگيرند كه حتي گاهي در زمان حيات شان آن قدري موثر نبوده اند. در مطلبي كه پيش روي شماست، چند نمونه از اين موارد را به طور خلاصه بررسي كرده ايم و از اسرار مربوط به سرنوشت اجساد بعضي افراد مشهور پرده برداشته ايم.

چه كسي باور مي كند اجساد انسان هايي معروف فروخته، دزديده يا بارها نبش قبر شده باشند يا اعضاي بدن شخصيتي مشهور، مدت ها در موزه، كتاب فروشي، جعبه، قفسه و حتي داخل چمداني در زير تخت، نگهداري شده باشند؟

«بس لاوجوي» با كمك مستنداتي كه از تاريخ دانان، گزارش هاي جنايي و شاهدان عيني جمع آوري كرده، توضيح مي دهد چرا بعضي ها چندين سال پس از مرگشان دفن شده اند،يا چرا برخي مقبره ها حتي بهتر از مخازن طلاي بانك مركزي آمريكا محافظت مي شوند و اصولا اين كه چطور بدن يك مرده، مي تواند درلايه هاي اجتماعي بحران ايجاد كند. با ما در اين سفر كوتاه اكتشافي همراه باشيد تا با بعضي از زواياي پنهان تاريخ جنايي آشنا شويد.

آيا جسد لنين از يك انقلاب جلوگيري كرد؟

چگونه ولاديمير پوتين هنوز از مرگ يكي از رهبران فكري سابقش براي چنگ زدن به قدرت بهره مي برد؟

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟
 


بدن مومياني شده لنين از سال 1924، در يك آرامگاه شكوهمند در ميدان سرخ مسكو به نمايش گذاشته شده است. هر چند رهبر سابق شوروي آرزو داشت روياهاي سياسي اش براي هميشه زنده بمانند، اما يقينا اين سبك از نمايش سياسي، چيزي نيست كه او در رويايش پرورانده بود. لنين يك كمونيست بود و رابطه خوبي با تقديس از پيكر درگذشتگان مورد احترام داشت، اما اين مساله باعث نشد تا استالين بعد از مرگ لنين، از نمايش او به عنوان نماد كمونيسم، براي بهره برداري هاي تبليغاتي اش صرف نظر كند.

روز تدفين لنين، روزنامه ايالتي «ايزوستيا» اعلام كرد قرار است جسد لنين براي مدتي طولاني در اين مكان، نگهداري و محافظت شود. جانشين لنين يعني استالين، خوب مي دانست كه رژيم نوپاي او، مي تواند از هر نماد و نشانه اي براي تقويت رابطه احساسي ميان مردم و حكومتش بهره برداري كند، اما يك مشكل وجودداشت. موميايي اوليه لنين، تنها چند روز بعد از مراسم تدفين دوام مي آورد و خيلي زود با گرم شدن هوا، شروع به پوسيدن و فاسدشدن مي كرد.  كم كم نقطه هاي سياهي روي پوست او ظاهر مي شدند، دهان او باز مي ماند و چشم هاي نيمه بازش گود مي افتاد.

سرانجام كميته اي تشكيل شد و تصميم گرفتند جسد او را در اختيار پروفسور آناتومي، «ولاديمير وروبف» قرار دهند و يادبود او در ميدان سرخ مسكو برپا باشد. بعد از اين كه پروفسور وروبف توانست جسد را از فساد حفظ كند، برادر لنين گفت: «درست مثل اين است كه تنها چند ساعت از فوت او مي گذرد، حتي شايد كمي هم بهتر.»

در سال 1941، جسد لنين به اجبار به شهر «نيومن» در سيبري انتقال يافت تا از دست نازي ها در امان باشد. با پايان دوره كمونيسم، اين جسد توسط شركت «ريچوال سرويس» نگهداري مي شد. بدن لنين با يك حلال آنتي باكتريال شسته شد، مورد آزمايش قرار گرفت و تا يك سال، در حمامي از محلول استات پتاسيوم و گليسيرين نگهداري شد.

اخيرا درباره اين كه سرانجام با جسد لنين چه بايد كرد، بحث هايي رخ دادهاست. در اين بين، نظر ولاديمير پوتين بايد از همه جالب تر باشد. او گفته است: «بسياري از مردم اين سرزمين، زندگي خود را با نام لنين پيوندهزده اند. بيرون آوردن لنين از محل نگهداري جسدش و دفن كردن او، به آن ها اين پيام را مي رساند كه آنچه تاكنون به آن اعتقاد داشته اند، اشتباه بوده و زندگي آن ها رنگ پوچي و بيهودگي خواهد گرفت.»

به نظر مي رسد پوتين هنوز هم به اهميت نمادين جسد لنين در نقش آفريني بازيگران صحنه قدرت در روسيه، اعتقاد دارد.

چرا جسد چه گوارا دست هايش گم شد؟

رهبر انقلابي، قهرمان ملي، دشمن شماره يك ايالات متحده؛ چه گوارا يكي از مبارزترين چهره هاي قرن بيستم است، اما حتي تا سال ها پس از دفن بدن او، شخصيتش چالش آفرين بود.

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟
 


چه گوارا به عنوان يك ماركسيست انقلابي، در طول انقلاب كوبا در كنار فيدل كاسترو جنگيد و بعد تلاش كرد ايده هاي سوسياليستي او را به كنگو و بوليوي منتقل كند، اما نتوانست موفقيتش در كوبا را در بوليوي هم به دست بياورد و پس از ماه ها سرگرداني در بيابان هاي اين كشور، سرانجام لاغر و نزار پيدا و در يك تنگ راه جنگلي اسير شد.

در مورد آخرين لحظات زندگي او هنوز هم بحث هاي داغي وجود دارد. بوليويايي ها مي گويند «چه» در نبردي با تفنگ كشته شد. در حالي كه ديگران معتقدند به دار آويخته شده است. چند ساعت پس از مرگ چه (در نهم اكتبر 1967)، بدنش با يك بالگرد به روستاي «ولگراند» در همان نزديكي منتقل شد. سربازها او را روي يك برانكارد، به اتاق رختشوي خانه بيمارستان بردند. از جسد چه گوارا در اين لحظات، در حالي كه هنوز لكه هاي خون روي بدنش وجود دارد، عكس هايي در سراسر جهان پخش شد.

با توجه به اين كه جسد چه گوارا هم مي توانست مورد توجه باشد، دولت بوليوي تصميم گرفت او را در يك مقبره مخفي دفن كند. آن ها نمي خواستند مدفن «چه»، به محلي براي تجمع و ميتينگ طرفدارانش تبديل شود و او را به عنوان يك افسانه قهرمان انقلابي، هم چنان زنده نگه دارد. به همين دليل دو روز بعد از مرگ چه، بدن او در يك قبر مخفي در يك محوطه فرودگاهي در نزديكي ولگراند دفن شد. با اين وجود، امكان مخفي نگه داشتن تمام مدارك و شواهد مرگ و اختفاي بدن رهبر شورشيان وجود نداشت و به صلاح آن ها هم نبود.

ژنرال بوليويايي «آلفردو كانديا»، مي گفت بايد سر چه گوارا را از بدنش جدا كنيم و به عنوان مدرك مرگ او، پيش خود نگه داريم، اما برخي سربازان، از جمله جاسوس سي آي اي «فليكس رودريگرز»، معتقد بودند اين كار خيلي وحشيانه است. رودريگرز پيشنهاد داد تابه جاي سر، يكي از انگشتان او از جسدش جدا شود. سرانجام، آراي مختلف به جمع بندي رسيدند و دست هاي «چه»، از بدن او جدا شد.

اين دست ها از طريقي به كوبا راه پيدا كرد و هنوز هم در موزه انقلاب اين كشور نگهداري مي شود و مهمانان خارجي عالي رتبه، مي توانند از آن بازديد كنند. محل تقريبي قبر چه گوارا تا سي سال به صورت يك راز باقي ماند؛ تا اين كه سرانجام طي يك فرآيند تحقيقاتي كه دو سال طول كشيد، متخصصيني از آرژانتين و كوبا توانستند نشانه هاي قبر او را در نزديكي همان فرودگاه پيدا كنند. به خاطر نداشتن دست در بدن، جسد او به راحتي قابل شناسايي بود. آزمايش هايي روي فك، استخوان هاي صورت و جاي گلوله هايي كه در بدن او وجود داشت، اين موضوع را اثبات كرد كه «چه»، بر اثر اصابت گلوله كشته شده است.

در اكتبر سال 1979، سي سال پس از مرگ «چه»، استخوان هاي او به هاوانا منتقل شد. فيدل كاسترو يك هفته عزاي عمومي اعلام كرد و هزاران نفر براي مراسم بزرگداشت «چه»، بر سر جسد او حاضر شدند. بعد هم استخوان هايش به «سانتا كلارا»، منطقه اي كه در آن جا پيروزي هاي بزرگي عليه ارتش به دست آورده بود و شورشي ها برايش بناي يادبودي ساخته بودند، منتقل شد. طي 10 سال اول پس از اين اتفاق، بيش از سه ميليون نفر براي بازديد از قهرمان مرده، به آن جا سفر كردند.

