سلام خوش آمديد - وبلاگي مفيد و دوست داشتني و گلچيني از جديترين مطالب آموزنده كانون اديب قوچاني لطفا براي بهتر شدن ما نظر بدهيد وبلاگي مفيد و دوست داشتني و گلچيني از جديترين مطالب آموزنده اديب قوچاني لطفا براي بهتر شدن ما نظر بدهيد

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

براي راه اندازيِ يك كسب و كار جديد آماده شويد

۳۳۶ بازديد
آيا به راه اندازي كسب و كاري جديد فكر مي كنيد؟ چرخاندن يك شركت ممكن است ماجراجويي جالبي باشد و حتي مي تواند امنيت مالي بيشتري نسبت به شغل هاي معمولي به شما ببخشد.

مجله پنجره خلاقيت - ترجمه شادي حسن پور: آيا به راه اندازي كسب و كاري جديد فكر مي كنيد؟ چرخاندن يك شركت ممكن است ماجراجويي جالبي باشد و حتي مي تواند امنيت مالي بيشتري نسبت به شغل هاي معمولي به شما ببخشد.

اين كه رييس خودتان باشيد شايد بهترين اتفاق ممكن باشد اما بايد به خاطر داشته باشيد كه هنور كارهاي زيادي باقي مانده است. آسان است كه قبل از رسيدن به آمادگي احساس آماده بودن كنيد و همين طور ممكن است به ترس اجازه دهيد شما را به مدتي طولاني عقب نگه دارد. در اين جا 15 نشانه آمادگي شما براي شروع كسب و كار خودتان را بيان مي كنيم.

15 نشانه هاي آمادگي براي راه اندازي كسب و كار خودتان


1- شما به كار جديدتان علاقه داريد

در مورد علاقه اغلب اغراق مي شود و به خودي خود كافي نيست؛ ولي ضروري ست. مطمئن شويد كه در ابتدا چيزي وجود داشته باشد كه نسبت به آن هيجان داشته باشيد و فقط از كار فعلي تان خسته نشده ايد.

2- به ايده تان واقعا مطمئن باشيد

با شروع كارتان با درهاي بسته زيادي مواجه خواهيد شد و پاسخ هاي منفي زيادي خواهيد شنيد. شما بايد اعتقادي راسخ به كاركرد محصول يا خدمات تان داشته باشيد تا اين قدرت را بيابيد كه از طوفان ها گذر كنيد.

3- شما محصول يا خدماتي ارائه مي كنيد كه بازار خوبي دارد

كسب و كاري عالي هنگامي ايجاد مي شود كه آن چه دوست داريد همان چيزي باشد كه مردم در ازاي آن پول بپردازند. قبل از آن كه شغل تان را به منظور راه اندازي يك كسب و كار رها كنيد، مطمئن شويد كه محصول يا خدمات تان بازاري دارد.

4- شما بازيكنان خود را مي شناسيد

اگر از قبل مي دانيد ك مي خواهيد چه كساني در تيم شما جا داشته باشند و موافقت آن ها را نيز كسب كرده ايد، احتمالا براي شروع آماده ايد. در غير اين صورت اگر مي خواهيد به عنوان كارآفرين تنها كاري كنيد، مي توانيد در هر زماني اقدام كنيد.

5- يك برنامه داريد

آيا سرمايه تان را بيرون كشيده ايد و مي خواهيد به طور ناگهاني كسب و كاري راه بيندازيد؟ ايده خوبي نيست. قبل از آن كه شغل فعلي تان را رها كنيد، مطمئن شويد كه برنامه اي براي كسب و كار جديدتان داريد. حال مي خواهد شامل برنامه كامل كسب و كار باشد يا فقط روي يك تكه دستمال سفره نوشته شده باشد.

15 نشانه هاي آمادگي براي راه اندازي كسب و كار خودتان


6- شما ايده يك برند خوب را داريد

برند شماراهي ست كه شركت تان با دنيا ارتباط برقرار مي كند. آيا شما بامزه، حرفه اي يا كلاسيك هستيد؟ اطمينان حاصل كنيد كه قبل از شروع كار برندتان و نحوه ارتباط آن، مشتريان را مي شناسيد.

7- شما خيلي زياد آماده يادگيري هستيد!

تجربه شروع كردن يك كسب و كار به شما بيش از آن چه تصور كنيد مسائلي در مورد خودتان و بازار مي آموزد. آماده يادگيري اين درس ها باشيد، حتي اگر اين كار شما را وادار به مقابله با غرورتان كند.

8- شما مي توانيد با ترس از شكست روبرو شويد

ترس از شكست ممكن است شما را در كسب و كارتان فلج كند. همه ما تا حدي اين احساس را داريم اما اگر نمي توانيد با آن روبرو شويد، آماده شروع يك كسب و كار نيستيد.

9- شما مي توانيد با ترس از موفقيت كنار بياييد

عجيب به نظر مي رسد اما خيلي از مردم از موفقيت هم هراس دارند. موفقيت باعث ايجاد انتظارات بيشتر، كار بيشتر و بيشتر ديده شدن مي شود. اگر آماده كنار آمدن با اين مسائل نيستيد، آماده شروع كارتان نيز نيستيد.

10- مقداري پول نقد در اختيار داريد

در حالي كه مي توانيد با مقدار خيلي كم سرمايه برخي كسب و كارها را راه بيندازيد، اين حقيقت كماكان وجود دارد كه موفق شدن نيازمند زمان است. اگر مقداري پول پس انداز كرده ايد يا در طول پيشرفت شركت به منبع پول ديگري دسترسي داريد، آمادگي بيشتري نسبت به كسي داريد كه زير بار قرض است و ريال به ريال پولش را حساب مي كند.

11- شما در اوج تغييرات عمده زندگي قرار نداريد

تغييرات عمده اغلب باعث مي شوند كه مايل به انجام كار جديدي باشيد. اين موضوع عالي ست اما مطمئن شويد كه قبل از شروع از آن تغييرات گذر كرده باشيد. تنها بعد از آن به خودتان زمان بدهيد تا خود را بازيابيد و در مورد كسب و كار جديدتان فكر كنيد.

15 نشانه هاي آمادگي براي راه اندازي كسب و كار خودتان


12- در صنعت جديدتان تجربه داريد

اگر در صنعتي كه مي خواهيد وارد شويد تجربه داريد، براي شرع كارآفريني آماده تر هستيد. اگر اين طور نيست، قبل از ترك شغل فعلي تان شغلي فرعي به دست آوريد تا تجربه كسب كنيد.

13- اطلاعات زيادي در مورد خود كسب و كار داريد

هر كس نان پختن بلد است كه بنايد نانوايي بزند. غير از انجام كار اصلي، كارهاي زيادي وجود دارد كه بر عهده كارفرماست و اگر اطلاعات زيادي در مورد كسب و كار داريد (از جمله مسائلي نظير استخدام، اجاره و بازاريابي) موقعيت مستحكم تري براي شروع كارتان خواهيد داشت.

14- در مديريت زمان مهارت داريد


مردم خيلي از اوقات مي خواند كسب و كار جديدي را آغاز كنند فقط به اين دليل كه رييس شان را دوست ندارند. اما آيا شما براي اين كه رييس خودتان باشيد، مهارت كافي داريد؟ مديريت كسب و كار نيازمند نظم درونيست؛ و اگر شما از قبل زمان تان را به خوبي تنظيم مي كنيد، آمادگي بيشتري نسبت به افرادي داريد كه نيازمند انگيزه بخشي ديگران هستند.

15- شما متوجه خطرات مالكيت كسب و كار هستيد

مالكين كسب و كار اين نكته را مي دانند كه دارند خطر مي كنند. ممكن است كه هيچ گاه سودي به دست نياوريد و همچنين اين احتمال وجود دارد كه چنان به سرعت رشد كنيد كه خسته شويد. آماده درك كردن و مديريت اين خطرات نشانه مطمئني از آمادگي شما براي شروع كار است.

مطمئنا اين يك ليست كارآفريني نبود اما براي تشخيص اين موضوع كه آيا آماده شروع كسب و كار خودتان هستيد يا خير، شروع خوبي ست. اگر آماده نيستيد، اين مطلب را به عنوان راهنمايي براي شرايطي بدانيد كه بايد به آن ها دست يابيد.

خوش بگذرد و موفق باشيد!                           

خانه تاج؛ يادگار دوران قاجار

۳۰۷ بازديد
خانه تاج در خيابان علوي شهر كاشان قرار دارد و يكي از بناهاي گودال باغچه‌اي اصيل مردم اين شهر در دوران قاجاريه با حدود دو قرن قدمت است.
وب سايت سيري در ايران: خانه تاج در خيابان علوي شهر كاشان قرار دارد و يكي از بناهاي گودال باغچه‌اي اصيل مردم اين شهر در دوران قاجاريه با حدود دو قرن قدمت است.

خانه تاريخي تاج كه اكنون با عنوان خانه هنرمندان از آن كاربري فرهنگي مي‌شود داراي 700 مترمربع عرصه و 800 مترمربع اعياني و برخوردار از معماري ارزشمند بومي از نمونه خانه‌هاي عام مردم كاشان در آن دوره است.

خانه تاج در 3 طبقه همكف، گودال باغچه و سرداب تحتاني، داراي 2 باب حياط بيروني و اندروني و 13 باب اطاق پنج دري و سه دري و تك دري است.

حياط بيروني خانه با ورودي از هشتي پنج ضلعي منحصر به فرد و دالان باريك پيچيده، فضا را از ديد رهگذر محفوظ داشته است. حياط بيروني داراي يك باب مطبخ و سرداب كوچك مي باشد كه سرداب در زمين رُس حفاري شده و داراي نم خواني است مخصوص نگهداري مواد خوراكي در تابستان گرم اين ديار.

ايوان پيشكم بوسيله 3 باب درب ميوجي توپر (فاقد شيشه)، حرمت قسمت بيروني (خاص مراجعات) را از اندروني كه مخصوص زندگي كدبانو و اهل و عيال در خانه است را حفظ مي نمايد كه اين موضوع ماهيت فرهنگ و تمدن اسلامي را تعريف مي‌نمايد.

درونگرايي، تناسب، تقارن، تعادل، هماهنگي، ظرافت و در عين حال قداست و نجابت در اين خانه نشاني از معماري اصيل كاشان و هويت تاريخي مردم اين ديار است.

حياط اندروني و شارم هاي اطراف گودال باغچه و مهتابي مقابل با غرفه هاي مجاور شارم بوسيله راه پله اي باريك ما را به پائين خانه هدايت مي‌كند.

باغچه‌ها و آب نماي مركزي گودال باغچه طراوت را از دهانه باز زير زمين به سرداب و پس سرداب منتقل مي‌نمايد.

بادگير مرتفع بام هواي گرم و خشك و سوزان تابستان را بوسيله وزش باد گرفته و از پره هاي داخل بادگير به كانال‌هاي مرطوب اطراف سرداب منتقل كرده و پس از خنك شدن از طريق شبكه‌هاي جعفري به داخل زير زمين هدايت مي‌كند و باعث اختلاف دماي بين پانزده تا بيست درجه سانتيگراد با سطح كوچه مي‌شود.

خانه تاج به صورت متروكه و مخروبه در مرداد ماه سال 1383 توسط معمار مرمت بناهاي تاريخي كاشان سيد اكبر حلي خريداري و مرمت و بازسازي شد.

خانه تاج با شماره 9028 در فهرست آثار ملي كشور به ثبت رسيده است.


خانه تاج؛ يادگار دوران قاجار

خانه تاج؛ يادگار دوران قاجار

خانه تاج؛ يادگار دوران قاجار

خانه تاج؛ يادگار دوران قاجار

خانه تاج؛ يادگار دوران قاجار

خانه تاج؛ يادگار دوران قاجار

خانه تاج؛ يادگار دوران قاجار

زيست جنسي ايرانيان در فضاي مجازي

۶۱۷ بازديد
هيچ كس- تاكيد مي كنم هيچ كس- حدس نمي زد كه جهان، تا اين حد در «مجاز» فرو رود. حتي نويسندگان رمان هاي علمي- تخيلي هم نمي توانستند تصور كنند روزي، «امر جنسي» به عنوان يكي از ملموس ترين كنش هاي آدمي، پاي به عرصه «صفر و يك»ها بگذارد.

مجله روشن - مصطفي مسجدي آراني: هيچ كس- تاكيد مي كنم هيچ كس- حدس نمي زد كه جهان، تا اين حد در «مجاز» فرو رود. حتي نويسندگان رمان هاي علمي- تخيلي هم نمي توانستند تصور كنند روزي، «امر جنسي» به عنوان يكي از ملموس ترين كنش هاي آدمي، پاي به عرصه «صفر و يك»ها بگذارد تا جايي كه نويسنده اي- به قول «ابوالفضل بيهقي» خام دست و خامه به دست چون من- تصميم بگيرد بگويد در يكي از جوامع تقريبا سنتي روزگار ما- يعني ايران- مردم چگونه زيست جنسي شان را در فضاي سايبري پيش مي برند. اما اين ها همه اتفاق افتاده، «كار از كار گذشته» و بايد با نگاهي «پسيني» به تماشاي اين ماجرا نشست.

آن چه در اين نوشته، كه به دليل نبود ارجاع به منابع علمي و نيز روش جمع آوري داده ها اصرار دارم آن را نوعي «Essay» بدانم، خواهم گفت؛ حاصل «شهود» است و «تفكر» به آن مشاهدات.