چرا هيتلر اين قدر پادشاه مرده پروسيا را آزار داد؟

چگونه ديكتاتور بزرگ، تلاش كرد تا جسد قهرمانش از چنگال متفقين در امان بماند؟

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟


يك عكس هميشه روي ديوار آخرين دفتر كار هيتلر آويزان بود؛ يك نقاشي روغني از قهرمان او؛ فرديك بزرگ، كسي كه از 1740 تا 1786 بر سرزمين «پروسيا» پادشاهي كرد. با مرگ فرديك، جسد او در كليساي پادگان «پوتسدام»، در كنار پدرش «فردريك ويليام اول»دفن شد.

وقتي هيتلر فهميد متفقين در حال نزديك شدن به آن ها هستند، تلاش كرد تا دشمنانش را از رسيدن به بدن فردريك و پدرش محروم كند. او مي خواست پادشاه فقيد به عنوان نماد غرور گذشته كشورش، مورد تكريم و تجليل باشد. به همين خاطر، در مارس 1945 ترتيبي داد تا اين پيكرها در يك معدن نمك در شهر «برترود» مخفي شوند، اما نقشه اش نگرفت.

وقتي متفقين به «برترود» رسيدند، سربازان ايالات متحده دست به اكتشافي عجيب در معدن زدند. آن ها در كنار يك صندوقچه جواهر كه صدها نقاشي، كتاب و پرچم ارتش در آن بود، به طور اتفاقي چهار تابوت پيدا كردند. بدن ها شناسايي شدند؛ ارتشبد «هيندنبرگ»، همسرش «ژرتود»، فردريك ويليام اول و فردريك بزرگ.

يك سال بعد، بدن ها به كليساي «اس تي اليزابت» در «ماربورگ» منتقل شدند، هرچند اين جا هم مكاني موقت براي فردريك و پدرش بود. در سال 1925، نوادگان دودمان پروسيا اجازه يافتند تا آن بدن ها را به قصر «هوهنزولرن» (كه محل اقامت خانوادگي شان بود) منتقل كنند، اما در سال 1991، هلموت كوهل صدراعظم آلمان بر آن شد تا دوباره اجساد را به پوستدام برگرداند.

سرانجام در آگوست 1991، فردريك و پدرش براي هميشه در قصر «سانسوشي» آرام گرفتند. فردريك ويليام اول به مقبره پادشاهي فردريك منتقل شد، در حالي كه پسرش را در كنار لانه سگ هايش به خاك سپردند، جايي كه پيش از مرگ هم آرزو كرده بود!

چرا آبراهام لينكلن زير دو تن بتن خوابيده است؟

آنچه بايد پيش از اقدام به ربودن بدن رئيس جمهور آمريكا، بدانيد!

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟


خيلي ها مي دانند كه آبراهام لينكلن، اولين رئيس جمهور ايالات متحده بود كه ترور شد، اما شايد كمتر كسي بداند كه او، اولين كسي بود كه جسدش «تقريبا» به سرقت رفت. در اين «تقريبا ربوده شدن» لينكلن، اسراري نهفته است.

لينكلن قانون ايجاد «سرويس مخفي» را درست در همان روز قتلش امضا كرد. سرويس مخفي در اولين دهه فعاليتش، وظيفه داشت حلقه توليد پول هاي تقلبي را شناسايي و منحل كند. در دهه 1860، سوداگري اسناد جعلي در ايالات متحده، افزايش يافته بود و تقريبا نيمي از دلارهاي در گردش اين كشور، تقلبي بودند. رئيس گروه جاعلان، شخصي به نام «جيمز كينيلي» مشهور به «جيمز بزرگ» بود. او نقشه ديگري در سر داشت؛ مي خواست جسد لينكلن را بدزدد و آن را تا پرداخت دويست هزار دلار از سوي دولت، گروگان نگه دارد.

شب هنگام هفتم نوامبر 1876، افراد كينيلي به قبرستان «اوك ريچ» در «ايلي نوي» رفتند و قبر لينكلن را شكافتند. تابوت او بيش از 250 كيلوگرم وزن داشت و آن ها نتوانستند آن را خارج كنند. رئيس گروه به هم دستش «لويس سوگلز» دستور داد درشكه چي را براي فرار خبر كند اما او عوض آن كه به سمت خيابان برود، به سوي گروه ديگري رفت كه كمي آن طرف تر ايستاده بودند. آن ها ماموران سرويس مخفي بودند؛ مثل خود سوگلز، كه بخشي از نقشه به دام اندام انداختن گروه جيم بزرگ بود.

«پاتريك دي تايرل» كه بعدا رئيس سرويس مخفي شد، سه ساعتي بود كه در ورودي قبرستان، منتظر لحظه موعود ايستاده بود. با علامت سوگلز، افراد سرويس آماده دستگيري دزدان مقبره شدند، اما پيش از آن كه ماموران وارد عمل شوند، سارق ها موفق به فرار شدند.

پس از آن، تابوت شكسته لينكلن تا سال ها توسط تيم هاي امنيتي در سرداب مقبره يادبود او محافظت مي شد. بعدها بين سال هاي 1876 تا 1901، شانزده مرتبه جاي آن تغيير پيدا كرد تا از دست سارقان در امان بماند. در سال 1901، تنها پسر زنده لينكلن، «رابرت تاد لينكلن»، به اين روند پايان داد و دستور داد تابوتي فولادي براي پدرش بسازند. بعد اين تابوت را در همان قبرستان اوك ريچ در حفره اي به عمق سه متر قرار داد. آخر سر هم اطراف و روي تابوت را با دو تن بتن پوشاند. از آن روز به بعد، بدن آبراهام لينكلن در آن جا آرميده است.

آيا يك كارگر در قبر قاتل كِندي خوابيده است؟

برخي معتقدند «لي هاروي اوسوالد» در روسيه دفن شده و قاتل واقعي كندي، او نبوده است.

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟


در سال 1975 وكيلي به نام «ميشل ادووس»، سه كتاب سريالي با عنوان «كروشف، كندي را كشت» منتشر كرد. او در اين كتاب ها تلاش كرد ثابت كند رهبر شوروي، مسوول قتل جان اف كندي بوده است. اين ادعا كه رهبران شوروي حامي قاتل او بوده اند، حرف جديدي نبود، اما نكته اي كه اين كتاب را متمايز مي كرد، نظريه نويسنده در مورد هويت واقعي قاتل، «لي هاروي اوسوالد» بود.

اوسوالد در 1956 به نيروي دريايي ايالات متحده پيوست و پس از سه سال به روسيه منتقل شد. در مينسك، او با «مارينا پروساكوا» آشنا شده و ازدواج مي كند. در سال 1962، اوسوالد مجددا به همراه همسر و فرزندش به ايالات متحده بر مي گردد. او يك سال بعد، كندي را با شليك گلوله مي كشد. دو روي بعد ،خود اوسوالد با شليك گلوله «جك رابي» كشته مي شود. اما آن طور كه ادووس مطرح مي كند، كسي كه به دست رابي كشته شد، هماني نيست كه در 1959 به روسيه مامور شده بود؛ بلكه پس از رفتن اوسوالد، شوروي ها يكي از ماموران ماهر كا گ ب را به جاي او و با هويت او باز مي گردانند. ادووس مي گويد همين مامور بوده كه با پروساكو ازدواج كرده و همراه او به آمريكا برگشته است تا رئيس جمهور ايالات متحده را ترور كند.

با توجه به شواهد و مداركي كه ادووس براي نظريه اش ارائه مي كند، پيش از انتقال اوسوالد به روسيه، قد او 180 سانتي متر بوده، در حالي كه در مدارك كسي كه به ايالات متحده برگشته، قدي 175 سانتي متري ثبت شده است. از سوي ديگر در گزارش كالبدشكافي، روي بازوي اوسوالد جاي زخم و ستگي او ذكر شده كه اين علامت ها، در اطلاعات مربوط به دوره خدمت او در نيروي دريايي ارتش آمريكا وجود ندارد.

بهترين مدرك براي اثبات ادعاي ادووس اين بود كه قبر اوسوالد شكافته شود. پس از چند ماه منازعات قانوني براي انجام اين كار، در نهايت در چهارم اكتبر 1981 اجازه نبش قبر صادر شد، اما بعد از عكس برداري از جسد با اشعه ايكس، متخصصان فك و صورت گزارش دادند دندان هاي جسد مطابق همان چيزي است كه در گزارش فيزيك اوسوالد در ارتش ثبت شده. نكته ديگر اين است كه بعد از آن، هيچ قتل ديگري مشابه قتل كندي اتفاق نيفتاده است.

كينه قجري

چرا آغامحمدخان قاجار از زنديه، به خصوص كريم خان اين قدر نفرت داشت؟

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟
رضاخان در مراسم نبش قبر كريم خان


مقطع پاياني مرگ كريم خان، با اوج آشوب در كشور و كشمكش جانشينان و رقيبان او بر سر قدرت همراه است. يكي از اقوام مدعي، قاجارها بودند كه از زمان روي كار آمدن صفويه، دستي بر آتش قدرت داشتند و حالا در خلاء به وجود آمده، خود را يكي از مدعيان اصلي مي دانستند. بعد از مرگ كريم خان، حكومتش چند بار ميان بازماندگان دست به دست شد تا نوبت به لطف علي خان زند رسيد كه او هم عاقبت به دست آغامحمدخان قاجار كور شد.

برخورد آغامحمدخان با زندها به خصوص با شخص كريم خان، همراه با نهايت كينه و عداوت بود و مشخص بود كه او از چيزي در گذشته رنج مي برد. با مرگ كريم خان، آغامحمدخان كه زنداني يا در حقيقت گروگان زندها بود، به قلمروي خانوادگي قاجار در مازندران و گرگان بازگشت و آن جا شروع به قشون كشي كرد. پيش از آن، پدرش محمدحسن خان قاجار در استرآباد (گرگان) آن قدر مقاومت كرده بود كه حتي دست كسي مثل نادرشاه افشار هم به او نرسيد و عاقبت سن بالايش، او را تسليم كريم خان كرد.

اما اين كينه آغامحمدخان از كجا نشأت مي گرفت؟ پاسخ به اين سوال، دشوار نيست؛ در جامعه آن زمان و نزد كسي كه ادعاي سلطنت داشت، چه دليلي بزرگ تر از اخته كردن براي تنفر ممكن بود؟ آغامحمدخان به دستور شيخ علي زند اخته شد. با اين حال منابع معتبري مهم وجود دارد كه از اخته شدن او به دستور عادل شاه (برادرزاده نادرشاه)خبر مي دهد.

طبق روايت اين منابع، محمدحسن خان بعد از مرگ نادرشاه، در جريان قشون كشي به مازندران شكست خورده و كشته مي شود. آغامحمدخان (كه در آن زمان، «محمدخان قاجار» ناميده مي شد) به اسارت دربار عادل شاه افشار در مي آيد و اخته مي شود.

هرچه بود اما آغامحمدخان اين كينه را از زنديان به دل گرفت و با خود حفظ كرد تا روزي كه نوبت به پادشاهي اش برسد. وقتي به تخت سلطنت نشست، يكي از نخستين كارهايش اين بود كه قبر كريم خان را بشكافند، استخوان هايش را در بياورند و زير پاي او در مقابل پله هاي كاخ دفن كنند تا شاه هر روز او را لگدمال كنند. البته به جز آن، آغامحمدخان لطف علي خان را هم با شكنجه بسيار كور و سپس خفه كرد. جنازه او نيز با اصرار برخي بزرگان شهر، در گورستان امام زاده زيد بازار تهران دفن شد.

بعدها رضاخان دستور داد كه محل مورد نظر را نبش قبر كنند تا استخوان هاي كريم خان به همان عمارت كلاه فرنگي شيراز (جايي كه طبق وصيت خود كريم خان، قرار بود آن جا دفن شود) انتقال يابد، اما ظاهرا اين كار چندبار به دليل مشكلات دولتي عقب افتاد و انجام نشد. تنها يك بار نبش قبر مختصري آن هم بدون كارشناس نبش قبر انجام گرفت كه طي آن، اثري از استخوان ها در پله هاي كاخ گلستان ديده شد، ولي مسلما آزمايش خاص علمي گرفته نشد و صرفا به شنيده هاي تاريخي بسنده شد و همان استخوان ها به شيراز انتقال يافت. به اين ترتيب اين علامت سوال باقي ماند كه آن استخوان ها واقعا باقيمانده جنازه كريم خان زند بود؟ يا اينكه كل ماجراي كينه آغامحمدخان از او، شايعه اي تاريخي بوده و او هم چنان در شيراز به خاك سپرده شده؟

چرا مغز انيشتين به قسمت هاي كوچكي تقسيم و جدا شد؟

چرا درخشان ترين سلول هاي خاكستري اي كه تاكنون در دنيا وجود داشته، حالا در بطري هاي مايونز شناور است؟

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟


جسم آلبرت انيشتين، يك روز بعد از آن كه خودش به خاطر پاره شدن رگ «آنوريسم» جان باخت، در ايالت نيوجرسي ايالات متحده سوزانده و خاكسترش در منطقه اي نامعلوم، به رودخانه «دلاوير» سپرده شد، اما در اين ميان، بخشي از سلول هاي بدن او، نه خاكستر شدند نه به بستر رودخانه رفتند.

صبح روز بعد از فوت انيشتين، يكي كالبدشكافي روي جسد او صورت گرفت. اين كار در بيمارستان محل فوتش رخ داد و مجري آن، دكتر «توماس هاروي» بود. او يك نمونه از اعضاي داخل بدن انيشتين را برداشت و بعد مشهورترين مغز قرن را از جمجمه اش خارج كرد و آن را نگه داشت.

اما هدف هاروي چه بود؟ او مي خواست ببيند آيا مغز انيشتين تفاوتي با مغز بقيه مردم دارد يا نه.او اين مغز را به صدها قسمت تقسيم كرد و در فورمالدئيد نگه داشت. مغز انيشتين تا پايان عمر، همراه هاروي بود و او آن را همراه خود، به نيوجرسي، كانزاس، ميسوري و در نهايت باز به نيوجرسي برد. مغز در يك جام، و جام در يك صندوق ايمن و خنك نگهداري مي شد. اما معدود دانشمنداني كه هاروي آن ها را قبول داشت و در آزمايش هاي مربوط به مغز انيشتين، به او كمك مي كرند هم نتوانستند هيچ تفاوت قابل ذكري بين اين مغز و مغزهاي ديگر پيدا كنند.

اما در پايان قرن بيستم، پافشاري روي تحقيق و آزمايش اين مغز، منحصر به انجام عمل جراحي بي سابقه اي شد. پس از سه سال تلاش، يك متخصص مغز به نام«اريان دايموند» توانست هاروي را قانع كند كه نمونه هاي مغز انيشتين، نزد او امن خواهد بود. در سال 1993، چهار نمونه از اين مغز (در ابعاد حبه قند) كه در شيشه مايونزي غوطه ور بود، به دست دايموند رسيد.

دايموند و همكارانش عملياتي طاقت فرسا و دشوار را براي شمردن تعداد سلول ها و رشته هاي عصبي نمونه ها آغاز كردند. نتيجه چه بود؟ دانشمندان تاييد كردند كه مغز انيشتين در قياس با مغزهاي عادي، نسبت «سلول هاي گليال به رشته هاي عصبي» بيشتري دارد. البته اين نتيجه تنها در نمونه اي كه از بخش پايين و سمت چپ مغز (لوب جداري) برداشته شده بود، معني دار بود. اين بخش مغز، نقش مهمي در توانايي درك رياضي، انجام محاسبات، تجزيه و تحليل و درك بصري تئوري هاي پيچيده دارد. طبق اين گزارش، مغز انيشتين نسبت به نمونه هاي ديگر آزمايشگاه، 73 درصد سلول هاي گليال بيشتري داشت.

با اين وجود، حيرت آورترين گزارش در سال 1999 منتشر شد. در اين زمان، متخصص مغزي به نام «ساندرا ويتلسون» به چيزهايي دست پيدا كرد كه تا پيش از آن، محققان ديگر در اختيارش نداشتند؛ عكس هاي مغز انيشتين، پيش از قطعه قطعه شدن. ويتلسون اين نكته را خاطرنشان كرد كه نمونه لوب جداري (كه در بالاي بخش پشتي مغز قرار گرفته)، 15 درصد بزرگ تر از حالت عادي است. او معتقد بود ساختار مغز انيشتين سبب مي شده كه در بخش هاي مربوط به تحليل بصري، فضايي و محاسبات رياضي، بتواند اتصالات عصبي بهتري داشته باشد.

تا امروز، هنوز تكه هاي مغز انيشتين براي اهداف تحقيقاتي نگهداري مي شوند، گرچه از نظر علمي ارزش آن ها كمتر شده است. پس از ده ها سال نگهداري و ماجراجويي، شايد هنوز هم اين تكه ها بخواهند حقايقي را در مورد اين مرد مشهور تاريخ، براي ما نقل كنند.

چرا كاوشگران گنج، در پي يافتن بدن بن لادن هستند؟

عملياتي كه يك مرد انجام داد، تا باراك اوباما را دروغگو معرفي كند.