از ديد نگارنده اين سطور كنش جنسي در ايران، در دو ساحت فضاي مجازي و حقيقي با يكديگر تفاوت هايي دارند و اين نوشته تلاش دارد نظرگاهي باشد به آن تفاوت ها. قبل از بيان هرگونه تفاوت به ياد داشته باشيم كه پيش فرض من اين است كه در ايران امروز، نهادي كه مي توان در آن كنش جنسي داشت ،خانواده است و هرگونه كنش خارج از اين چارچوب، با موانع قانوني، شرعي و اخلاقي رو به رو است. اين را هم بگويم كه موضع نوشته من توصيف است نه تجويز. از اين رو اگر از فقدان چيزي مي گويم بدين معنا نيست كه معتقدم بايد آن چيز وجود داشته باشد و وقتي از بودن چيزي سخن مي گويم لزوما از وجود آن راضي نيستم و موضعم تاييد نيست.

زيست جنسي ايرانيان در فضاي مجازي
 


نبود نهاد و مسووليت

پيش فرض ما در بالا، تامين نياز جنسي فقط از سوي خانواده، منتج به اين نتيجه مي شود كه امكان تاسيس نهادهاي موازي با نهاد خانواده براي رفع نياز جنسي وجود ندارد. به عبارت ديگر اين نهادها كه در خارج از كشور شامل فروش سكس يا محل هاي تجمع كارگران جنسي و نيز سايت هاي شريك جنسي يابي و... است در ايران، جايي و منطقي براي فعاليت ندارند. با اين حال بايد توجه داشت كه نداشتن فضا براي فعاليت به معناي نبود چنين مراكزي نيست. ديده مي شود شبكه هاي اجتماعي و پيام رسان و حتي نمونه هاي ساده تر از «وب يك» يعني همان وبلاگ ها به محلي براي عرضه نيازهاي جنسي، صدالبته به صورت غيرقانوني، بدل شده اند.

نتيجه اين است كه در وب فارسي كنوني برخي هم ابزار جنسي خريد و فروش مي كنند، هم روابط نامشروع خريد و فروش مي شود و هم بعضي شريك جنسي پيدا مي كنند. اما اولا بايد بپذيرند كه قانون شكنند و ثانيا بايد بدانند كه طرف مقابل شان در آن سوي اين صفر و يك ها نه يك نهاد كه يك فرد است. فردي كه مي تواند دروغ بگويد، سودجويي كند، سوءاستفاده گر باشد و كلاه برداري كند يا حداقل در قبال هزينه اي كه كسي به ايشان پرداخته است، هيچ مسووليتي نداشته باشد. پس نخستين ويژگي زيست جنسي امروز ايرانيان، نبود نهاد و در نتيجه نبود مسئوليت حقوقي و قانوني (Responsibility) و حتي اخلاقي است.

روايت به جاي كنش

حال، اگر از سطح اجتماعي نگاهي به سطح كنش جنسي در فضاي مجازي كنيم متوجه مي شويم كه در اين حوزه با فقدان كنش رو به رو هستيم. اگر اين پيش فرض را داشته باشيم كه رابطه جنسي درست، رابطه جنسي به مفهوم اخص بين يك زن و مرد است؛ در فضاي مجازي و در نبود جنس ديگر، «روايت» و «تخيل» است كه به جاي «كنش» قرار مي گيرد و غايت اين ماجرا، يا سركوب فيزيولوژيك غريزه جنسي است يا خودارضايي كه در نهايت اثرات فيزيكي و رواني جنسي سالم را ندارد.

زيست جنسي ايرانيان در فضاي مجازي


سه موضوعي كه همين روزها در لطيفه هاي دست به دست شده در فضاي مجازي مدنظر قرار گرفته، نشان از همين تخيل دارد. تخيل رابطه جنسي همسايه ها و نقل قول از چت هاي خصوصي دختران در مورد مسايل جنسي و نشان مي دهد سيل تخيل حتي مي تواند سد محكمي به نام حريم خصوصي فرد محترمي چون همسايه ما را بشكند و امنيت رواني را مخدوش كند، تصور ما از دختران نجيب و باحيا را به هم بزند و باعث توجه به مسايي شود كه پيش از اين جايي براي توجه كردن و توجه ديدن نداشته است.

مونولوگ به جاي ديالوگ

حال اگر اين «صحبت»ها به «گفت و گو» مي انجاميد باز هم مي گفتيم كه چون شراب، نفع اندكي در آن است هرچند كه مضرات آن بسيار. ولي چه بايد كرد وقتي در زيست مجازي ايرانيان، صحبت از امر جنسي فراوان است اما گفت و گو پيرامون آن كم.

نتيجه اين روند هم چيزي نيست جز ضعف مفرط ايرانيان، چه مجرد و چه متاهل، چه پير و چه جوان، چه زن و چه مرد، در شناخت جنسي خود و كسي كه قرار است همسرش باشد. البته نمي توان مدعي شد كه در فضاي حقيقي ايرانيان، پيرامون اين موضوع گفت و گو مي شده اما اگر گفت و گو نبوده، صحبتي هم نبوده است. صحبت پيرامون اين موضوع و گفت و گو نكردن يا سرايت نكردن صحبت به كنش، حكايت همان جام است كه گفتند «كژدار و مريز».

فقدان توليد مثل و محبت كردن

كاركرد امر جنسي دز زيست مجازي ايرانيان هم دگرگون شده است. اگر قبول كنيم كه انسان رابطه جنسي برقرار مي كند تا «لذت ببرد»، «محبت» را تجربه كند و «توليد مثل» كند؛ تجربه جنسي در فضاي مجازي حداقل دو كاركرد از اين 3 مورد را از بين برده است. توليد مثل كه به شكل بديهي امكان ندارد و محبت، از لا به لاي اين كدهاي كامپيوتري و از وراي صفحات تاچ موبايل هاي ما به سختي قابل نفوذ است.

نكته نهايي هم اين است كه، زن به عنوان طرف مطلق عرضه امر جنسي در جامعه، دچار تحولاتي در كنشش شده است. اگر در گذشته،او زيباييش را براي فرار از چشم بد مي پوشاند، دختر امروزي زيبايي را عرضه مي كند تا لايك بگيرد ولي انتظار دارد كسي در PV يا همان چت خصوصي مزاحمش نشود و دايركتي از كسي دريافت نكند.

زيست جنسي ايرانيان در فضاي مجازي


البته همو، با استفاده از عرصه اي كه اين فضا به او داده موفق شده هرچه بيشتر با امر جنسي آگاه شود و ديگر به شكل موجود منفعل در اين فرآيند ديده نشود. اين دو موضوع در كنار هم، به دختران و زنان امروز ما «قدرتي» داده است. به اين ترتيب اگر انسداد نسبي در فضاي مديريتي و حتي اقتصادي جامعه، دو عنصر مهم قدرت يعني مقام و پول را از زن گرفته، زيبايي او به شكل آلترناتيو جدي درآمده و حتي موفق شده، از طرفي چون فروش لايك صفحات، برايش درآمد به همراه داشته باشد.

5 تفاوت را برشمرديم و به نظر مي رسد همين پنج تفاوت براي تغيير عمده در فضاي اجتماعي يك ملت كافي باشد. اما به اين 5 مساله بايد مسايل ديگري را هم افزود. ظهور تلفن هاي هوشمند و اينترنت هاي همراه، سطح دسترسي به مسايل جنسي موجود در فضاي وب را بالا برده است. نتيجه، تكثر و تنوعي است كه پيش از اين شاهد آن نبوديم. از آن سو، اين دسترسي باعث شده، افراد «مستقيما» به امر جنسي دسترسي پيدا كنند.

به اين ترتيب اگر در نسل قبلي فلان بازيگر هاليوودي به عنوان صاحب برخي جاذبه ها مطرح بود؛ در اين نسل «الكسيس تگزاسي» مطرح مي شود كه يك بازيگر فيلم هاي غيراخلاقي است.
در چنين زمينه اي، بدون وجود نهاد و مسووليت هاي قانوني، در فقدان كنش هاي صحيح جنسي و حتي گفت و گو پيرامون آن و با تغيير عمده كاركرد امر جنسي و تغييرات زنان به عنوان مهم ترين اركان امر جنسي در جامعه، آيا آينده روشني در انتظار زيست جنسي ايرانيان است؟ من اين طور فكر نمي كنم. فرداي اين برزخ، دوزخ است.

گشت و گذار در قلب باليوود

۳۱۶ بازديد
در زبان هندي «بمبئي»، به معناي ساحل خوب است اما «مومباي» نام جديد اين شهر كه در بين توريست‌ها چندان هم رايج نيست، برگرفته شده از نام يكي از خدايان زن هندي است.
وب سايت همشهري شش و هفت - فاطمه عسگري‌آزاد: در زبان هندي «بمبئي»، به معناي ساحل خوب است اما «مومباي» نام جديد اين شهر كه در بين توريست‌ها چندان هم رايج نيست، برگرفته شده از نام يكي از خدايان زن هندي است. بمبئي جمع اضداد است؛ شهر تجارت و ثروت و شهر بي‌خانمان‌ها. كارگران سختكوش، بي خانمان‌ها، گدايان، هنرمندان و ماهيگيران بخشي از جمعيت اين شهر هستند اما از سوي ديگر ميليونرها، هنرمندان، بازيگران و صنعتگران بسياري هم در بمبئي زندگي مي‌كنند. خانه باليوود؛ پركارترين صنعت فيلمسازي جهان در بمبئي قرار دارد و بزرگ‌ترين جنگل‌هاي مناطق استوايي در منطقه به اين شهر مربوط مي‌شود.

قلب باليوود

 اگر بمبئي نقطه آغاز شما براي آشنايي با فرهنگ هندوستان است، بايد خودتان را آماده كنيد كه با يك شهر پرانرژي همراه با ماجراجويي‌هاي بسيار اما آلوده و با امكانات حمل و نقل محدود روبرو هستيد. در زمان استعمار بريتانيا در شبه قاره هند، بمبئي اهميت بسياري براي استعمارگران داشت و بعد از افتتاح كانال سوئز در سال 1869 اين شهر را دروازه هند ‌ناميدند. در قلب بزرگ‌ترين بندر در ساحل غربي هندوستان، هنوز هم ردپاي معماري استعمارگران ديده مي‌شود؛ عمارت‌هاي باشكوهي كه توسط بيگانگان ساخته شده بودند و هنوز هم در شهر خودنمايي مي‌كنند. بمبئي خانه صنعت، تجارت و بزرگ‌ترين مركز توليد پارچه‌هاي پنبه‌اي و فيلم‌هاي سينمايي است و يك سوم از درآمد مالياتي هند از اين شهر كسب مي‌شود.

اگر خانه شما در يك شهر مدرن قرار دارد يا در يك روستا ساكن هستيد، سرعت ديوانه‌وار و شلوغي شهر حتما شگفت‌زده‌تان خواهد كرد اما در بمبئي هر توريستي احساس بودن در يك شهر جهان وطني را دارد. سفر به بمبئي به معناي بازديد از بازارهاي منحصر به فرد، معابد پنهان، رستوران‌هاي برتر، لذت ماجراجويي، شب زنده داري و تماشاي باليوود است.

چگونه برويم؟

ويزاي توريستي هندوستان به افرادي تعلق مي‌گيرد كه به قصد تفريح وارد اين كشور مي‌شوند. رواديد توريستي از طريق سفارت هندوستان به مدت يك ماهه صادر مي‌شود و امكان تمديد آن در كشور هندوستان وجود ندارد. براي اخذ رواديد احتياج به مصاحبه يا حضور شخص نيست و نماينده يا وكيل مي‌تواند از طرف شخص اقدام كند.

قلب باليوود

سفارت هندوستان در تهران در خيابان شهيد مطهري، خيابان مير عماد قرار دارد و براي درخواست ويزا بايد علاوه بر پر كردن فرم ويزا، شناسنامه، گذرنامه، دو قطعه عكس، بليت رفت و برگشت و رزرو هتل را همراه داشته باشيد. همچنين براي رسيدن به بمبئي مي‌توانيد از خطوط هوايي ايران اير، بحرين، قطر، امارات و تركيش استفاده كنيد.

سرزمين روياها

بمبئي شهر باليوود و سرزمين روياهاست؛ خانه يكي از بزرگ‌ترين صنايع فيلمسازي جهان. هر سال بيش از هزار فيلم در باليوود توليد مي‌شود كه بيش از 100 فيلم آن را در بمبئي مي‌سازند. صنعت فيلمسازي در هندوستان تاريخ طولاني دارد. در سال 1913 سينماي هند راه خود را آغاز كرد از فيلم‌هاي صامت تا پيشرفته‌ترين فيلم‌هاي سه بعدي مسيري است كه اين صنعت طي كرده است.

باليوود نام خود را از ادغام بمبئي و هاليوود( صنعت فيلمسازي آمريكا) به دست آورده است. سينماي باليوود حدود 3.6 ميليارد نفر مخاطب دارد؛ رقمي كه بيش از نيمي از جمعيت جهان است. صنعت سينمايي هندوستان فقط محدود به اين سرزمين نيست؛ فيلم‌هاي انگليسي زبان بسياري توسط مديران باليوود توليد مي‌شوند و رد پاي اين سينما را مي‌توانيد در اكثر فيلم‌هاي دنيا بيابيد.

قلب باليوود

فيلم‌هاي سينماي باليوود با ژانر ملودرام و داستان‌هاي مشابهي از قبيل مثلث عشقي، درام‌هاي خانوادگي، فداكاري، آدم‌ربايي و خيانت طرفداران پر و پاقرصي در تمام دنيا دارند. شهرك فيلمسازي در سال 1978 توسط دولت ايالت ماهاراشتارا براي كمك به صنعت باليوود و براي رشد آن ساخته شده است. اين شهرك بزرگ با بيش از 20 استوديويي داخلي مجهز به فضاي باز براي فيلمبرداري است.

اين شهرك سينمايي در حومه غربي بمبئي قرار دارد. چندين تور براي بازديد از اين شهرك سينمايي وجود دارد و بسته به گزينه‌هايي كه براي گردش وجود دارد قيمت آن‌ها متفاوت است. تور باليوود از سال 2003 به راه افتاد؛ تور خصوصي نيم روزي حدود 135 دلار برايتان هزينه در بر خواهد داشت و افزايش تعداد ساعت‌ها و گزينه‌هاي بازديد بر اين قيمت مي‌افزايد.