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟


«بيل وارن» يكي از موفق ترين كاشفان گنج در دنياست. او قبلا ده ها كشتي شكسته و غرق شده را كشف كرده و توانسته هزاران شي ارزشمند را از آن ها خرج كند. اما اگر بيل در ماموريت اخيرش موفق شود، از تمام كشف هاي گذشته اش پيشي خواهد گرفت.

صبح دوم مه سال 2011، رئيس جمهور آمريكا باراك اوباما، اعلام كرد اسامه بن لادن توسط نيروهاي ويژه ارتش ايالات متحده كشته شده است. پس از سخنراني اوباما، بدن رهبر القاعده روي ناو هواپيمابر USS Carl Vinson قرار گرفت. يك ساعت بعد، او را در حالي كه در يك كفن سپيد پوشانده شده و داخل يك جعبه سنگين گذاشته شده بود، به اعماق دريا فرستادند براي هميشه؛ يا حداقل تا وقتي كه نقشه وارن عملي شود!

تا مدت ها نقشه رئيس جمهور ايالات متحده موفقيت آميز به نظر مي رسيد. دولت ايالات متحده بدون آن كه شواهد و مداركي را به صورت گزارش هاي تصويري يا نمونه دي ان اي به عموم ارائه دهد، جسد رهبر تروريست ها را به جايي فرستاده بود كه دست كسي به آن نمي رسيد.

اما در سال 2012، بيل وارن با كشتي عازم سفري شد كه اميدواراست در آن اخبار شگفت انگيزي براي جهانيان به دست آورد. او با استفاده از حسگرهاي بسيار پيشرفته و حمايت مالي چند حامي، بنا دارد دريا را براي يافتن بدن بن لادن جست و جو كند. اين كاوشگر گنج مي گويد: «وسايل و تجهيزات موجود در قايق، مي توانند تا عمق سه هزار متري كوچك ترين اشيا را شناسايي كنند.»

البته وارن مطمئن نيست در صورت پيدا كردن جسد بن لادن، با آن چه خواهد كرد. اما اگر او حقيقتا بتواند اين كار را انجام دهد و بعد از آن، تنها يك مدرك درباره نحوه كشته شدن يا هويت بن لادن ارائه كند كه مغاير با گفته ها و گزارش هاي دولت باشد، در آن صورت رئيس جمهور اوباما با چالش بسيار بزرگي مواجه خواهد شد.

واقعا چه بر سر بدن هارولد هولت آمد؟

غرق؟ نه؛ نخست وزير اسبق استراليا، سرنوشتي شوم تر از اين داشت...

چه بر سر جسد آدم هاي مشهور آمده است؟

برخي مي گويند او به نوعي، خودكشي كرده است. بعضي هم مدعي اند او يك مامور مخفي بود كه وقتي هنوز زنده بود، توسط يك زيردريايي چيني ربوده شد. عده اي ديگر معتقدند وقتي براي شنا به دريا رفته، قرباني قهر آب شده و حتما جسد نگون بختش، سفره درندگان دريايي را رنگين كرده است.

مساله ناپديد شدن جسد هارولد هولت، نخست وزير اسبق استراليا در خليج «چويوت» در ويكتوريا (به سال 1967)، نزديك به نيم قرن، مرموز و رازآلود باقي مانده بود. توطئه اعجاب انگيزي در كار بود. تصور كنيد مقام بلندپايه يك كشور شناخته شده ديگر (مثل ديويد كامرون در انگلستان)، ناگهان فردا ناپديد شود و جسدش هيچ گاه پيدا نشود!

در سال 2009 با چاپ كتاب «تاثير امواج»، شايعات حول به قتل رسيدن هولت توسط مردم كشورش، جان تازه اي گرفت. «اسكات كوپر» نويسنده اين كتاب (كه خودش يك جاسوس بازنشسته است)، ادعا مي كند اظهارات و مداركي در اين خصوص، از يكي از همكاران قديمي  اش در مديريت سيگنال هاي دفاعي به دستش رسيده.

بعدها كوپر مدعي شد به خاطر ماموريتي كه از سازمان امنيت داشته، مجبور بوده تا پرده از اين اسرار بردارد. طبق نظريه كوپر، هولت در نظر داشت، سربازان وظيفه ارتش استراليا را براي كمك به ارتش آمريكا در جنگ ويتنام اعزام كند، كاري كه از نگاه عموم مردم، رهبران تجاري و سردمداران سياسي كشور، به عنوان كاري غيرمعمول و ظالمانه تلقي مي شد. شايعه ديگري هم حول فساد اخلاقي او در ارتباط با چندين زن وجود داشت.

كوپر مي گويد نظريه اول كه توسط گروهي از تاجران و سياست مداران مطرح مي شود، به صورت عملياتي است كه طي آن، بنا بود هولت دزديده شده و در موقعيت ترس از ترور قرار گيرد، اما عمليات اشتباه پيش مي رود و بعد از اين كه هولت را از خانه ساحلي اش مي ربايند، او را با دست خفه مي كنند و شب بعد جسدش را به دريا مي اندازند.

نويسنده اين كتاب مي گويد: «نظريه دوم هم بيشتر به غرق شدن او اشاره مي كند. هرچند كسي فكر نمي كرد مردم اين داستان را باور كنند، اما اين حرف هم در ميان مردم شايع شد.» اگر شواهد كوپر قابل اعتماد باشند، به احتمال زياد گروه كوچكي از مردم استراليا، مي دانند نخست وزير اسبق كشورشان، حالا كجا آرميده است.

تلگرام -چگونه تگلرام ديگران را هك كنيم 100% تضميني!

۱۹۸ بازديد
پيام رسان ها، در چند سال اخير توانسته اند مورد استقبال بسياري از كاربران در اينترنت قرار بگيرند. در گذشته كاربران از پيام رسان هاي بسياري استفاده مي كردند و به دلايل مختلف از جمله مسدود شدن يا محدوديت هايي در كارايي، كاربران از آن ها كوچ كرده و از برنامه اي ديگر استفاده كردند. اخيرا برنامه تلگرام در بين كاربران ايراني محبوبيت خاصي پيدا كرده است.

هسته پيام رسان تلگرام كه بر روي دامنه telegram.org كار مي كند، در ايران رتبه 33 را دارد و اين نشان دهنده محبوبيتي است كه اين برنامه بين ايراني ها دارد.
 اما اين محبوبيت بي دليل نيست. زيرا برنامه هاي زيادي در گذشته وجود داشته اند كه به اين صورت مورد توجه قرار نگرفته اند. براي مثال كد باز بودن اين برنامه براي توسعه دهندگان امكان اضافه كردن افزونه هاي جالبي را ايجاد كرده است. بسياري از آنها اقدام به طراحي بسته هاي استيكر كرده اند و بسياري هم ربات هايي با كارايي هاي متفاوت ساخته اند. از آخرين امكانات اين برنامه مي شود به كانال ها اشاره كرد كه از معمولي ترين كاربران اينترنتي تا مسئولين كشوري براي خود يك كانال دارند و اقدام به اطلاع رساني مي كنند.
 

در هر جامعه، برنامه اي كه مورد توجه واقع شود، مورد توجه هكران و دزدان اطلاعات نيز قرار مي گيرد. در اين بين كلاه برداران بسياري هم از بي اطلاعي يا كم اطلاعي كاربران اينترنتي سوء استفاده كرده و به فكر پر كردن جيب خودشان هستند. همانطور كه در تصوير زير مشاهده مي كنيد، شخصي در يك وب سايت تبليغي با عنوان "هك تضميني تلگرام" را قرار داده است و ادعا مي كند كه با يك برنامه ساده مي تواند از ديوار هاي آتش (Firewall) اين شركت عبور كرده و به اطلاعات كاربران در اين شركت دسترسي داشته باشد. اين دسته از تبليغات معمولا جملاتي مشابه جملات زير را دارند.
 
آيا مي خواهيد از فرزندان خود محافظت كنيد؟
 
آيا به دنبال دريافت حقيقت هستيد؟
 
نكته اي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه يك برنامه سبك بر روي موبايل چطور مي تواند وارد پايگاه هاي اطلاعاتي شركتي چون تلگرام شود؟ همچنين براي نفوذ به حساب تلگرام افراد تنها روش ممكن، مهندسي اجتماعي است كه فرد سودجو با ارسال اطلاعات دروغين، ادعا مي كند كه از طرف شركت تلگرام تماس مي گيرد و اطلاعاتي را از شما مي كند؛ اما متخصصان و كارشناسان امنيت در فضاي سايبر هميشه اعلام كرده اند كه هيچ شبكه اجتماعي از كاربران خود از طريق ايميل، پيام رسان، پيامك و ديگر راه ها در خواست اطلاعات نمي كند و فقط از طريق سايت خودشان كاربران بايد اطلاعات خود را تكميل كنند.

منبع: باشگاه خبرنگاران

ذخيره كل اطلاعات اينترنت درون يك لوله آزمايشگاهي

۲۱۴ بازديد

ذخيره كل اطلاعات اينترنت درون يك لوله آزمايشگاهي

دانش > فناوري‌ - همشهري آنلاين:
مهندسي به نام رابرت گراس معتقد است اگرچه همه باور دارند اطلاعات هميشگي و جاودانند،‌اما در حقيقت اطلاعات بسيار آسيب‌پذير و شكننده‌ هستند،‌از اين رو در تلاش است آنها را جاودان سازد.

براساس گزارش ساينس الرت،‌ گراس مي‌گويد هارد‌ درايو‌ها و منابع فيزيكي ذخيره‌سازي اطلاعات مانند كتاب‌ها،‌به مرور زمان فرسوده شده و از بين مي‌روند، از اين رو وي به دنبال يافتن راهي براي گنجاندن اطلاعات درون مخزني است كه براي ميليون‌ها سال پايدار باشد: DNA.

تحقيقات در سال 2012 نشان دادند امكان ترجمه يك مگابايت اطلاعات در قالب DNA و بازخواني آن وجود دارد. DNA زبان مخصوص به خود را دارد كه با توالي از نوكلئوتيد‌ها نوشته مي‌شود. همچنين DNA از اين قابليت برخوردار است كه مي‌تواند حجم بيشتري از اطلاعات را در فضاي كوچكي بگنجاند. به صورت نظري، يك گرم DNA مي‌تواند 455 اگزابايت اطلاعات را در خود ذخيره سازد. اين حجم براي گنجاندن تمامي اطلاعات گوگل، فيس‌بوك، و تمامي ديگر شركت‌هاي بزرگ فناوري كافي خواهد بود.

اما مشكلي كه در مسير مطالعاتي كه براي استفاده از DNA به عنوان ذخيره‌ساز اطلاعات وجود دارد اين است كه تاكنون به پايداري اطلاعات در گذر زمان توجهي نشده‌است،‌ عاملي كه به گفته گراس از اهميت بالايي برخوردار است.

وي اكنون به همراه همكارانش در موسسه ETH زوريخ شيوه‌اي را ابداع كرده‌است كه نه تنها از توانايي گنجاندن تمامي فيس‌بوك و ويكي‌پديا درون يك لوله آزمايشگاهي برخوردار است، بلكه مي‌تواند اين اطلاعات را براي هميشه حفظ كند.

وي با الهام از فسيل‌هاي باستاني كه در آنها DNA جانداران در شرايطي به شدت پايدار حفظ شده‌اند، اين راهكار جديد را ابداع كرده‌است. DNA در واكنش به آب و اكسيژن دچار پوسيدگي مي‌شود، اما با بسته‌بندي DNA سنتز شده درون فضايي شيشه‌اي گراس توانست از پوسيدگي DNA جلوگيري كند.

با اين‌همه هيچ تكنيك محافظتي بي‌عيب نيست. از اين رو رينهارد هكل همكار گراس براي رفع معايب اين سيستم پيشنهاد داد رشته‌هايي را به DNA بيافزايند تا درصورتي كه بخشي از اطلاعات از دست رفت،‌بتوان آن را دوباره احيا كرد.

با اين ابزار زبان هاي خارجي را در ذهن خود بكاريد

۱۷۹ بازديد
يك دانشمند علم neuroscience و قهرمان حافظه به تيمي پيوسته است كه وب سايتي را براي يادگيري زبان هاي خارجي طراحي كرده اند. نام اين وب سايت Memrise است.

تا كنون چندين ابزار متفاوت براي يادگيري زبان هاي خارجي را به شما معرفي كرده ايم؛ از جمله ابزار Duolingo كه در نوع خود نمونه اي جذاب بود. اما ابزاري كه امروز قصد معرفي آن را داريم، جنبه اي ديگر و تأثيرگذارتر از ساير ابزارها دارد. پس با Memrise آشنا شويد.
  

يك دانشمند علم neuroscience  و قهرمان حافظه به تيمي پيوسته است كه وب سايتي را براي يادگيري زبان هاي خارجي طراحي كرده اند. نام اين وب سايت Memrise است. بدون هيچ مقدمه اي، نخست بهتر است خود شما سري به اين وب سايت به آدرس www.memrise.comبزنيد.

اين پروژه از ترفندها و نكته هاي مربوط به حافظه در تلفيق با بازي و سرگرمي وب سايتي را خلق كرده كه خلاقانه و تأثيرگذار، زبان هاي خارجي را در ذهن شما مي كارد و رشد مي دهد. اين ابزار ساختارهاي زباني را با سيستم رقابتي به هم آميخته و طراحان آن معتقدند كه وب سايت آنها از همه ابزارهاي ديگر در اين زمينه سرآمد است.

با اين ابزار فوق العاده زبان هاي خارجي را در ذهن خود بكاريد


فرايند يادگيري زبان با اين ابزار بسيار ساده است و از سهل ترين نقطه زبان يعني يادگيري لغات استفاده مي كند. اما روش به كار گرفته شده در اين ابزار بسيار هوشمندانه و خلاقانه است. حجم زيادي از تكرار و كليدهاي راهنماي بصري فوق العاده براي به حافظه سپردن دقيق و اساسي زبان.

در واقع اين ابزار همواره آموخته هاي قبلي را به نحوي هوشمندانه در برابر چشمان و ذهن شما قرار مي دهد و اين يكي از اساسي ترين محورهاي روش منحصر به فرد اين ابزار است. «اد كوك» دانشمند و قهرمان حافظه Memrise در اين رابطه ميگويد: يادگيري همواره بايد همراه با احساسات باشد و از چيزي كه ياد مي گيريد، لذت برده و به آن افتخار كنيد.

از همين روي است كه در اين نرم افزار هر كلمه جديد كه ياد مي گيريد، دانه جديدي است كه در باغ خود مي كاريد و تا زماني كه اين دانه ها به گياهان بالغ و درختان تنومند تبديل شوند، از آنها در حافظه و ذهن خود مراقبت مي كنيد؛ روشي بي نظير براي كاشتن زبان در ذهن و حافظه.

كوك ميگويد روش آموزش Memrise بر سه اصل استوار است. اولين آنها يكي از مهمترين جنبه هاي تمرين حافظه است: رمزگذاري روشن و شفاف. براي به ياد آوردن لغات غريب و جديد، كاربر آنها را به يك تصوير متصل مي سازد. هر چقدر درگيري ذهن كاربر با اين واژه و ارتباط تصوير بيشتر شود، آن را سريع تر و روشن تر به ياد خواهد آورد. 

با اين ابزار فوق العاده زبان هاي خارجي را در ذهن خود بكاريد


اصل دوم در اين روش، مبتني بر يادآوري و تكرار سيستماتيك است. توسط الگوريتمي كه به وسيله دانشمند neuroscientist «گرك دتر» طراحي شده لغات و واژه ها و عبارات مستمر و سيستماتيك و البته هوشمند براي كاربران تكرار مي شود. اگر واژه اي را در بار نخست به خوبي فرا نگرفته باشيد، اين واژه به دفعات بيشتري براي شما تكرار مي شود.

اصل سوم در اين ابزار آزمون و آزمايش تطابقي است؛ به اين معنا كه سختي و دشواري سؤالات بسته به عملكردهاي سابق زبان آموز و مرحله پيشرفت آن از سطوح مختلف و متنوعي برخوردار است. كوك مي گويد: ابزارهاي ديگر زبان آموزي اين نكته را فراموش مي كنند. خيلي مهم است كه آنچه به خاطر سپرده شده است را در زمان صحيح و به روش صحيح آزمايش كنيد.

اين ابزار حالت يك نيمچه شبكه اجتماعي را نيز داراست؛ به اين معنا كه مي توانيد ساير كاربران فعال در آن و ميزان پيشرفت و فعاليت ايشان را مشاهده كنيد. برد برترين كاربران اين ابزار مي تواند خود براي شما يك جنبه رقابتي و جذاب داشته باشد.

با اين ابزار فوق العاده زبان هاي خارجي را در ذهن خود بكاريد


هم اكنون اين ابزار بر ياد دادن لغات، واژه ها و عبارات كوتاه زباني متمركز است تا ياد دادن ساختارهاي پيچيده تر زبان همانند گرامر. به همين جهت، مي توان گفت ابزاري فوق العاده براي يادگيري واژگان است؛ اما همين يادگيري واژگان يكي از اركان اساسي يادگيري زبان هاي خارجي است.

زن 7هزار ساله تهران در خانه جديد +تصاوير

۶۷۱ بازديد
خبرگزاري ميزان - اسكلت بانوي هفت هزار ساله تهران از امروز (يكشنبه) به مدت 50 روز در بخش ايران باستان موزه ملي ايران رونمايي شد.