 باليوود در قرن 21 هم توانست موفقيت‌هاي بسياري به ارمغان بياورد و محبوبيت خود را جاودانه كند. با توجه به پيشرفت تكنولوژي‌هاي فيلمسازي، باليوود خود را با سينماي روز دنيا تطبيق داد و توانست در گيشه‌هاي هند و خارج از آن موفق شود.

تقويم سفر

درست است كه بمبئي در هر فصل سال زيبايي‌هاي ديدني دارد اما به توريست‌ها توصيه مي‌شود برنامه سفرشان را براي ماه‌هاي خرداد تا شهريور كه هواي شهر بسيار گرم و شرجي است تنظيم نكنند. از مهر تا اسفند بهترين زمان براي بازديد از اين شهر پر جنب و جوش است. در اين وقت سال هواي بمبئي بسيار دلپذير است و از ميزان رطوبت هوا هم كاسته مي‌شود.

 البته بمبئي يك شهر بندري است بنابراين رطوبت هوا در تمام طول سال وجود دارد اما درجه حرارت هوا بين سردترين و گرم‌ترين فصل سال حدود 30 درجه اختلاف دارد. اگر تحمل رطوبت هوا را داريد، بزرگ‌ترين جشنواره بمبئي اواخر مرداد و اوايل شهريور به مدت 10 روز برگزار مي‌شود كه شامل آيين‌هاي مذهبي باشكوهي است كه تمام شهر را در بر مي‌گيرد.

از خودروهاي آخرين سيستم تا ريشكا

بمبئي شهري در حال حركت است. در اين شهر هيچ نقطه ثابتي وجود ندارد؛ حدود يك ميليون وسيله نقليه درآن وجود دارند، از خودروهاي آخرين مدل گرفته تا گاري و ريشكا. براي رفتن به نقاط مختلف شهري اكثر توريست‌ها از تاكسي استفاده مي‌كنند؛ زيرا وسايل حمل و نقل عمومي غالبا شلوغ و كثيف اند.

قلب باليوود

البته اگر هوس ماجراجويي داريد مي‌توانيد سوار اتوبوس‌هاي عمومي شهر بشويد. در مورد تاكسي‌ها بهتر است سراغ تاكسي‌هايي برويد كه تاكسي متر دارند ‌ يا از قبل در مورد كرايه راه به توافق برسيد، زيرا بسياري از رانندگان تاكسي نرخ‌هاي بالايي براي مسافت‌هاي كوتاه تعيين مي‌كنند. گرفتن تاكسي از هتل هم باعث مي‌شود هزينه‌هايتان بيشتر شوند.

ميگوي آتشين

وقتي كه در ترافيك و شلوغي‌هاي بمبئي كلافه شديد بايد خودتان را به يك رستوران هندي برسانيد؛ جادوي غذاهاي خوشمزه اين شهر خستگي را از تن‌تان به در خواهد كرد. اگر بخواهيد بهترين مواد غذايي را در اين شهر ليست كنيد بهتر است بدانيد كه با ليست بلند بالايي طرف هستيد. بمبئي شهري با طعم‌هاي متنوع هندوستان است.

قلب باليوود

 اگر سراغ غذاهاي خياباني مي‌رويد بايد بدانيد كه طعمي را امتحان مي‌كنيد كه پيش از اين تا به حال نچشيده‌ايد. اگر معده‌تان تحمل پياز، سير و فلفل زياد را ندارد بهتر است اصلا غذاهاي خياباني را امتحان نكنيد در غير اين صورت انواع سمبوسه، سيب زميني و ساندويچ‌هاي لذيذ در بوفه‌ها ارزش امتحان كردن را دارند.

در بمبئي انواع غذاهاي دريايي به سبك هندي سرو مي‌شوند؛ ميگوي آتشين و ماهي‌هاي طعم دار همراه با برنج‌هاي لذيذ را نبايد از دست بدهيد. شيريني‌هاي بمبئي به خصوص فالوده كولفي تجربه سفره هندي را برايتان تكميل مي‌كنند.

قلب باليوود

در بمبئي رستوران‌هاي ايراني هم فراوان اند و اگر هوس غذاهاي ملي كرديد يا نتوانستيد با طعم تند غذاهاي محلي كنار بياييد بهتر است سري به اين رستوران‌ها بزنيد. رستوران‌هاي محله ماهاراشتارا بهترين غذاهاي شهر را دارند؛ اگر اهل غذاهاي گياهي هستيد مي‌توانيد بشقاب سبزيجات راكه همراه با برنج، سالاد و جوانه گندم است سفارش دهيد.

بهترين مكان اقامت

هتل‌هاي بمبئي گران قيمت‌ترين هتل‌هاي هندوستان اند و در اكثر موارد براي اين هزينه اضافي خدمات بيشتري هم دريافت نمي‌كنيد؛ اما به هر حال شما در بمبئي هستيد. پس بهتر است ريز بيني را كنار بگذاريد و از جذابيت‌هاي سفرتان لذت ببريد.

هتل تاج محل

قلب باليوود

هتل قصر تاج محل در سال 1903 ساخته شد تا جلال و شكوه تاج محل در دروازه هند بازسازي شود. اين هتل لوكس داراي رستوران‌هاي متعدد با سرآشپزهاي مشهور است. مي‌توانيد غذاهاي چيني را در رستوران اژدهاي طلايي، غذاهاي ايتاليايي را در موريمو و غذاهاي ژاپني را در ديگر رستوران اين هتل بخوريد. دكوراسيون اين هتل با سبك معماري سنتي هند تطبيق دارد و مهمانان مي‌توانند از خدمات درمان سنتي استفاده كنند. قيمت يك شب اقامت در اين هتل پنج ستاره برابر با 100 دلار است.

هتل مجهز و مدرن

قلب باليوود

هتل سوفيتر بمبئي يك هتل مجهز و مدرن است. تمام اتاق‌ها مجهز به تلويزيون صفحه تخت، مبلمان زيبا و سرويس حمام آسان هستند. اين هتل مجهز به استخر روباز، سالن بدنسازي و سوناست. آشپزهاي ماهر اين هتل شما را به دنياي طعم‌هاي لذيذ هند مي‌برند. اينترنت رايگان در تمام محوطه هتل براي مهمانان قابل دسترسي است و مي‌توانيد در اتاق‌تان يك دستگاه قهوه‌ساز داشته باشيد. قيمت اقامت يك شب در اين هتل پنج ستاره برابر با 80 دلار است.

هتل چوبي

قلب باليوود

هتل رجنت در نزديكي گالري ملي هنر مدرن بمبئي قرار دارد. تمام 49 اتاق اين هتل مجهز به يخچال، تلويزيون صفحه تخت و اينترنت پر سرعت هستند. دكوراسيون چوبي اين هتل يكي از جذابيت‌هاي آن است. كافه 24 ساعته هتل هميشه براي پذيرايي از شما آماده است. قيمت اقامت يك شب در اين هتل سه ستاره 60 دلار است.

ارزان و مناسب

قلب باليوود

گرند هتل يك گزينه مناسب براي كساني است كه نمي‌خواهند زياد هزينه كنند اما دوست دارند خدمات مناسبي دريافت كنند. اين هتل در دهه 60 ساخته شده اما بازسازي‌هاي متعدد ساختمان آن را سرپا نگه داشته است. اين هتل مجهز به مركز تناسب اندام، رستوران و اينترنت رايگان پر سرعت است. تمام اتاق‌ها مجهز به تلويزيون صفحه تخت و دستگاه پخش دي وي دي هستند. قيمت يك شب اقامت در اين هتل سه ستاره 50 دلار است.

72 ساعت در شهر بندري هندوستان

شايد جاذبه‌هاي تاريخي بمبئي به نسبت ديگر شهرهاي هند كمتر باشد اما مناظر منحصر به فرد و نقاط ديدني جذاب اين شهر بسيارند. در شهر سواحل، هر چيزي كه از سفر انتظار داشته باشيد برايتان فراهم است از سواحل زيبا گرفته تا باليوود.

روز اول

گردش تاريخي

بمبئي يك شهر تاريخي است كه سال‌ها تحت استعمار بوده است؛ شهري كه براي بريتانيا اهميت بسياري داشته و بناهاي استعماري آن هنوز ديدني اند.

دروازه هند

قلب باليوود

مشهورترين بناي تاريخي بمبئي دروازه هند است كه به مناسبت سفر شاه جورج پنجم و ملكه ماري به اين شهر ساخته شد. ارتفاع دروازه به قدري است كه اگر با قايق به بمبئي سفر كنيد اولين چيزي كه هنگام نزديك شدن به شهر مي‌بينيد همين دروازه است. دروازه هند نقطه آغاز مناسبي براي شروع كاوش در بمبئي است. فضاي اطراف دروازه توصيف‌ناپذير است؛ هزاران فروشنده هندي در اين مكان سكنا گزيده‌اند تا شما را براي خريد وسوسه كنند.

معماري استعماري

معماري استعماري در اين شهر به شكل پيچيده‌اي است. مي‌توانيد رد پاي ساختمان‌هاي استعماري را در مركز شهر دنبال كنيد. بعضي از اين بناها با معماري گوتيك طراحي شده‌اند؛ مانند موزه كالا گودا، ايستگاه راه‌آهن ويكتوريا، دادگاه عالي بمبئي و ساختمان هورنيمان.

قلب باليوود
دادگاه عالي بمبئي

 تماشاي اين معماري پر رمز و راز شما را با تاريخ بمبئي و هندوستان آشنا مي‌كند. علاوه بر اين هر كدام از اين ساختمان‌ها داستاني براي خود دارند كه شنيدني است.

موزه هنري اسب سياه

موزه هنري كالا گودا(Kala Ghoda) يكي از ديدني‌ترين موزه‌هاي شهر است. كالا گودا به معني اسب سياه است و اشاره به مجسمه‌اي دارد كه زماني در اين موزه وجود داشت و به نوعي مركز فرهنگي بمبئي به شمار مي‌رود.

قلب باليوود

 اين مكان خانه بهترين گالري‌هاي هنري شهر است و فضاي فرهنگي و گالري فرش آن بسيار تماشايي است. مي‌توانيد با قدم زدن در اين مجموعه، هنر جهانگير هندوستان را مشاهده كنيد.



روز دوم

فرهنگ بمبئي

بمبئي به پايتخت تجاري هندوستان معروف است. اين شهر علاوه بر اينكه يك مركز تجاري است سبك زندگي مردم هندوستان را بازتاب مي‌دهد. زندگي طبقات غني و فقير در اين شهر در كنار هم ديدني است.

باليوود گردي

بمبئي مركز باليوود و صنعت فيلم هندوستان است. اگر طرفدار فيلم‌هاي هندي باشيد حتما بسياري از نقاط شهر بمبئي را در اين فيلم‌ها ديده‌ايد. سينما اروس با معماري خيره كننده‌اش و ايستگاه راه‌آهن چرچ گيت(Churchgate)  هم -كه پاي ثابت فيلم‌هاي هندي است- در اين شهر قرار دارند. مي‌توانيد با تور  به شهرك‌هاي سينمايي برويد و روند فيلمسازي را از نزديك ببينيد.

قلب باليوود

لباسشويي به سبك هندي

براي آَشنايي با سبك زندگي مردم اين شهر بد نيست سري به خشكشويي و لباسشويي بزرگي كه در مركز شهر قرار دارد بزنيد. تمام لباس‌هاي كثيف از سراسر بمبئي به اينجا آورده و به شكل دقيقي شسته مي‌شوند. هزاران كارگر تا زانو روي تشت لباس‌ها خم مي‌شوند و با كمك مواد شيميايي و دستگيره لباس‌ها را چنگ مي‌زنند. اين مكان روباز خاطره فراموش نشدني از سفر را برايتان مي‌سازد.

قلب باليوود

مسجد حاجي علي

مسجد و آرامگاه حاجي‌علي در سال 1431 توسط تاجر مسلمان ثروتمند حاجي علي‌شاه بخاري ساخته شد. او بعد از سفري كه به مكه مكرمه داشت تصميم گرفت شيوه زندگي‌اش را تغيير دهد و اين مسجد را بنا نهاد. پس از مرگش ‌ او را داخل مسجد دفن كردند. اين مسجد تنها هنگام جزر آب دريا قابل دسترسي است.

قلب باليوود



روز سوم

ماجراجويي

بمبئي يك شهر شلوغ و درهم است؛ اگر اهل ماجراجويي هستيد هر كوچه اين شهر براي‌تان خاطره‌انگيز خواهد بود.

پارك‌هاي ملي

با وجود جمعيت ميليوني و توسعه بمبئي جاي تعجب است كه هنوز هم پارك‌هاي ملي و طبيعت اين شهر حفظ شده اند. غارهاي باستاني بودايي هم كه ديواره‌هاي آن حكاكي شده ديدني اند. در جزيره الفانتا كه جزو ميراث فرهنگي يونسكو است مي‌توانيد آثار باستاني شگفت‌انگيزي را ببينيد.

قلب باليوود

 براي رفتن به اين غار بايد از دروازه هند يك قايق بگيريد و 45 دقيقه مسافت را به سمت جنوب بمبئي طي كنيد. غار بودايي كانهري در پارك ملي سانجي گاندي در حومه بوريوالي (Borivali) را نبايد از دست بدهيد.

قلب باليوود

بازار

يكي از جاذبه‌هاي اصلي بمبئي مراكز خريد و بازارهاي آن است. در بازارهاي اين شهر مي‌توانيد انواع لباس‌هاي نخي با كيفيت بسيار عالي و ارزان را بيابيد. اگر دنبال عتيقه جات، صنايع دستي و ادويه‌هاي تازه هستيد بهتر است به خيابان كلوبا كازوي برويد؛در خيابان لينك‌كينگ مي‌توانيد كفش‌هاي ارزان و لباس‌هاي سنتي مناسبي پيدا كنيد. چور بازار هم براي خريد عتيقه‌جات، مواد غذايي تازه و ادويه مناسب است.

قلب باليوود

غروب دل انگيز

پس از گذراندن يك روز طولاني در شهر شلوغ بمبئي بهتر است براي استراحت و ارتباط با مردم محلي به سواحل جوهو و مارين برويد تا از تماشاي غروب آفتاب لذت ببريد. ساحل جوهو حدود 30 كيلومتري شمال بمبئي قرار دارد در حالي كه مارين در مركز بمبئي است.

قلب باليوود

اگر اهل ماجراجويي هستيد مي‌توانيد سري به غرفه‌هاي مواد غذايي و بساط دست‌فروش‌ها بزنيد تا طعم‌هاي جديد و متنوع را امتحان كنيد.

وام و جوانان - آروم بگير، وام نگير

۲۹۹ بازديد
داستان وام هاي جديدي كه بانك ها مي دهند، چيست؟ آيا وام گرفتن در شرايط فعلي به نفع جوانان است؟

هفته نامه همشهري جوان - محمدتقي حاجي موسوي: داستان وام هاي جديدي كه بانك ها مي دهند، چيست؟ آيا وام گرفتن در شرايط فعلي به نفع جوانان است؟

وام خودرو، وام خريد كالاي ايراني، كارت اعتباري خريد كالاي بادوام ايراني. زماني كه اين گزارش را مي خوانيد تقريبا يك هفته اي مي شود كه پرداخت اين وام هاي جديد شروع شده است؛ وام هايي كه قرار است چاره دولت باشند براي خروج از ركود اقتصادي و به حركت انداختن دوباره چرخ هاي صنعت. هر روز بخش عمده اي از بخش هاي خبري تلويزيون و صفحات روزنامه ها به اين اختصاص يافته كه شرايط دريافت وام هاي جديد چيست و اين كمك هاي مالي قرار است چه تغييري در زندگي مردم ايجاد كنند.

آروم بگير، وام نگير


حالا ما به بهانه كليد خوردن پرداخت اين وام ها رفته ايم سراغ تمام وام هايي كه جوان ها مي توانند از بانك ها يا جاهايي ديگر بگيرند و بزنند به زخم هاي زندگي شان؛ وام هايي مثل جعاله، وام خريد مسكن براي خانه اولي ها، وام وديعه مسكن، وام ازدواج و چند وام ديگر.

بعدش هم با يكي از اقتصاددان ها صحبت كرده ايم تا او براي ما روشن كند كه آيا اين استقراض از بانك ها و هميشه بدهكار دولت بودن به نفع ماست يا نه؟ در كنار اينها نظرات موافقان و مخالفان وام گرفتن را هم آورده ايم تا شما بعد از خواندن آن بتوانيد با يك ديد درست به سمت بانك ها قدم برداريد و احتمالا وام مورد نياز خويش را اخذ بفرماييد. پس با ما باشيد.

وام گرفتن به چه دردي مي خورد؟ يا اندر فوايد استقراض از غير

ما با وام هايمان زنده ايم

خيلي ها هستند كه كلا با وام گرفتن و قرض و قوله مخالفند و اعتقاد دارند انسان نبايد خودش را بدهكار ديگران كند و هر بار كه سررسيد پرداخت مي رسد، بر اجداد خويش درود بفرستد كه عجب شكري ميل كردم و اين صحبت ها. از نظر اين عده، آدم يا چيزي نمي خرد يا اگر خواست بخرد به صورت نقد و جيرينگي اقدام به پرداخت پول مي كند و بي خود اعصاب خودش را خرد نمي كند.

به همين خاطر بيشتر اين افراد ديرتر از ديگران صاحب زار و زندگي مي شوند و در تالار افتخاراتشان اين مورد را ثبت و ضبط مي كنند كه بنده در طول عمر پربار خويش به هيچ احدالناسي بدهكار نبوده ام و هم اكنون كه هيچ آهي در بساط ندارم، جان به جان آفرين تسليم مي كنم. به همين مناسبت در اينجا مي خواهيم با ذكر دلايلي اين جماعت را راضي كنيم تا آنها هم به خيل وام گيرندگان بپيوندند و حالش را ببرند و به اين نكته فكر كنند كه اينجا ايران است و هر كس كه وام نگيرد، انگاري چيزي از هويت ايراني اش كم است و اين اصلا خوب نيست!

اولين خاطرات ما از كلمه وام و استقراض بر مي گردد به كتاب تاريخ و ماجراهاي استقراض شاهان قاجار از بانك هاي اروپايي تا تقريبا از همان موقع مفهوم وام گرفتن در نظر ما به نوعي منفي شكل بگيرد و با خودمان فكر كنيم اگر ما هم وام ازدواج بگيريم مثل اين است كه هزار ليره استرلينگ از رويال بانك اسكاتلند قرض گرفته ايم و تا عمر داريم بايد ذليل عالم باشيم، اما واقعيت با چيزي كه فكر مي كنيد خيلي تفاوت دارد. براي اثبات آن، نكاتي را گوشزد مي كنيم. تورم بالا قطعا چيز خوبي نيست و به ضرر اقتصاد كشور است. منتها هميشه مي شود از تهديدات فرصت ساخت و تورم نيز از اين قاعده مستثنا نيست. حال چطور بايد از آن استفاده كرد؟ با وام گرفتن. يعني چي؟

آروم بگير، وام نگير


 در اقتصادي كه تورمش همواره دورقمي است و برخي اوقات اين عدد تا 30 و 40 هم مي رسد، هيچ چيز بهتر از آن نيست كه شما از بانك وام بگيريد چرا كه در شرايط تورمي، ارزش پول، هر سال دچار افت مي شود و اين طوري شمايي كه براي مثال در سال اول 400 هزار تومان قسط مي دهد، در سال هاي سوم و چهارم ارزش اين مبلغ حدود يك سوم كم مي شود و آن موقع انگار كه داريد 300 هزار تومان قسط مي دهيد. اين روند همين طور ادامه دارد و هر چه مدت بازپرداخت طولاني تر شود، ارزش پولي كه بر مي گردانيد، كمتر مي شود.

حالا ممكن است بگوييد كه اين طولاني شدن بازپرداخت يعني اينكه شما داريد پول بيشتري به بانك بر مي گردانيد، اما اصلا مهم نيست؛ چرا كه شما در اين مدت حال را برده ايد. فكر كنيد شما مي خواهيد يك پرايد بخريد و پول كافي نداريد. چه كار بايد بكنيد؟ از ترس وام گرفتن و اينكه بعد از هفت سال به جاي 15 ميليون بايد 25 ميليون تومان برگردانيد، هر روز زير باران منتظر تاكسي و اتوبوس مي مانيد؟ با خانواده تان مسافرت نمي رويد.  چون خودرو نداريد؟ منتظر مي شويد تا پول هايتان را جمع كنيد و بعدا ماشين بخريد؟ چقدر بايد منتظر بمانيد؟

بياييد يك دو دوتا چهارتاي ساده بكنيم. فرض كنيد شما يك ميليون تومان در ماه درآمد داريد. براي خريد نقدي پرايد چقدر بايد صبر كنيد؟ 20 ماه؟ نه! جواب درست خيلي بيشتر از اين چيزهاست، چرا كه تجربه نشان داده جمع كردن پول كار بسيار سختي است و شما تا مجبور نباشيد، اين كار را نمي كنيد. وام گرفتن اين اجبار را ايجاد مي كند كه هر ماه پول مشخصي را به بانك بپردازيد، اما اگر اجبار نباشد، احتمالا بايد سه سال صبر كنيد تا پولتان جمع شود؛ اگر تا آن موقع پولتان دست نخورد و البته با اين تورمي كه ما داريم، خودروي دلخواه تان گران تر نشده باشد كه تقريبا محال است!

تو فكر يك سقف باش

بگذاريد كم ريسك مان را بيشتر كنيم. برويم سراغ وام مسكن. شايد با خودتان بگوييد من هنوز جوانم و به خودرو نياز ندارم و اصلا پياده روي براي سلامتي خوب است، اما خانه چي؟ خانه كه ديگر از اوجب واجبات است. براي خانه دار شدن مي خواهيد چه كار كنيد؟ منتظر بمانيد تا پول هايتان را جمع كنيد؟ منتظر كاهش قيمت مسكن باشيد؟ اجاره نشيني را ترجيح مي دهيد؟

از همين آخري شروع مي كنيم. الان بيشتر كساني كه خانه اجاره مي دهند، دوست دارند اجاره بيشتري به جاي پول پيش دريافت كنند، چون خرج زندگي شان از اين راه در مي آيد. يك آپارتمان 50 متري معمولي را در تهران در نظر بگيريد. اجاره اش چقدر است؟ كمتر از ماهي 500 هزار تومان است؟ چند سال مي خواهيد اين اجاره نشيني را ادامه بدهيد؟ چند بار مي توانيد اثاث كشي كنيد؟ بهتر نيست با گرفتن يك وام بزرگ خودتان را خلاص كنيد؟ اقساطش سنگين است؟ بله. قطعا بيشتر از ماهي يك ميليون تومان است، اما باز هم همان مساله مرور زمان اينجا صادق است. افزون بر اينكه مسكن سرمايه است و توي اين چند سال حتي يك بار هم خانه ارزان نشده و احتمالا هيچ گاه چنين اتفاقي نخواهد افتاد.

نگارنده خود شاهد بوده كه وام يك ميليوني مسكن در سال 70 با اقساط ماهي 10 هزار تومان در حوالي سال 80 تبديل به يك شوخي بزرگ شده بود و پرداخت اقساطش بيشتر موجبات خنده و شادي جمع را فراهم مي كرد، برعكس سال هاي اوليه بازپرداخت كه كلي استرس ايجاد مي كرد. باور كنيد.

آروم بگير، وام نگير


جوگير نشويد

با اين اوصاف وام گرفتن در كشوري با اقتصادي شبيه به ما كلا به صرفه است و در طبقه متوسط يكي از بزرگ ترين راه هاي پيشرفت و افزودن به دارايي ها همين وام گرفتن هاست كه البته افتخارش به اين سادگي ها هم نصيب هر كسي نمي شود و براي گرفتن اش بايد صبر ايوب داشته باشيد و چندين و چند ضامن معتبر كه اكنون حكم كيميا را پيدا كرده اند، ولي اينجا يك اماي بزرگ وجود دارد و آن اينكه هر وامي بگيريد، اما براي هر چيزي وام نگيريد.

 اصولا وام گرفتن براي كالاهاي مصرفي به عقيده همه كارشناسان اقتصادي كاري اشتباه است؛ چرا كه با پايان دوره بازپرداخت، عمر آن كالا هم به پايان رسيده و انگار كه پولتان را ريخته ايد توي جوي آب؛ نه اينكه خريد كالا بد باشد، اما دادن پول بيشتر براي آن ارزش ندارد.

البته يكسري كالاهاي استثنا وجود دارند. مثل فرش دستباف. شما هرقدر فرش دستباف قسطي بخريد، باز هم ضرر نمي كنيد، چون تبديل به سرمايه مي شود و بعد از گذشت چندين سال باز هم ارزش خودش را دارد. اما آباژور قسطي، نه! پس حواستان باشد در گرفتن وام جوگير نشويد و وام مورد نظر را به كالاي مناسب متصل كنيد تا بعد از پايان اقساط به بيهودگي كاري كه كرده ايد، نينديشيد و انگشت حسرت به دندان نگزيد.

آروم بگير، وام نگير


اين جوري وام نگيريد؛ اصلا!

مهدي شادماني: وام گرفتن كلا خوب است. اصلا وام براي مردهاست. اگر مردي، مرد زندگي شده، حتما وامي هم داشته كه برگرداند، والّا با اين حقوق ها و هزينه ها نه مي شود پولي جمع كرد و نه مي شود آينده بهتري درست كرد. هر قدر هم خرج كنيد، باز هم نياز به خرج كردن خواهيد داشت، يعني هر قدر هم پول داشته باشيد، باز آخرهاي ماه پولتان تمام مي شود. با اين تصور وام گرفتن خوب است، اما به شرطي كه به جمع شدن سرمايه شما كمك كند و مثلا چهار يا پنج سال ديگر به كارتان بيايد. بگذاريد خيلي راحت برايتان توضيح بدهم كه جمعت شدن سرمايه يا از طريق خريد طلاي دست دوم و دلار است يا خريد مسكن.

غير از اين هيچ وامي صرفه اقتصادي ندارد. شما وام مي گيريد و پنج سال قسط مي دهيد و بعد طلا و دلار يا خانه داريد. البته منظور من از وام گرفتن، وام هايي است كه سود دارند، اما مثلا خريد قسطي اجناس اگر با سود نزديك به صفر باشد، ضرر و زياد ندارد؛ اين طور كه شما بتوانيد يك تلويزيون 2 ميليون توماني را در 10 قسط 200 توماني بخريد، اما چون معمولا چنين شانسي وجود ندارد، بهتر است در اين مورد بحث نكنيم.

كجا بوديم؟ همان وام هاي 12 درصد و 14 درصد. شما اگر طلاي دست دوم بخريد، بعد از پنج سال دوباره همان طلاي دست دوم را خواهيد داشت كه در اين پنج سال فقط تغييرات قيمت جهاني رويش تاثير گذاشته و قديمي نمي شود. خانه هم كه مشخص است. وقتي قرار است ماهي nهزار تومان براي اجاره خانه بدهيد و توانايي مالي داريد، بهتر است n+nهزار تومان قسط بدهيد و در نهايت صاحبخانه شويد. اما وام هايي كه امروز مي دهند به غير از وام ازدواج كه خب درصد سودش بسيار پايين است، واقعا سود ندارند.