به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري ميزان، بانوي هفت هزار ساله ايران صبح امروز (6 دي ماه) آغوش خود را براي بازديد 50 روزه به روي مردم گشود تا در كنار آن، حدود 34 شيء ديگر كه در كاوش‌هاي خيابان مولوي به دست آمده بود نيز در نمايشگاه كشفيات باستان‌شناسي آثار هفت هزار ساله در معرض نمايش قرار داده شد.

زن 7هزار ساله تهران در خانه جديد +تصاوير

 

به گفته «جبرييل نوكنده»، رييس موزه ملي ايران، اين نمايشگاه قرار است تا پايان دهه فجر در اين بخش از موزه ملي ايران داير باشد و در صورتي كه نمايشگاه ديگري جايگزين آن نشد، مدت آن تا نوروز تمديد مي‌شود.

 

در اين نمايشگاه علاوه‌بر 5 قطعه سفال شكسته منقول 7هزار ساله، 29 ابزار سنگي به نمايش درآمده‌اند كه 17 قطعه‌ي آن متعلق به 8 هزار و 500 سال پيش و مابقي ابزارهاي سنگي، هم‌دوره با زن 7 هزار ساله هستند، ازجمله ظرف سالمي كه بالاي سر اين بانوي 7 هزار ساله به دست آمده بود.

زن 7هزار ساله تهران در خانه جديد +تصاوير

 

 


خانه جديد اسكلت بانوي هفت هزار ساله تهران

 

«حميده چوبك»، رييس پژوهشكده باستان‌شناسي در ابتدا با تاكيد بر اختصاص هزينه‌اي حدود 100 ميليون تومان براي كاوش، انتقال و تجهيز اين نمايشگاه اظهار كرد: پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي، پيگيري‌ها و مكاتبات خود را براي ايجاد سايت موزه در منطقه مولوي و محل كشف اين بانوي 7 هزار ساله با رييس سازمان زيباسازي ادامه مي‌دهد تا در صورت امكان اين اتفاق رخ دهد و اسكلت به محل كشف نخست خود بازگردد.

 

وي تاكيد كرد: در صورت انجام اين پيگيري‌ها، چيزي حدود 3 سال زمان نياز است تا شرايط را براي انتقال دوباره اسكلت بانوي 7 هزار ساله به محل كشف خود منتقل كنيم و بر اساس برنامه‌ريزي اوليه ايجاد سايت موزه در منطقه صددرصد انجام شود.

 

او در پاسخ به پرسشي درباره تعجيل در انتقال اين اسكلت به موزه و تصميم‌گيري رييس سازمان ميراث فرهنگي در مدتي كوتاه براي اين پروژه تاكيد كرد: هيچ تعجيلي در انتقال اسكلت نداشتيم و همه كارها را بر اساس برنامه‌ريزي‌هاي انجام شده و با دقت انجام داديم. متاسفانه گاهي اوقات بحث‌هايي براي سياه‌نمايي اقدامات مسوولان دولتي انجام مي‌شود كه اين بحث نيز پيرو همان اتفاق است.

 

وي اظهار كرد: معتقديم متخصصان مرمت حرف آخر را مي‌زنند، نه اين كه ما مجبور باشيم بر اساس فشار افكار عمومي اقدامي به اين مهمي را انجام دهيم.

 

«چوبك» همچنين درباره احتمال حفاري‌هاي غيرمجاز در محوطه كشف اسكلت توسط مردم و مغازه‌داران منطقه خيابان مولوي اظهار كرد: خوشبختانه يك پوشش دو تا سه متري از انباشته‌هاي -خاك و سنگ روي محوطه را پوشانده است كه امكان هر عمليات غير مجازي را به صورت كلي مي‌گيرد با اين وجود اداره كل ميراث فرهنگي استان تهران و يگان حفاظت اين اداره كل همچنين NGO‌ها چشم و گوش بيدار ما هستند و در صورت انجام هر گونه خلافي آن را به سرعت متوقف مي‌كنند.

 

وي تاكيد كرد: تضمين مي‌كنم كه در اولين فعاليت‌هاي غير مجاز در لايه‌هاي باستاني خيابان مولوي ما خبردار شده و جلو هر نوع اقدام غير مجازي را مي‌گيريم و به مجرد اين كه كوچكترين اطلاعي پيدا كنيم وارد عمل مي‌شويم. مطمئنا اگر تمام مسوولان وظيفه خود را رعايت كنند، مردم نيز فرهنگ سازي مناسبي براي حفاظت از ميراث فرهنگي كشور در خود نهادينه شده دارند.

زن 7هزار ساله تهران در خانه جديد +تصاوير

 

 


خانه جديد بانوي هفت هزار ساله تهران

 

رييس پژوهشكده باستان‌شناسي پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري در ادامه گفت: درخواست از سازمان زيباسازي فقط مربوط به بستن تفاهم‌نامه با سازمان ميراث فرهنگي نيست، بلكه بايد بتوانند در برنامه‌هاي سال 94 ادامه كاوش‌ها در منطقه را پيش‌بيني كنند و يك استراتژي شهري در اين زمينه داشته باشند، چون كاوش در وسط شهر و در مكاني كه مردم هميشه رفت و آمد دارند بسيار متفاوت با كاوش در محوطه‌هاي باستاني است كه در مناطق بياباني قرار گرفته‌اند.

 

او همچنين درباره تبليغات براي معرفي اين زن هفت هزارساله و جذب مردم براي بازديد از اين اسكلت اظهار كرد: ما همه تلاش خود را در اين زمينه مي‌كنيم هر چند هزينه و پول زيادي نياز دارد، ما بايد باور داشته باشيم كه تهران هويت و تمدني بسيار غني دارد فكر مي‌كنم كه مردم هم دوست دارند كه بدانند چه تمدني داشته‌اند. در حال حاضر معتقدم اين يافته‌ها در جاي درست خود قرار گرفته‌اند.

 

سيدمحمد بهشتي، رئيس پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري به همراه دكتر حسن كريميان، معاون فرهنگي دانشگاه تهران نمايشگاه كشفيات باستان‌شناسي آثار هفت هزار ساله را افتتاح كردند.

زن 7هزار ساله تهران در خانه جديد +تصاوير

زن 7هزار ساله تهران در خانه جديد +تصاوير

 

تعداد زيادي از باستان شناسان پيشكسوت در افتتاح اين نمايشگاه حضور داشتند. همچنين «مهسا وهابي»، كاشف اوليه ظروف قديمي 400 ساله در خيابان مولوي نيز در نمايشگاه حضور داشت.

زن 7هزار ساله تهران در خانه جديد +تصاوير

زن 7هزار ساله تهران در خانه جديد +تصاوير

تصوير عجيب استفاده از حيوانات در جنگ و جاسوسي

۳۴۰ بازديد

تصوير عجيب استفاده از حيوانات در جنگ و جاسوسي

چند رسانه‌اي > عكس - تا پيش از به روي كار آمدن ماشين هاي مدرن٬ حيوانات در جنگاوري نقشي سرنوشت ساز ايفا مي كردند. براي مثال استفاده ماهرانه مغول ها از اسب ها به چنگيزخان و فرمانده هانش اين امكان را داد تا بتوانند بزرگ ترين امپراطوري تاريخ را رقم بزنند.

به گزارش پايش، جارد اگلان در كتاب خود به نام «حيوانات جنگ: نظامي كردن حيوانات» ديدگاه هاي جالبي نسبت به اين مسئله عنوان داشته و مي گويد كه ارتش ها چگونه از جانوران جذاب باغ وحش براي نبرد استفاده كرده اند. از يك خرس ۶۰۰ كيلويي تا موشك هايي كه به كمك پرندگان هدايت مي شود؛ در اين گزاش مي خواهيم به ۹ نمونه از استفاده از حيوانات در زمان جنگ اشاره كنيم.

فيل هاي جنگ

فيل ها با جثه بزرگ و عاج هاي ترسناكشان از دوران باستان در جنگ ها استفاده مي شده اند. واحدهاي فيل باني نخست در هند با ارتش تلفيق شدند اما در طول زمان٬ ژنرال هاي معروفي از جمله پيروس از اپيروس٬ هانيبال و اسكندر مقدوني همگي از فيل ها براي غلبه بر دشمنان خود استفاده مي كردند.

فيل هاي جنگي اغلب در مركز پياده نظام قرار مي گيرند٬ يعني جايي كه حيوانات بايد تا ۳۰ كيلومتر در ساعت در برابر موضع دشمن حركت كنند. از طرفي آنها مواد و وسايل سنگين را در عبور از زمين هاي دشوار و سخت حمل مي كردند (پيش از آنكه تانك ها و هليكوپترها براي اين كار اختراع شوند).