آروم بگير، وام نگير


تصور كنيد وامي گرفته ايد كه با آن يك ماشين داخلي بخريد؛ وامي كه بايد مثلا ماهي 400 هزار تومان بدهيد و در نهايت بعد از هفت سال قسط هايتان به پايان برسد، اما مشكل اساسي اينجاست كه ماشين ايراني شما اگر بعد از دو سال به خرج نيفتد، حتما بعد از پنج سال هزينه هاي زيادي خواهدداشت.

 ماشيني كه به خرج افتاده بعد از پنج سال قيمتي ندارد. به غير از اين خرج هاي بزرگ، ماشين لوازم مصرفي از جمله روغن و لنت و لاستيك و هزار جور خرج ديگر هم دارد. در نتيجه شما با خريد يك ماشين عملا يك چاله خريده ايد كه بايد ماهي 400 هزار تومان برايش قسط بدهيد و ماهي 100 هزار تومان هم براي هزينه هايش كنار بگذاريد كه بتوانيد از پس خرج هايش بربياييد. اينها تازه به غير از تصادفات و بيمه است.

شما سالي چندصد هزار تومان براي بيمه كردن ماشين مي دهيد و اگر بيمه بدنه نكرده باشيد- هزينه اش خيلي زياد است- در اولين تصادف با مشكلات عمده تري مواجه مي شويد. اگر از پس هزينه ها هم بربياييد، پس از هر خشي كه روي ماشين شما مي افتد، قيمت اش پايين تر مي آيد. هر سالي هم كه از عمرش بگذرد و هر كيلومتري كه به كار كردن اش اضافه شود، باز هم ارزان تر مي شود. شما به طور مثال يك پرايد مي خريد و در هفت سال 47 ميليون تومان هزينه مي كنيد، اما بدترين قسمت اش اين است كه بعد از هفت سال پرايدتان را 7 ميليون هم نمي خرند. در حالي كه اگر با ماهي 400 هزار تومان، طلاي دست دوم بخريد، حداقل بعد از هفت سال برابر 47 ميليون تومان طلا خواهيد داشت.

براي خريد لوازم خانه هم شرايط همين طور است. البته بعضي خريدها هستند كه نمي شود انجامشان نداد؛ مثلا خانه، يخچال مي خواهد، تلويزيون مي خواهد و وسائل ديگر، اما توصيه اصلي اين است كه اگر 10 ميليون تومان نداريد، خريد اجناس دست دوم و مطمئن، بهتر از رفتن زير بار چنين وام هايي است.

زيست جنسي ايرانيان در فضاي مجازي

۳۲۲ بازديد
هيچ كس- تاكيد مي كنم هيچ كس- حدس نمي زد كه جهان، تا اين حد در «مجاز» فرو رود. حتي نويسندگان رمان هاي علمي- تخيلي هم نمي توانستند تصور كنند روزي، «امر جنسي» به عنوان يكي از ملموس ترين كنش هاي آدمي، پاي به عرصه «صفر و يك»ها بگذارد.

مجله روشن - مصطفي مسجدي آراني: هيچ كس- تاكيد مي كنم هيچ كس- حدس نمي زد كه جهان، تا اين حد در «مجاز» فرو رود. حتي نويسندگان رمان هاي علمي- تخيلي هم نمي توانستند تصور كنند روزي، «امر جنسي» به عنوان يكي از ملموس ترين كنش هاي آدمي، پاي به عرصه «صفر و يك»ها بگذارد تا جايي كه نويسنده اي- به قول «ابوالفضل بيهقي» خام دست و خامه به دست چون من- تصميم بگيرد بگويد در يكي از جوامع تقريبا سنتي روزگار ما- يعني ايران- مردم چگونه زيست جنسي شان را در فضاي سايبري پيش مي برند. اما اين ها همه اتفاق افتاده، «كار از كار گذشته» و بايد با نگاهي «پسيني» به تماشاي اين ماجرا نشست.

آن چه در اين نوشته، كه به دليل نبود ارجاع به منابع علمي و نيز روش جمع آوري داده ها اصرار دارم آن را نوعي «Essay» بدانم، خواهم گفت؛ حاصل «شهود» است و «تفكر» به آن مشاهدات.

از ديد نگارنده اين سطور كنش جنسي در ايران، در دو ساحت فضاي مجازي و حقيقي با يكديگر تفاوت هايي دارند و اين نوشته تلاش دارد نظرگاهي باشد به آن تفاوت ها. قبل از بيان هرگونه تفاوت به ياد داشته باشيم كه پيش فرض من اين است كه در ايران امروز، نهادي كه مي توان در آن كنش جنسي داشت ،خانواده است و هرگونه كنش خارج از اين چارچوب، با موانع قانوني، شرعي و اخلاقي رو به رو است. اين را هم بگويم كه موضع نوشته من توصيف است نه تجويز. از اين رو اگر از فقدان چيزي مي گويم بدين معنا نيست كه معتقدم بايد آن چيز وجود داشته باشد و وقتي از بودن چيزي سخن مي گويم لزوما از وجود آن راضي نيستم و موضعم تاييد نيست.

زيست جنسي ايرانيان در فضاي مجازي
 


نبود نهاد و مسووليت

پيش فرض ما در بالا، تامين نياز جنسي فقط از سوي خانواده، منتج به اين نتيجه مي شود كه امكان تاسيس نهادهاي موازي با نهاد خانواده براي رفع نياز جنسي وجود ندارد. به عبارت ديگر اين نهادها كه در خارج از كشور شامل فروش سكس يا محل هاي تجمع كارگران جنسي و نيز سايت هاي شريك جنسي يابي و... است در ايران، جايي و منطقي براي فعاليت ندارند. با اين حال بايد توجه داشت كه نداشتن فضا براي فعاليت به معناي نبود چنين مراكزي نيست. ديده مي شود شبكه هاي اجتماعي و پيام رسان و حتي نمونه هاي ساده تر از «وب يك» يعني همان وبلاگ ها به محلي براي عرضه نيازهاي جنسي، صدالبته به صورت غيرقانوني، بدل شده اند.

نتيجه اين است كه در وب فارسي كنوني برخي هم ابزار جنسي خريد و فروش مي كنند، هم روابط نامشروع خريد و فروش مي شود و هم بعضي شريك جنسي پيدا مي كنند. اما اولا بايد بپذيرند كه قانون شكنند و ثانيا بايد بدانند كه طرف مقابل شان در آن سوي اين صفر و يك ها نه يك نهاد كه يك فرد است. فردي كه مي تواند دروغ بگويد، سودجويي كند، سوءاستفاده گر باشد و كلاه برداري كند يا حداقل در قبال هزينه اي كه كسي به ايشان پرداخته است، هيچ مسووليتي نداشته باشد. پس نخستين ويژگي زيست جنسي امروز ايرانيان، نبود نهاد و در نتيجه نبود مسئوليت حقوقي و قانوني (Responsibility) و حتي اخلاقي است.

روايت به جاي كنش

حال، اگر از سطح اجتماعي نگاهي به سطح كنش جنسي در فضاي مجازي كنيم متوجه مي شويم كه در اين حوزه با فقدان كنش رو به رو هستيم. اگر اين پيش فرض را داشته باشيم كه رابطه جنسي درست، رابطه جنسي به مفهوم اخص بين يك زن و مرد است؛ در فضاي مجازي و در نبود جنس ديگر، «روايت» و «تخيل» است كه به جاي «كنش» قرار مي گيرد و غايت اين ماجرا، يا سركوب فيزيولوژيك غريزه جنسي است يا خودارضايي كه در نهايت اثرات فيزيكي و رواني جنسي سالم را ندارد.

زيست جنسي ايرانيان در فضاي مجازي


سه موضوعي كه همين روزها در لطيفه هاي دست به دست شده در فضاي مجازي مدنظر قرار گرفته، نشان از همين تخيل دارد. تخيل رابطه جنسي همسايه ها و نقل قول از چت هاي خصوصي دختران در مورد مسايل جنسي و نشان مي دهد سيل تخيل حتي مي تواند سد محكمي به نام حريم خصوصي فرد محترمي چون همسايه ما را بشكند و امنيت رواني را مخدوش كند، تصور ما از دختران نجيب و باحيا را به هم بزند و باعث توجه به مسايي شود كه پيش از اين جايي براي توجه كردن و توجه ديدن نداشته است.

مونولوگ به جاي ديالوگ

حال اگر اين «صحبت»ها به «گفت و گو» مي انجاميد باز هم مي گفتيم كه چون شراب، نفع اندكي در آن است هرچند كه مضرات آن بسيار. ولي چه بايد كرد وقتي در زيست مجازي ايرانيان، صحبت از امر جنسي فراوان است اما گفت و گو پيرامون آن كم.

نتيجه اين روند هم چيزي نيست جز ضعف مفرط ايرانيان، چه مجرد و چه متاهل، چه پير و چه جوان، چه زن و چه مرد، در شناخت جنسي خود و كسي كه قرار است همسرش باشد. البته نمي توان مدعي شد كه در فضاي حقيقي ايرانيان، پيرامون اين موضوع گفت و گو مي شده اما اگر گفت و گو نبوده، صحبتي هم نبوده است. صحبت پيرامون اين موضوع و گفت و گو نكردن يا سرايت نكردن صحبت به كنش، حكايت همان جام است كه گفتند «كژدار و مريز».

فقدان توليد مثل و محبت كردن

كاركرد امر جنسي دز زيست مجازي ايرانيان هم دگرگون شده است. اگر قبول كنيم كه انسان رابطه جنسي برقرار مي كند تا «لذت ببرد»، «محبت» را تجربه كند و «توليد مثل» كند؛ تجربه جنسي در فضاي مجازي حداقل دو كاركرد از اين 3 مورد را از بين برده است. توليد مثل كه به شكل بديهي امكان ندارد و محبت، از لا به لاي اين كدهاي كامپيوتري و از وراي صفحات تاچ موبايل هاي ما به سختي قابل نفوذ است.

نكته نهايي هم اين است كه، زن به عنوان طرف مطلق عرضه امر جنسي در جامعه، دچار تحولاتي در كنشش شده است. اگر در گذشته،او زيباييش را براي فرار از چشم بد مي پوشاند، دختر امروزي زيبايي را عرضه مي كند تا لايك بگيرد ولي انتظار دارد كسي در PV يا همان چت خصوصي مزاحمش نشود و دايركتي از كسي دريافت نكند.

زيست جنسي ايرانيان در فضاي مجازي


البته همو، با استفاده از عرصه اي كه اين فضا به او داده موفق شده هرچه بيشتر با امر جنسي آگاه شود و ديگر به شكل موجود منفعل در اين فرآيند ديده نشود. اين دو موضوع در كنار هم، به دختران و زنان امروز ما «قدرتي» داده است. به اين ترتيب اگر انسداد نسبي در فضاي مديريتي و حتي اقتصادي جامعه، دو عنصر مهم قدرت يعني مقام و پول را از زن گرفته، زيبايي او به شكل آلترناتيو جدي درآمده و حتي موفق شده، از طرفي چون فروش لايك صفحات، برايش درآمد به همراه داشته باشد.

5 تفاوت را برشمرديم و به نظر مي رسد همين پنج تفاوت براي تغيير عمده در فضاي اجتماعي يك ملت كافي باشد. اما به اين 5 مساله بايد مسايل ديگري را هم افزود. ظهور تلفن هاي هوشمند و اينترنت هاي همراه، سطح دسترسي به مسايل جنسي موجود در فضاي وب را بالا برده است. نتيجه، تكثر و تنوعي است كه پيش از اين شاهد آن نبوديم. از آن سو، اين دسترسي باعث شده، افراد «مستقيما» به امر جنسي دسترسي پيدا كنند.

به اين ترتيب اگر در نسل قبلي فلان بازيگر هاليوودي به عنوان صاحب برخي جاذبه ها مطرح بود؛ در اين نسل «الكسيس تگزاسي» مطرح مي شود كه يك بازيگر فيلم هاي غيراخلاقي است.
در چنين زمينه اي، بدون وجود نهاد و مسووليت هاي قانوني، در فقدان كنش هاي صحيح جنسي و حتي گفت و گو پيرامون آن و با تغيير عمده كاركرد امر جنسي و تغييرات زنان به عنوان مهم ترين اركان امر جنسي در جامعه، آيا آينده روشني در انتظار زيست جنسي ايرانيان است؟ من اين طور فكر نمي كنم. فرداي اين برزخ، دوزخ است.

خوراكي هاي ايراني

۳۵۴ بازديد
سفره ايراني در سده‌هاي گذشته تا چند دهه اخير، از خوراكي مايع كه به گونه عام «آش» ناميده مي‌شد، تهي نبوده است؛ اين خوراك البته گاه و البته درميان بخش‌هايي از طبقات مردم، وجه غالب سفره بوده، گاه، عمدتا بر اثر دگرگوني‌هاي اجتماعي و اقتصادي، به پيرامون رانده شده است.

روزنامه شهروند: آش در زندگي ايرانيان روزگار گذشته، دست‌كم در طيفي گسترده از جامعه، جايگاهي ويژه و يگانه داشته است.

نفوذ اين خوراك‌سنتي در اين جامعه پايبند به سنت‌ها، تا آن‌جا ژرف و استوار بوده كه واژه «آش‌پز» را از فردي كه‌ آش مي‌پخته، در گذر زمان به‌طور عام، به فردي كه وظيفه پخت هرگونه غذايي را برعهده داشته، عموميت بخشيده است.

مردم با دست غذا مي‌خوردند اما مريضي نداشتند

 سفره ايراني در سده‌هاي گذشته تا چند دهه اخير، از خوراكي مايع كه به گونه عام «آش» ناميده مي‌شد، تهي نبوده است؛ اين خوراك البته گاه و البته درميان بخش‌هايي از طبقات مردم، وجه غالب سفره بوده، گاه، عمدتا بر اثر دگرگوني‌هاي اجتماعي و اقتصادي، به پيرامون رانده شده است.