بر خلاف سواره نظام هاي سوار بر اسب٬ فيل ها از پياده نظام هايي كه نيزه به دست دارند نمي ترسند٬ در واقع جثه عضلاني و بندبند آنها بهتر از يك اسبِ يورش برنده است و مي تواند نيزه هاي زيادي را در مسير هدايت كرده و دور كند.

نگاه دقيق فيل هاي يورش برنده قادر است خط دفاعي دشمن را در هم بريزد و باعث فرار آنها شود. تنها شليك توپ مي تواند مانع از بروز قابليت هاي او شود. اين حيوانات عظيم در برابر آتش هاي فتيله اي بسيار انعطاف پذير هستند اما در عين حال هدف بزرگي براي توپ ها تلقي مي شوند.

خارج از ميدان نبرد٬ ارتش هاي گوناگون هنوز به دنبال يافتن راه هايي براي استفاده از فيل ها هستند. مثلا در سال هاي اخير يعني ۱۹۸۷ نيروهاي عراقي ظاهرا از فيل ها براي حمل و نقل سلاح هاي سنگين در كركوك استفاده مي كردند.

دلفين هاي شكارگر مين

در سال ۱۹۶۰ ٬ نيروي دريايي ايالات متحده بر روي دلفين ها مطالعاتي انجام داد. در آغاز٬ اين تحقيقات منحصر به آزمايش اين مسئله بود كه دلفين ها چرا اينقدر وابسته به آب هستند. اين تحقيق با تلاش هايي براي به كار بردن يافته هايي درباره پيشرفت عملكرد مين هاي نفتي همراه بود.

در سال ۱۹۶۷ برنامه « پستانداران دريايي نيروي دريايي ايالات متحده» به پروژه اي مهم و بزرگ تبديل شد. اين برنامه كه هنوز در حال تكامل و توسعه است٬ كار خود را با آموزش دلفين ها براي يافتن مين ها و مأموريت هاي حفاظتي شديد آغاز كرد. در شرايطي كه بايد مين ها را مي يافتند٬ به آنها آموزش داده شد تا بتوانند مين هاي زيردريايي را شناسايي كرده و حلقه هاي نجات را به اطراف محل آنها پرتاب كنند و اين كار باعث مي شود تا نيروهاي ويژه بتوانند در امنيت كامل منطقه را پاكسازي كنند.

طي جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ ٬ عملياتي اين چنين با كمك دلفين ها به پاكسازي بيش از ۱۰۰ ميدان در بندر ام القصر انجاميد. علاوه بر اين دلفين ها آموزش ديده اند تا از لنگرگاه در مقابل غواصان دشمن محافظت كنند. زماني كه يك غواص نزديك مي شود٬ دلفين طوري آموزش ديده است كه مي تواند حلقه نجاتي را به پشت آن فرد انداخته وآنها را به سطح آب بكشد.

اين حيوانات تقريبا به طور روزانه در اقيانوس مي گردند و از زماني كه اين برنامه شروع شد٬ تنها تعداد معدودي از آنها بازنگشته اند.

سگ هاي ضدتانك

افشاگري نازي ها درباره شوروي در جنگ جهاني دوم باعث شوكه شدن روسها شد. در تلاشي نوميدانه در راستاي جلوگيري موقت از يورش نازي ها به داخل قلمرو خود٬ شوروي كوشيد تا سگ هايي آموزش دهد كه قادر بودند پيش از آنكه به جاي امني رفته و پناه بگيرند بمب هايي را در جلوي تانك ها قرار دهند.

آموزش اين مسئله به سگ ها در ميدان نبرد كمي دشوار بود٬ در عوض شوروي شروع كرد به بستن بمب هايي به سگ ها٬ كه با بالا رفتن اهرم كوچكي در داخل كيسه اي چسبيده به بدن سگ فعال مي شد. وقتي كه سگ به زير تانك مي پريد٬ اهرم مربوطه به شاسي تانك مي گرفت و منفجر مي شد.

تبليغات شوروي نشان مي دهد كه حدود ۳۰۰ تانك آلماني به اين روش از بين رفتند. با اين حال٬ بخش عمده اي از اين برنامه بيشتر يك شكست تلقي مي شد. سگ ها نسبت به تانك هاي گازوئيلي شوروي آموزش ديده بودند نه براي تانك هاي گازوئيلي آلماني. بنابراين در طي اين گسترش٬ اين سگ ها بر اساس حس بويايي خود به سمت تانك هاي شوروي مي دويدند. برنامه سگ هاي ضدتانك تا سال ۱۹۹۶ ادامه داشت.

خوك هاي جنگي

در متون كهن متعددي اين مسئله ثبت و ضبط شده كه خوك ها يكي از كاراترين حيوانات ضد سلاح نسبت به فيل هاي جنگي هستند. شواهد حاكي از آن است كه فيل هاي جنگي از صداي زوزه و حمله خوك ها مي ترسيدند٬ بنابراين رمي ها و اسكندر مقدوني از نبردهاي خود از خوك ها بر ضد دشمناني كه فيل داشتند استفاده مي كردند. در يك سناريوي صرفا حيواني٬ استفاده از خوك هاي آتش زا هم ثبت شده است.

اگلان در كتاب حيوانات جنگ مي نويسد: «محاصره شهر مگارا در سال ۲۶۶ پيش از ميلاد مسيح توسط آنتي گونوس دوم زماني شكسته شد كه مگارايي ها چند خوك را با مواد قابل احتراق٬ مثل روغن خام يا صمغ آغشته كرده و بعد از آتش زدنشان آنها را به سمت فيل هاي بزرگ دشمن مي فرستادند.

فيل ها از ترس شعله ها و خوك هايي كه به آنها ماليده مي شدند سريع به جنب و جوش مي افتادند و حركت مي كردند و اين ميان تعداد زيادي از سربازان خودي زير پاي آنها مانده يا كشته مي شدند.

بمب هاي خفاشي

اين بمب ها كه توسط ايالات متحده كامل شد طي جنگ جهاني دوم بر عليه ژاپن مورد استفاده قرار گرفت. هر بمب حاوي ۲۶ سيني بود كه مي توانست ۴۰ خفاشي را كه در خواب زمستاني بودند نگه دارد. هر خفاش مجهز به ابزارهاي احتراقي مجزايي بود كه بعد از يك مدت زمان مشخص منفجر مي شد. اين بمب ها مي توانستند چتر نجات خود را تنظيم كنند و اين به خفاش ها امكان مي داد تا پرواز كرده و به دنبال مكاني براي نشستن بگردند. ايالات متحده برنامه ريزي كرده بود تا صدها عدد از اين بمب ها را بر روي شهرهاي صنعتي ژاپن در خليج اوساكا بريزد.

از آنجايي كه بيشتر شهرهاي ژاپن در آن زمان به طور گسترده اي با چوب و كاغذ ساخته شده بودند٬ اين بمب ها مي توانستند هزاران مورد آتش سوزي به بار آورده و بخش هاي گسترده اي از شهرهاي ژاپني را با خاك يكسان كنند. اين پروژه در نهايت توسط روي كار آمدن بمب اتم٬ اولويت خود را از دست داد.

شيرهاي دريايي دفاعي

در برنامه « پستانداران دريايي نيروي دريايي ايالات متحده»٬ علاوه بر مطالعه و استفاده از دلفين ها٬ از شيرهاي دريايي كاليفرنيايي هم استفاده شد.

اين شيرهاي دريايي هم با تجهيزات مشابهي آموزش ديدند٬ حتي در برخي موارد در عمليات هاي مشتركي با هم فعاليت مي كردند٬ در واقع آنها از تأسيسات لنگرگاه و كشتي ها در برابر غواصان دشمن محافظت كرده و از طرفي تجهيزات مخابره متن را كه از كشتي ها يا هواپيماها به بيرون افتاده بود دوباره پيدا كرده و برمي گردانند.

اين شيرهاي دريايي به طور طبيعي غواصان ماهر و فوق العاده اي بودند٬ حتي مي توان گفت بهتر از افراد غواص مجرب و كاركشته با هزينه اي كمتر.

نيروي دريايي در قدم اول از شيرهاي دريايي به منظور بازيابي موشك آزمايشي ضد زيردريايي در عمق ۱۸۰ پايي در نوامبر ۱۹۷۰ استفاده كرد.

موشك هايي با هدايت كبوتران

اين موشك داراي لنزهاي مسيريابي در نوك خود هستند كه تصاويري از هدف را بر روي پرده داخلي آن نشان مي دهد. اين پرنده ها طوري شرطي شده اند تا به هدف بر روي پرده نوك بزنند. در واقع نوك زدن آنها باعث درست شدن مسير پرواز موشك مي شد.