ايرانيان و غيرايرانياني كه در دوره‌هاي تاريخي سفره مردمان اين سرزمين شرقي را وصف كرده‌اند، بر وجود و حضور اين خوراك در وعده‌هاي غذايي، تأكيد ورزيده‌اند.

اگر از مردمان طبقات پايين جامعه بگذريم كه نان و آش، قوت غالب‌شان به‌‌شمار مي‌آمده، سفره طبقه اعيان و اشراف نيز از‌ آش بي‌بهره نبوده است.

 به توصيف اوژن اوبن، سفير فرانسه در ايران روزگار قاجار، با وجود آن‌كه در ميان اعيان، «در هر خوراك ايراني، دو غذاي اجتناب‌ناپذير كه از برنج درست مي‌شود، هميشه در وسط سفره حاضر است»، ‌آش باز حضور پررنگ دارد.

 بررسي سفره و گونه‌ها و سبك‌هاي غذايي مردمان يك سرزمين مي‌تواند، يافته‌هايي ارزشمند درباره شيوه زندگي آنها از جنبه‌هاي اجتماعي، اقتصادي حتي سياسي به پژوهشگران واگذارد.

فريدون سلطان‌محمدي، صاحب دكان «آشپزي‌سنتي سرچشمه»، به‌عنوان قديمي‌ترين آش‌پزي پايتخت، راوي «آن‌روزها»ي مردم تهران و سبك غذايي آنهاست.

سلطان‌محمدي در ‌سال ١٣١٠خورشيدي در تهران زاده شده است. او ‌آش را مهم‌ترين غذاي بيشتر مردمان تهران در يك سده گذشته مي‌داند كه به‌دلايل گوناگون، جايگاهي ويژه در سفره‌شان يافته بود.

اين آش‌پزي قديمي تهران، به سنت كاسب‌ها در روزگار گذشته، هنوز هم مزد كارگرهايش را به‌روز مي‌دهد، «چون دوست دارم كارگرها هر شب كه به خانه مي‌روند، مزد كار روزانه خود را گرفته باشند».

جناب سلطان‌محمدي! آن‌گونه كه از توصيف شفاهي شما پيش از آغاز گفت‌وگو برمي‌آيد، زندگي خانوادگي شما گويا از دهه‌ها پيش با ‌آش و ديگر غذاهاي مايع پيوند خورده‌است.

من در آغاز در پاچنار در خيابان‌خيام كار مي‌كردم. از كودكي يعني حدود ٧ يا ٨سالگي در مغازه‌اي كار مي‌كردم كه‌ آش شله‌قلمكار، كباب، حليم، فرني و شيربرنج به مشتري‌ها مي‌داد.

مغازه براي فردي به نام قاسم آقاسي، شوهر خواهرم بود. من پيش او شاگردي و كارگري مي‌كردم. روزي ٤ قران مزد مي‌گرفتم. عمويم هم دكاني معروف داشت كه اكنون آشپزي سنتي سرچشمه و مكان چند ١٠ساله فعاليت من است.

مردم با دست غذا مي‌خوردند اما مريضي نداشتند

شنيده بودم كه در آن زمان، بسياري از تهراني‌ها صبحانه را بيرون از خانه مي‌خوردند.

در آن زمانه بيشتر كساني كه براي كار يا هر برنامه ديگري، صبح از خانه بايد بيرون مي‌آمدند، صبحانه را حتما بيرون در مغازه‌ها مي‌خوردند.

معمولا در خانه بساط چاي و صبحانه نبود. غذاهايي كه مردم و مشتري‌هاي ما در آن زمان بيشتر مي‌خوردند، صبح‌ها حليم با روغن كرمانشاهي بود، اگر كسي سرما مي‌خورد، با يك كاسه فرني، كارش راه مي‌افتاد! براي ظهر معمولا شيربرنج و‌ آش شله‌قلمكار مي‌خوردند.

روغن كرمانشاهي زياد بود و روغن ديگري نبود كه مردم و غذافروشي‌ها استفاده كنند. غذاهاي آن زمان مقوي بود.

مغازه‌اي كه در پاچنار اشاره كرديد، صبح‌ها كار خود را آغاز مي‌كرد؟

مغازه قاسم‌آقا از صبح تا ساعت ٤ غذا داشت. مشتري‌هاي مغازه ما در پاچنار، همه بازاري بودند؛ مشتري خانگي كمتر داشتيم. غذاها را در كاسه گلي مي‌ريختيم و قاشق چوبي در آن مي‌گذاشتيم و به مشتري‌ها مي‌داديم. كاسه چيني در آن زمان زياد نبود.

آن زمان، چند آش‌فروشي مشهور در تهران بود؟

در ميان آش‌فروشي‌هاي معروف و باسابقه قديم، يكي در چهارراه گلوبندك به نام رضا آشي، معروف بود. يك حليم‌پزي هم به نام حاج ميرزا عبدالله در گلوبندك، شهرت داشت.

اينها غذاي خوب با جنس اعلا به مردم مي‌دادند. يكي هم به نام حاج‌علي آقاي نادري بود كه كباب خوب دست مردم مي‌داد. يك آش‌فروشي معروف هم در پاچنار بود كه براي شوهر خواهرم بود و من در نوجواني آن‌جا كار مي‌كردم.

 قديم‌ترين آش‌پزي تهران هم امروز، مغازه ما است كه در چهارراه سرچشمه قرار دارد. ‌آش در گذشته در ميان تهراني‌ها، بيشتر شله‌قلمكار بود. ‌آش رشته در آن روزگار چندان طرفدار نداشت.

به قاشق‌هاي چوبي براي خوردن‌ آش اشاره كرديد. مردم، غذاهاي ديگر را نيز با قاشق مي‌خوردند؟

كباب را در آن زمان با دست مي‌خوردند و قاشق و چنگال براي خوردن آن نبود. خيلي هم رسم نبود كه كباب را با قاشق يا چنگال بخورند. مشتري‌هايي كه كباب‌خور بودند، هنگامي كه به مغازه مي‌آمدند، ابتدا دست‌ها را مي‌شستند، سپس سراغ نان و كباب مي‌رفتند. قاشق تنها براي خوردن غذاهاي آبكي به كار مي‌رفت.

در همان زمان هم كه‌ آش را با قاشق‌هاي چوبي مي‌خوردند، باز مشتري‌هايي بودند كه نان را در كف دست مي‌گرفتند و‌ آش را روي آن مي‌ريختند و مي‌خوردند. باور نمي‌كنيد امروزه هم بعضي از مشتري‌ها ‌آش را همين‌گونه مي‌خورند!

قاشق‌هاي چوبي، يك‌بار مصرف كه نبود؟

قاشق‌هاي چوبي، هميشگي بود؛ هر مشتري كه غذايش را مي‌خورد، آنها را مي‌شستيم و به نفر بعد مي‌داديم.

درست است كه امروز اين كارها از نظر بهداشتي خوب نيست اما در آن زمانه همه عادت داشتند. در آن زمان قاشق‌هاي فلزي از جنس‌هايي مثل استيل و آلومينيوم نبود. شير آب نبود كه كاسه‌هاي گلي و قاشق‌هاي چوبي را در زير آب بشوييم؛ منبع آب در مغازه بود كه زير آن مي‌شستيم.

ابتدا قاشق‌هايي روي آمد كه به روحي معروف شد. قاشق‌هاي استيل بعد از آن رايج شد. كاسه‌هاي استيل و ملامين هم بعدا آمد. اين ظرف‌ها و قاشق‌هاي فلزي چون تميز بود مردم با رغبت استقبال مي‌كردند.

مردم با دست غذا مي‌خوردند اما مريضي نداشتند

پيش از آن چطور؟ مردم نمي‌ترسيدند كه اگر با دست يا با قاشق‌هاي چوبي كه غذا به آن مي‌ماند و مي‌چسبد، غذا بخورند، بيمار شوند؟

با وجود آن‌كه غذا را با دست مي‌خوردند يا با همان قاشق‌هاي چوبي، مردم زياد مريضي نداشتند. دست‌ها را پيش از غذا مي‌شستند. با همه اينها از نظر آب در مضيقه بودند.

آب در زمانه بچگي ما بيماري‌هايي مثل آبله، زرد زخم و سالك مي‌آورد؛ اصلا بيشتر مردم سالكي بودند؛ با اين وجود، خوش‌به‌حال آن روزها! مردم آب را در حوض يا آب‌انبار مي‌ريختند و ذخيره مي‌كردند.

اينها بيشتر خانواده‌هايي بودند كه پول چندان در دست‌وبال‌شان نبود. كساني كه پول بيشتر داشتند، دو زار مي‌دادند تا از چرخي‌هايي كه آب شاه را مي‌آوردند، يك سطل آب بخرند. آب تهران از بالا شهر مي‌آمد.

 ميرآب نصف شب در خانه‌ها را مي‌زد و مي‌گفت كه بريزيد در آب‌انبارتان. مردم همين آب را مي‌ريختند اما آب آن واقعا گند بود. خوب نبود اما مردم مجبور بودند آن را بخورند. اين بود، تا زماني كه آب لوله‌كشي به تهران آمد. البته آب لوله‌كشي در بهبود شرايط بهداشتي تأثير زياد داشت و پس از آن بود كه وضع تهران خوب شد.

قيمت‌ غذاهايي مانند ‌آش و حليم چگونه بود؟ يك قيمت داشتند؟

آن روزهايي كه نوجوان بودم و در مغازه پاچنار كار مي‌كردم، قيمت هر پرس آش، حليم و شيربرنج، يك قران بود.

اين يك قراني كه اشاره كرديد، از آن موضوعات جالب تاريخ ما است. تا پيش از رواج ريال به‌عنوان واحد پول، اصطلاحات فراواني براي واحد پول داشتيم كه موجب سردرگمي هم مي‌شد.

٥ دينار يك شاهي بود. ١٠ دينار، يك صنار مي‌شد. يك عباسي، ٤ شاهي و دو عباسي، ٨ شاهي بود. ٢٠ شاهي يا همان ٥ عباسي، يك قران مي‌شد.

دوره ما اسكناس زياد نبود؛ تقريبا نبود. مردم پول خرد داشتند كه در كيسه مي‌ريختند. اسكناس‌هايي هم كه بود، پنج زاري و يك توماني بود. جنس ١٠شاهي از برنج و يك‌قراني و دو زاري از نقره بود. دينار از مس ساخته مي‌شد.

به موضوع ‌آش بازگرديم. اين مغازه سرچشمه كه براي عمويتان بود، از چه زماني كار خود را آغاز كرد؟

عمويم، حاج‌علي آفتاب‌ساغر اين‌جا را در دوره پهلوي‌اول راه‌انداخت. طاق مغازه را ببينيد، زلزله نمي‌تواند هيچ كاري كند! اين‌جا از حدود سال‌هاي ١٣٠٧ و ١٣٠٨ به مردم تهران ‌آش مي‌داد.

 زماني كه او درگذشت من به اين‌جا آمدم و اكنون تقريبا ٥٠‌سال است در اين‌جا كار مي‌كنم. حاج‌علي آدم خيرخواهي بود و به مردم مي‌رسيد.

 برنج، روغن و خاك زغال به مردم به‌ويژه فقيران كمك مي‌كرد. اصلا يكي از دلايل روشن ماندن چراغ اينجا، همان خيرخواهي‌هاي عمويم است.

 پاچنار در بازار بود و طبيعتا مشتري‌ها نيز بازاري بودند. مغازه سرچشمه، مشتري‌هاي ديگري هم داشت، مثلا زنان؟ مغازه ما از آغاز كوچك بود و مشتري‌هايمان فقط مرد نبودند. البته در آن روزگار مد نبود كه زن‌ها به چلويي و رستوران بروند. اگر هم غذا مي‌خواستند، مي‌گرفتند و به خانه مي‌بردند.

درون مغازه نمي‌آمدند، فقط براي بردن به منزل سفارش مي‌دادند. مردم خوب نمي‌دانستند كه زن به رستوران برود. به همين دليل زن‌ها هم هيچ‌گاه رستوران نمي‌رفتند. پاي زن‌ها در دوره پهلوي دوم يواش‌يواش به رستوران‌ها و اينجور جاها باز شد.

مردم با دست غذا مي‌خوردند اما مريضي نداشتند

مردم تهران در روزگاري كه شما اشاره مي‌كنيد، به ‌آش علاقه زياد داشتند. دليل ويژه داشت؟

آش جزو غذاهايي بود كه مردم، زياد مي‌خوردند. بيشتر مردم در روزگاري كه من كودك بودم، وضع مالي مناسبي نداشتند. درآمد چنداني نداشتند.‌ آش هم از غذاهايي بود كه ارزان درمي‌آمد. كباب هم البته چندان گران نبود، سيخي يك قران! چلوكباب دو زار بود. غذاهاي ديگر هم به يك تومان نمي‌رسيد.

خاطرات عمومي يك آش‌پز!

  در دوره‌اي كه نوجوان بودم، كلا دو خيابان سنگفرش در تهران داشتيم؛ يكي از دم مجلس يعني سه‌راه‌شاه بود تا ايستگاه راه‌آهن، يكي هم از دم توپخانه تا كاخ مرمر كه چهارراه پهلوي ناميده مي‌شد. لاله‌زار هم حتي در آغاز سنگفرش نبود. فقط همين دو خيابان سنگفرش را داشتيم، بقيه خاكي بود. آسفالت هم كه هنوز نيامده بود.

  اين‌جا كه مغازه‌مان است، از همان زمان سرچشمه نام داشت، چون سرچشمه آب بود. قنات حاج عليرضا از بالاي كوه شميران به پايين شهر كه مي‌آمد، وقتي به اين‌جا مي‌رسيد وسط خيابان به بالاي زمين مي‌آمد. پايين‌تر يعني به سوي بوذرجمهري كه محله كليمي‌ها به شمار مي‌آمد، بن‌بست بود.