اگرچه اين پروژه در سال ۱۹۴۴ لغو شد٬ اما در سال ۱۹۴۸ بار ديگر توسط نيروي دريايي ايالات متحده به كار گرفته شد. بااين حال٬ سيستم هدايت ‌اين موشك ها در سال ۱۹۵۳ بسيار كارآمد و موثر واقع شد و ايده هدايت موشك ها توسط كبوتران در نهايت در همان سال پايان يافت.

خرس هاي سرباز

واجتك نام خرسي بود كه در سال ۱۹۴۲ به دنيا آمد اما در پايان جنگ جهاني دوم او در ارتش لهستان يك سرباز بود. بعد از اعزام از يك كمپ نيروهاي سيبريايي طي يورش نازيها در سال ۱۹۴۲ ٬ بيست و دومين تيپ پوششي لهستان مهاجرت گسترده اي به ايران داشت. همان دوران بود كه آنها با واجتك روبرو شدند.

اين خرس٬ حيواني خوش يمن براي سربازان بود. اين خرس مي توانست هرازگاهي الكل بخورد و تنباكو بكشد٬ حتي غذا بخورد و با مردها سيگار دود كند.

بعد از يك سفر طولاني٬واجتك و همرزمانش در نهايت به مصر رسيدند. جائي كه خود را براي ورود مجدد به منطقه جنگي از راه ايتاليا آماده مي كردند. آنها واجتك را در قالب سربازي رسمي به كار گرفتند.

واجتك مي توانست سلاح ها را حمل كرده و سريعتر از افراد همراه خود آنها را مجهز كند. در نهايت واجتك به نماد اين دسته از سربازان تبديل شد و آنها او را به عنوان نماد فناناپذير خود مي شناختند.

گربه هاي جاسوس

پروژه گربه آكوستيك, پروژه CIA در دهه ۱۹۶۰ ميلادي بود كه براي استفاده از گربه ها به منظور جاسوسي در كاخ كرملين و ساير هيأت هاي نمايندگي شوروي طرح ريزي شده بود.

گربه هايي كه در اين پروژه مورد استفاده قرار مي گرفتند ميكروفون هايي داشتند كه در مجراي گوش آنها كار گذاشته شده و نيز فرستنده هاي راديويي كه در كف جمجمه آنها قرار مي گرفت. در تئوري٬ اين گربه ها مي توانستند حركت كنند٬ با اين همه اين جاسوس هاي كوچك غيرقابل پيش بيني بلافاصله به سازمان CIA گزارش مي فرستادند.

 در نخستين استقرار گربه آكوستيك, اين گربه توانست افشاگري هايي را در اطراف محوطه ساختماني مربوط به شوروي در واشنگتن دي سي انجام دهد. گربه در حال افشاي اطلاعات در همان نزديكي بود كه يك تاكسي به آن خورد و بلافاصله آن را كشت.

به طرزي قابل پيش بيني٬ سازمان CIA اين پروژه را به خاطر دشواري انجام كارهاي مورد نظر متوقف كرد. گفته مي شود كه اين پروژه حدود ۲۰ ميليون دلار هزينه برداشت.

سم زدايي بدن با كشمش

۱۵۱ بازديد

سم زدايي بدن با كشمش

زندگي > تغذيه - همشهري آنلاين:
كبد در بدن انسان يكي از پيچيده‌ترين وظايف را بر عهده دارد. مصرف برخي مواد غذايي، دارو يا حمله ويروسي يا ميكروبي، باعث توليد مواد سمي در خون مي‌شود كه مخلوط شدن آن‌ها با خون مي‌تواند در بدن مسموميت ايجاد كند. كبد وظيفه پاكسازي خون و سالم نگه داشتن ساير اندام‌ها را دارد.

كبد در بدن انسان يكي از پيچيده ترين وظايف را بر عهده دارد. مصرف برخي مواد غذايي، دارو يا حمله ويروسي يا ميكروبي، باعث توليد مواد سمي در خون مي‌شود كه مخلوط شدن آن‌ها با خون مي‌تواند در بدن مسموميت ايجاد كند. كبد وظيفه پاكسازي خون و سالم نگه داشتن ساير اندام‌ها را دارد.

كاركرد خوب كبد مي‌تواند تقريبا همه مشكلات بدن از مشكل پوست گرفته تا مشكل معده را برطرف كند. سوالي كه پيش مي‌آيد اين است كه آيا كشمش در سم زدايي كبد نقش دارد؟ پاسخ مثبت است، البته انگور،سير،ليمو ترش و چغندر قرمز نيز سم موجود در كبد را از بين مي‌برد .

كشمش‌هاي طبيعي تاثيرات شگفت انگيزي در سم زدايي بدن دارد و  باعث تقويت سيستم گوارشي بدن نيز مي‌شود. اما نكاتي كه در اين باره بايد در نظر بگيريد:

كشمش

  • كشمش با كيفيت باشد

به گزارش هلث نيوز، مصرف كشمش كه به رنگ قهوه‌اي تيره است براي حل مشكلات مربوط به كبد عالي است . كشمش سياه نيز براي سم زدايي كبد مناسب است.

رنگ قهوه‌اي روشن و درخشان كشمش به آن معني نيست كه مفيد است . در واقع، شفافيت آن‌ها به علت عمل دي اكسيد سولفور روي آن‌هاست. همچنين اين كشمش به روش درست خشك نمي‌شود.

  • شستن كشمش

يكي از بهترين روش‌ها براي پاك كردن مواد سمي از كبد مصرف كشمش است. نيم فنجان كشمش را در آب به مدت 15 دقيقه خيس كنيد. پس از آن، با آب بشوييد.

  • تهيه نوشيدني

پس از شستن كشمش، آن را با آب ولرم به مدت چند ساعت در فنجان در بسته بگذاريد تا بماند و خنك شود. بعد آب آن را بخوريد و كشمش را بجويد .سپس براي يك يا دو ساعت روي تخت دراز بكشيد و يك كيسه آب گرم را در سمت راست شكم قرار دهيد.

  • تا چه مدت بايد ادامه داد

هفته‌اي يك بار به مدت يك ماه. يعني انجام دادن اين مراحل سالي دوبار مي‌تواند نتايج مثبت داشته باشد و كبد و تمام بدنتان را در وضعيت خوبي نگه دارد.

  • از كجا بفهميم كه زمان سم زدايي رسيده است؟

به برخي علايم مثل عرق كردن مفرط ،ظاهر شدن لكه هاي سياه روي صورت و ساير نقاط بدن، خارش، بالا رفتن وزن به طور ناگهاني يا كم شدن اشتها و ... توجه كنيد.در صورت مشاهده اين علايم سم زدايي را شروع كنيد.

گران‌ترين ماده‌ي دنيا چيست؟ + تصاوير

۲۸۵ بازديد
زماني كه بشنويد اين ماده‌ي دست‌ساز با پايه كربن چقدر مي‌ارزد، ديگر پلاتين، طلا، نقره و الماس به نظرتان بسيار ارزان مي‌رسند.
به گزارش نامه نيوز ، زماني كه بشنويد اين ماده‌ي دست‌ساز با پايه كربن چقدر مي‌ارزد، ديگر پلاتين، طلا، نقره و الماس به نظرتان بسيار ارزان مي‌رسند؛ هر گرم 150 ميليون دلار!

سال گذشته دانشمندان انگليسي از آزمايشگاه دانشگاه آكسفورد اين ماده را اختراع كردند. «فولِرِن چنداتمي» درواقع مجموعه‌اي از اتم‌هاي كربن حاويِ اتم‌هاي نيتروژن است. اتم‌هاي كربن در بسياري از اشكال مانند الماس و گرافن وجود دارند و برحسب تعداد اتم‌هايشان از هم متمايز مي‌شوند. به خاطر شكل غيرمعمول اين فولِرِن كه 60 اتم كربن دارد، به آن Buckminsterfullerene يا Bucky-ball نيز گفته مي‌شود. 

گران‌ترين ماده‌ي دنيا + تصاوير

ظاهراً اين ماده جديد كاربردهاي بسياري دارد. در مقطع كنوني از آن براي ساخت ساعت‌هاي اتمي سيار استفاده مي‌شود كه دقيق‌ترين سيستم محاسبه‌ي زمان در دنيا خواهند بود. به‌علاوه مي‌تواند به دقيق‌تر شدن سيستم رديابي خودرو كمك كند.
 
به گفته‌ي لوسيوس كري، مدير بخش فناوري آكسفورد، در حال حاضر ساعت‌هاي اتمي در اندازه‌هاي يك اتاق ساخته مي‌شوند اما با كمك اين فولرن چنداتمي مي‌توان آن را به‌صورت تراشه‌هايي قابل‌نصب درون‌ گوشي‌هاي همراه هم به كار برد. به‌علاوه از اين فناوري مي‌توان در كنترل اتومبيل‌هاي خودكار هم استفاده كرد. 

گران‌ترين ماده‌ي دنيا + تصاوير