 در دوره پهلوي اول كنتراتچي‌ها به دستور حكومت ظرف ٣٠ روز تا بوذرجمهري خيابان كشيدند؛ بعد روي آب را بستند و از پياده‌رو كانال زدند كه آب به سمت پايين مي‌رفت. حالا ديگر سرچشمه آب ندارد، ولي آن زمان آب فراوان داشت.

  در ماجراي كشف حجاب، سر بازار پاچنار، خودم ديدم كه پاسبان چادر يك زن را كشيد و پاره كرد. آن زن هم جرأت نمي‌كرد چيزي بگويد، هر طور بود چيزي بر سر كشيد و رفت.

مردم با دست غذا مي‌خوردند اما مريضي نداشتند

   مغازه ما نزديك مجلس شوراي ملي بود، به همين دليل هر بار كه شلوغي و تظاهرات مي‌شد، در مغازه را مي‌بستيم تا شرايط درست و آرام شود. شلوغي‌هاي دوره مصدق را خوب يادم است. آن دوره هر كاسه‌ آش را دو قران مي‌فروختيم.

   از نظر من كه بيش از ٧٠‌سال است در اين صنف كار مي‌كنم، تا پيش از شهريور ١٣٢٠ كه متفقين ايران را اشغال كردند، جنس‌قلابي در تهران نبود، همه چيز به خوبي پيش مي‌رفت. بعد از آن بود كه دوز و كلك و جنس‌هاي قلابي رايج شد.‌ سال ١٣٢١ هم كه قحطي نان پيش آمد. يادم است كه ناني به نام نان سيلو مي‌پختند كه كلفت بود.

صبح تا ظهر هم بيشتر نان نمي‌دادند. دولت به مردم كوپن نان مي‌داد و وقتي هم كه نان تمام مي‌شد، با همان كوپن مي‌رفتيم سيب‌زميني و دم‌پختك مي‌گرفتيم. در آن دوره قحطي كسي نبود كه به مردم كمك كند. يك مشت پولدار حريص در همين تهران بودند كه به مردم كمك نمي‌كردند.

  مردم در گذشته رحم و مروت بيشتري داشتند؛ با هم خوب و سازگار بودند، اما حالا نه! هر زمان به هم مي‌رسيدند مهر و محبت نشان مي‌دادند. كرايه يك اتاق در ماه ٢٥ تا ٣٠تومان بود. صاحبخانه‌ها بيشتر نمي‌گرفتند، چون مردم هم درآمد بيشتري نداشتند. مملكت اينجور بود!

شهرهاي بزرگ ژاپن چگونه تميز مي مانند؟!

۱,۸۶۳ بازديد
توكيو تميزترين شهر آسيا است و كوبه رتبه سوم را در اين زمينه دارد.اينها موضوعاتي است كه تعجب بسياري را بر مي انگيزد.واقعا چطور ژآپني ها شهرهاي به اين بزرگي را تميز نگه مي دارند؟!

برترين ها - ياشار بوم راشين: توكيو تميزترين شهر آسيا است و كوبه رتبه سوم را در اين زمينه دارد.اينها موضوعاتي است كه تعجب بسياري را بر مي انگيزد.واقعا چطور ژآپني ها شهرهاي به اين بزرگي را تميز نگه مي دارند؟!

به عنوان مثال توكيو 13 ميليون جمعيت دارد و سخت كار مي كند تا شهر را تميز نگاه داشته و محيط زيست را تا حد ممكن دوست داشتني نگه دارد.از طرف ديگر توكيو كمترين ميزان انتشار دي اكسيد كربن در كل قاره آسيا را به خود اختصاص داده است.

شهرهاي بزرگ ژاپن چگونه تميز مي مانند؟!


چطور كنترل شهر به اين بزرگي امكان دارد؟

تفكيك زباله

شهرهاي بزرگ ژاپن چگونه تميز مي مانند؟!


در تميزي ژاپن عوامل مختلفي دخيل هستند كه در آن ميان تفكيك زباله قطعا يكي از مهمترين عوامل محسوب مي شود.

وابسته به شهر و حتي ناحيه, زباله ها به دو صورت قابل احتراق و غير قابل احتراق تفكيك مي شوند.به علاوه مواد بازيافتي در دسته هاي بطري هاي پلاستيكي, بطري هاي شيشه اي و كاغذ بصورت جداگانه جمع آوري مي شوند.

با كمال تعجب خيابان هاي پايتخت ژاپن فوق العاده تميز است.آشغال و زباله به ندرت ديده مي شوند.به سبب سطل آشغال هايي كه در مغازه ها و ايستگاهها به وفور پيدا مي شوند,براي مردم راحت است كه از شر زباله شان رها شوند و از توليد آشغال و زباله سازي ممانعت به عمل بياورند.

شهروندان

شهرهاي بزرگ ژاپن چگونه تميز مي مانند؟!


علاوه بر اين ژاپني ها از همان كودكي مسئول زباله خودشان بار مي آيند و اگر نياز باشد آن را با خود به خانه شان مي برند.اين همان دليلي است كه باعث مي شود مكان هاي عمومي فوق العاده تميز باشند و اين اتفاق حتي بعد از شكوفه زدن گيلاس و يا متعاقب يك روز آفتابي در ساحل دريا مي افتد.

عموما ژاپني ها مردمي هستند كه متوجه محيط اطرافشان هستند.خواه اين محيط مردم و خواه مواد باشند.گرافيتي و يا ديوارنويسي كمتر دشيده مي شود و ونداليسم و تخريب كاملا نادر است.

ايستگاههاي مختص سيگار

شهرهاي بزرگ ژاپن چگونه تميز مي مانند؟!


در نهايت خيلي از جاهاي شلوغ توكيو مثل شيبويا و يا شينجوكو انواع مختلفي از قوانين ضد استعمال دخانيات دارند.براي همين استگاههاي مخصوصي براي استعمال دخانيات تاسيس شده است و غيذ قانوني و قدغن است كه كسي در بيرون اين جاها به استعمال دخانيات بپردازد.بنابراين ته سيگارهاي افتاده بر زمين چيزي نادر براي ديدن است.

ژاپن هنوز در حال بهبود است و با سهمي كه به هر نفر داده مي شود,مي توان آينده اي تميز تر هم براي آن متصور بود!

رفتار غير اخلاقي ايراني ها در فضاي مجازي

۳۹۷ بازديد
تجاوز به حريم شخصي افراد، افشاي اسرار آنها در فضاي مجازي و انتشار فيلم و عكس هاي خصوصي آنها بر اساس قانون در زمره جرايم بازدارنده است.

هفته نامه عصر ارتباط - مريم آريايي: تجاوز به حريم شخصي افراد، افشاي اسرار آنها در فضاي مجازي و انتشار فيلم و عكس هاي خصوصي آنها بر اساس قانون در زمره جرايم بازدارنده است؛ جرمي كه مصاديق آن بر اساس آنچه روزانه در اخبار مي خوانيم آبرو و حتي زندگي فردي و اجتماعي يك نفر را به خطر مي اندازد اما بيشترين مجازات آن دو سال حبس يا نهايتا چهار ميليون تومان جريمه است.

استفاده از ابزارهاي نوين ارتباطي براي انتقام جويي و هتك حيثيت افراد گرچه بدترين نوع كاركرد شبكه هاي اجتماعي و فضاي مجازي است و جرم محسوب مي شود اما وسعت ابعاد انتشار اين رفتار غيراخلاقي به دليل گستردگي مخاطبان و در عين حال متناسب نبودن جرم و مجازات آن را ترويج داده و حالا با يك جستجوي كوتاه در كليدواژه هايي همچون هتك حيثيت در اينترنت، هتك حيثيت در شبكه هاي اجتماعي و هتك حيثيت در پيام رسان موبايلي شبكه هاي اجتماعي و هتك حيثيت در پيام رسان موبايلي مي توان به انبوهي از اخبار و مصاديق از اين موارد رسيد.

رفتار غير اخلاقي ايراني ها در فضاي مجازي


رتبه دوم جرايم اينترنتي

آنچنان كه سرهنگ دوم علي نيك نفس، مشاور رييس پليس فتا مي گويد: «يكي از موضوعات بسيار مهمي كه در پرونده هاي پليس فتا موارد متعددي را در سطح كشور به خود اختصاص داده و مستقيما مرتبط با حريم خصوصي است، بحث هتك حرمت و حيثيت افراد است كه در رتبه دوم بعد از جرايم با انگيزه مالي، سرقت ها و برداشت هاي غيرمجاز در فضاي سايبري قرار دارد. اين دسته از جرايم حدود 13 درصد از كل جرايم رسيدگي شده توسط پليس فتا را به خود اختصاص داده است.

اما در حالي نتايج جستجوها روز به روز از حجم اخبار مربوط به انتشار تصاوير خصوصي در فضاي مجازي و درخواست باج گيري سنگين تر مي شود كه ظاهرا افرادي كه به چنين اقداماتي دست مي زنند چندان نگران تبعات كار خود و جرايم پيش بيني شده نيستند، حال آنكه آبروي قربانيان اين حوادث دچار خدشه هاي زيادي، از ناراحتي هاي مزمن روحي گرفته تا خودكشي مي شود.

شمشير دو لبه اي براي همه

كساني كه اخبار مربوط به فضاي مجازي را پيگيري مي كنند و حتي كساني كه پيگيري نمي كنند در ماه هاي اخير رسوايي هك سايت مروج خيانت اشلي ميدسون را شاهد بودند؛ ابعاد اين رويداد تلخ و انتشار اطلاعات 37 ميليون كاربر اروپايي و آمريكايي اين سايت و به دنبال آن خودكشي، باج گيري و جرايم ديگري رخ داد؛ اتفاقي كه فارغ از ابعاد رسوايي غيراخلاقي كه براي غرب داشت در ابعاد بزرگ دنيا را به لغزندگي هراسناك شمشير دو لبه تكنولوژي خيره مي كرد.

گرفتاري هاي تكنولوژي هاي جديد و به خطر افتادن حريم خصوصي برخي را به راحتي به بازگشت به تكنولوژي هاي قديمي هدايت كرده. يكي از اين افراد زاك سامرفيلد 35 ساله است كه به عنوان تحليلگر نرم افزار در شهر نيويورك فعاليت مي كند. وي پنج سال است كه از يك گوشي قديمي تاشوي شركت ال جي استفاده مي كند و در حالي كه بسياري از همكارانش وي را دست مي اندازند، به هيچ وجه حاضر نيست از استفاده از اين گوشي دل بكند اما او خود مي گويد كه از كنترل زندگي مردم با استفاده از اين گوشي متنفر است.

البته افرادي مانند اين تحليلگر نرم افزار در اقليت هستند اما هيچ بعيد نيست كه اين وضعيت به دليل نگراني از نقض حريم شخصي و سرقت اطلاعات حساس افراد تغيير كند.

حالا اگر هر چيزي را با دنيا پيش نمي رويم در اين يك مورد عقب نمانده ايم و افزايش حجم اخباري كه از هتك حيثيت افراد در فضاي مجازي با انتشار عكس ها، فيلم و اسرار آنها حكايت مي كند و دستگيري مجرماني كه گاه از آنها شكايت شده يا با آسيب جسمي و روحي قرباني راز آنها برملا مي شود نشان مي دهد كه ما هم بر اين شمشير دو لبه هراسناك حركت مي كنيم.

رفتار غير اخلاقي ايراني ها در فضاي مجازي


«انتشار فيلم سياه زن از سوي همسر»، «باج گيري مجرم اينترنتي با تهيه فيلم از شش دختر دانش آموز»، «سكته پدر پس از مشاهده فيلم سياه دختر»، «اخاذي از دختر جوان با تهديد انتشار عكس هاي خصوصي»، «زورگيران با فيلم سياه 100 ميليون اخاذي كردند»، «كشف 24 فيلم سياه از رايانه شكارچي دختران» نمونه اي از اخباري است كه در بازه زماني محدود چند ماهه با آن برخورد مي كنيم؛ اخباري كه اگر مورد اخير يعني انتشار عكس هاي مرد جواني كه عكس هاي خصوصي اش به هر شكل پخش شد و دست به دست چرخيد و در ويدئويي كه اصالت و صداقت گفتارش هنوز معلوم نيست كار به پليس فتا سپرده شد را به آن اضافه كنيم، مي بينيم زنگ خطر براي جامعه ما هم به صدا درآمده است.

جرم بازدارنده، مجازاتي غيربازدارنده

اما مجازاتي كه قانون براي اين بي اخلاقي ها و هتك حيثيت ها در نظر گرفته آن طور نيست كه جنبه بازدارندگي داشته باشد. مطابق ماده 17 قانون جرايم رايانه اي هر كس به وسيله سامانه هاي رايانه اي يا مخابراتي صورت، تصوير، فيلم خصوصي يا خانوادگي يا اسرار ديگري را بدون رضايت او جز در موارد قانوني منتشر كند يا در دسترس ديگران قرار دهد، به نحوي كه به ضرر يا عرفا موجب هتك حيثيت او منجر شود، به حبس از 91 روز تا دو سال يا جزاي نقدي از پنج ميليون ريال تا 40 ميليون ريال يا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.

در هر حال اطمينان از اينكه به دليل ترس از آبرو و دست به دست نشدن فيلم ها و عكس هاي سياه قربانيان حاضر به باج دادن هستند يا بي اطلاعي از قانون يا حتي اطلاع از قانون و اطمينان از اينكه عقوبت سختي در انتظار چنين مجرماني نيست؛ خود اشاعه اين گونه بي اخلاقي ها را در فضاي مجازي افزايش مي دهد.

يكي از مجرماني كه اخيرا به اتهام همين جرايم دستگير شده گفته است: «من پيش بيني كرده بودم قرباني از ترس آبرويش سكوت كند و ماجرا را به كسي نگويد، اما شكايت او نقشه هايم را نقش بر آب كرد.»
نيك نفس مي گويد: «آ؛از رسيدگي در اين نوع جرم، نيازمند مراجعه شاكي و ثبت رسمي شكايت در مراجع قضايي و دادسراها است. علت آن هم اين است كه جرم جنبه خصوصي داشته و افرادي كه مدعي ارتكاب جرم مزبور عليه خود يا خانواده شان هستند بايد رسما طرح شكايت كنند.»

به همين دليل بايد جرايمي كه بعد از شكايت، خبري مي شوند يا آنچه در جامعه خاموش مي ماند را هم اضافه كرد. حيثيت و آبروي افراد در اين قانون نهايتا نرخش چهار ميليون تومان يا مجازات به خطر انداختنش دو سال حبس است اما قانون درباره تبعات ايتن هتك حيثيت گويا پيش بيني خاصي نكرده است. وقتي كه فردي به دليل دست شدن خصوصي ترين مسائل زندگي اش خود را بي پناه ديده و خودكشي مي كند يا پدري در اثر شوك وارد شده سكته مي كند يا خانواده اي از هم مي پاشد، قانون مجازات خاصي براي عامل اين اتفاقات در نظر نگرفته است. در عين حال كه حتي در برخي موارد مفري هم براي مجرم وجود دارد.»

به گفته حقوقدان ها، در مواردي كه به انتشار فيلم يا عكس هاي مبتذل دختر و پسر منجر مي شود، اگر هيچ كدام نسبتي با هم نداشته باشند و به هم محرم نباشند، هر دو نفر يك مجرم به حساب مي آيند؛ چرا كه هر دو به ايجاد يك ارتباط نامشروع اقدام كرده و اين خود در قانون جرم به حساب مي آيد. براي همين هر دو نفر در فيلم يا عكس هاي منتشر شده بايد از بابت ارتباط نامشروع مجازات شوند.

از سوي ديگر به گفته حقوقدان ها قانون تعريف صريحي از عكس و فيلم خصوصي ندارد. در اين مورد هم ممكن است فردي عكس يا فيلمي را خصوصي تلقي كرده كه از ديدگاه ديگري اينچنين نيست يا در صفحه اي با مخاطبان محدود به نمايش گذاشته كه از نظر كسي عمومي تلقي شده و ديگري آن را خصوصي مي داند.

در هر حال مجازات سوءاستفاده از عكس و فيلم هاي خصوصي از دو سال حبس يا چهار ميليون تومان جزاي نقدي بالاتر نمي رود و به همين دليل است كه تبهكاران پس از دستيابي به اطلاعات موجود در تلفن هاي همراه يا رايانه افراد، با تهديد به انتشار تصاوير و اطلاعات شخصي، نقشه اخاذي و سوءاستفاده از طعمه هايشان را طراحي و اجرا مي كنند.

هر چند مشاور رييس پليس فتا اطمينان مي دهد كه سرقت اطلاعات كاربران، انتشار محتواهاي مجرمانه يا ترويج اعمال منافي عفت مي كنند، شناسايي و مقابله قانوني با افراد مختلف در دستور كار پليس فتا قرار مي گيرد.

رفتار غير اخلاقي ايراني ها در فضاي مجازي


گشتزني مستمر در فضاي مجازي

او مي گويد: همكاران ما در پليس فتا در سراسر كشور به صورت مستمر كار گشتزني در فضاي سايبر و شناسايي جرايم را انجام مي دهند و در صورت مشاهده جرايم اين چنيني ضمن تشكيل پرونده، اقدامات قانوني لازم را صورت مي دهند. در رصد و پايش فضاي مجازي توسط كارشناسان پليس فتا، مواردي كه به صورت عمومي اقدام به كلاهبرداري سرقت اطلاعات كاربران، انتشار محتواهاي مجرمانه يا ترويج اعمال منافي عفت مي كنند نيز شناسايي و مقابله قانوني با افراد متخلف در دستور كار پليس فتا قرار مي گيرد.

 هر چند استناد پليس فتا براي برخورد فضايي با مجرمان همان فصل پنج قوانين جرايم رايانه اي و ماده 17 است كه به نظر مي رسد مجازات آن چندان متناسب با جرم نيست يا حداقل به دليل فراگيري روزافزون فضاي مجازي و سرعت و وسعت انتشار، نيازمند بازنگري است تا بتواند جنبه بازدارندگي داشته باشد.

در كنار قانون، آگاه سازي عمومي و فرهنگ سازي استفاده صحيح و ايمن از اينترنت و ابزارهاي نوين مبتني بر فناوري اطلاعات از ديگر راهكارهايي است كه ضروري به نظر مي رسد. به هر حال بايد زنگ خطر شنيده شود تا در فقدان قانوني كه بازدارندگي را تضمين نمي كند، وسوسه سوءاستفاده از تكنولوژي روز به روز بر حجم جرايم اضافه نكند.

جشن يلدا؛

۴۴۵ بازديد
يلدا يكي از كهن‌ترين آيين‌هايي است كه در جهان شناخته شده و قدمت آن چندان زياد است كه به‌واقع نمي‌توان تاريخ دقيقي براي آن درنظرگرفت.

  روزنامه شهروند: يلدا يكي از كهن‌ترين آيين‌هايي است كه در جهان شناخته شده و قدمت آن چندان زياد است كه به‌واقع نمي‌توان تاريخ دقيقي براي آن درنظرگرفت؛ ولي با اين همه اين جشن را به دو سابقه مربوط مي‌كنند كه يكي از سوابق بازمي‌گردد به آيين مهرپرستي يا ميترايي و ديگري براساس تحقيقات اخير منتسب است به تولد شخصي به نام مهر كه اين آيين را از او دانسته‌اند.

ولي به هر صورت آنچه از هر دو منظر قابل‌توجه است، اين‌كه در پايان ماه‌آذر يعني در نخستين روز شروع زمستان كه طويل‌ترين شب‌سال است از دورترين ايام موردتوجه ايرانيان بوده و در فرهنگ ايراني به‌عنوان شب سياهي كه پايان آن سپيد است، پيوسته موردتوجه بوده است.

 يلدا يكي از نمادي‌ترين آيين‌هاي ايراني است كه مثل نوروز و ديگر جشن‌هاي ايراني مورد توجه همه كساني است كه نه‌تنها در محدوده جغرافيايي كنوني ايران بلكه در عرصه سرزمين‌هايي كه فرهنگ ايراني در آن جريان دارد و مساحت آن را بايد چيزي حدود ١٠‌ميليون كيلومترمربع دانست،جشن گرفته‌مي‌شود و مانند ديگر جشن‌هاي ايراني عامل مهمي است كه افراد خانواده و دوستان و نزديكان را به گردهم جمع مي‌آورد و موجب مودت و صميميت بيشتر درميان افراد يك جامعه مي‌شود.

اين آيين كه بايد آن را يكي از سنت‌هاي بسيار ديرپاي ايراني دانست، امروزه با اندك تفاوت‌هايي نه‌تنها در محدوده ياد شده بلكه حتي در دنياي مسيحيت نيز به صورت شب تولد عيساي مسيح مشهور است.

شب يلدا

 اين معنا كه پس از رواج مسيحيت و گسترش امپراتوري روم كه رنگ مسيحي به خود گرفت، كنستانتين براي آن‌كه بتواند با سرزمين پهناور ايران مقابله كند دست از مهرپرستي مي‌شويد و به آيين مسيح روي مي‌آورد. به اين ترتيب آيين مهرپرستي در دنياي غرب، سر به مهر مي‌شود و ظاهرا از ميان مي‌رود.

ولي اين آيين به حضور خود در بطن جوامع شرقي و غربي ادامه مي‌دهد. جالب است كه ويل دورانت در كتاب تاريخ‌تمدن مي‌گويد: هنوز بسياري از آيين‌هاي ايراني و انديشه‌هاي برآمده از ايران به‌صورت‌هايي تازه حضور خود را در ديگر فرهنگ‌ها نشان مي‌دهند.

 ازجمله آيين مهرپرستي و تقدس «نور» است كه امروزه مي‌بينيم به صورت‌ هاله‌اي در تمام اديان بزرگ الهي بر گرد چهره اوليا و قديسان ترسيم مي‌شود يا در برخي از مناطقي كه در حوزه فرهنگ ايراني هستند، ازجمله در قزاقستان رسم است كه هنگام نوروز، آفتاب را ستايش مي‌كنند و سر تعظيم در برابر انوار آن‌كه نشان از نور الهي دارد، فرود مي‌آورند.

مانند عقايد مهرپرستي، نور را مبدأ و محرك دنياي زندگان مي‌دانند و خورشيد را «روزي‌رسان» مي‌خوانند و مانند آيين ميترايي پس از قرباني يك گاوِ نر خون آن را همانند پيروان اين آيين، متبرك دانسته و با آن دايره‌اي به شكل خورشيد بر پيشاني كودكانشان نقش مي‌كنند و آن را خوش‌يمن مي‌دانند.

حافظ هم با اشاره به اين رسم كهن است كه مي‌گويد:

«بر جبين نقش كن از خون دلِ من خالي

تا بدانند كه قربان تو كافركيشم.»

امروزه پيكره ايزد مهر در موزه كليساي واتيكان و چندين كليساي جهان وجود دارد به‌طوري‌كه باستان‌شناسان كشف كرده‌اند تاكنون ١٣٠ پرستشگاه مهري از دل خاك بيرون آمده است. از همه اينها گذشته، عقيده غالب درخصوص يلدا اين است كه آن را زمان تولد خورشيد و فزايندگي نور مي‌دانند.

 اين نور همان است كه در تمامي اديان بزرگ به‌عنوان لطيف‌ترين عنصر موجود در جهان به خداوند تشبيه شده است و يلدا كه واژه‌اي به معناي «زايش» است كه مي‌توان آن را در معناي تفسيري به مفهوم زايش خورشيد يا نور دانست.

 اين انديشه در تفسيرات، تاثيرات مختلف داشته كه يكي از آنها گرامي‌داشتن روز خورشيد «sundey» است كه آن را محترم و مقدس مي‌شمارند و به آداب عبادي مي‌پردازند.

 ايرانيان براساس اسناد موجود كه شيخ اشراق شهاب‌الدين سهروردي كه بر آن مهر تأييد مي‌زند، نخستين قومي بودند كه گفتند خداوند نور آسمان و زمين است و ايزد مهر را از اين‌رو به‌عنوان خداي بزرگ گرامي مي‌داشتند كه بعد اشوزرتشت آن را از مرتبه خدايي فرو مي‌كشد و در شمار ايزدان قرار مي‌دهد و اهورا مزدا يا «خداوند جان و خرد» را جانشين آن مي‌سازد.

سخن درباره آيين‌مهر فراوان است و علاقه‌مندان به تحقيق و مطالعه در اين خصوص مي‌توانند به كتاب نگرش‌هاي ايراني كه به همين قلم تاليف شده و حاوي همه انديشه‌هاي برآمده از سرزمين ايران از آغاز تاكنون است، مراجعه كنند.

 اما آنچه در اين‌جا قابل‌ذكر است اين كه از مطالعه و بررسي آيين‌هاي ايراني اين نتيجه حاصل مي‌شود كه روح ايراني اصولا با شادي قرين است.

چندان كه در ظلماني‌ترين اوقات هم در پي جنبه‌هاي نشاط‌انگيز زندگي است و سعي دارد بر اين‌كه حتي در تاريك و درازترين ظلمت‌ها نيز اسبابي فراهم آورد براي همبستگي، موانست و ايجاد همدلي و صميميت.

 اين روحيه در ادب فارسي نيز به خوبي انعكاس يافته است. بسياري از شاعران يلدا را از منظر شادي و اميد نگريسته‌اند؛ براي مثال منوچهري در بيتي مي‌گويد: تو جان لطيفي و جهان جسم كثيف است/ تو شمع فروزنده و گيتي شب‌يلدا.

به‌هرحال چنان كه گفته شد، يلدا در فرهنگ ايراني انگيزه‌اي شده‌است براي شاد زيستن و اميد بستن به اين‌كه «پايان شب‌سيه سپيد است» و به خلاف آنچه مي‌گويند بالاتر از سياهي رنگي نيست؛ رنگ ديگري هم وراي سياهي هست و آن سپيدي است.

در اين‌جا بي‌مورد نيست كه گفته شود رمز ماندگاري سرزميني كهن مانند ايران در همين پيوندها، با هم بودن‌ها، موانست‌هاي خانوادگي و مردمي و همبستگي و پيوندي است كه آنان با سنت‌هاي خود دارند. سنت‌هاي ايراني چنان‌كه تاريخ ثابت كرده‌است از مهم‌ترين عوامل در حفظ وحدت و تماميت ارضي اين مرز پرگهر در طول تاريخي بسيار پرفرازونشيب بوده است.

يلدا بي‌گمان يكي از اين آيين‌هاست در كنار نوروز، سده، مهرگان، چهارشنبه‌سوري، سيزده بدر و ديگر آيين‌هاي ايراني كه در زماني خاص همه مردم اين ملك، از كهتر و مهتر و شريف و وضيع را به‌رغم سرگشتگي و رنجوري و تنگناهاي موجود، به آدابي خاص كه شعر دلكش حافظ هم به آن افزوده شده، وامي‌دارد كه نشان از هماهنگي و انسجام اقوام ايراني دارد تا غم زمانه را در چشمه مهرانگيز روح ايراني بشويد؛ آن هم در زمانه‌اي كه اكنون همه به اين نكته پي برده‌اند كه: چشم‌ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.



آشنايي با آداب و رسوم مردم شيراز در شب يلدا


«خوشا امشو كه مهمون شمايم...»

اكثر خانواده‌ها در شيراز همانند شهرهاي ديگر ايران، اين شب را به شب‌زنده‌داري مي‌پردازند، آنها از دوستان و آشنايان خود دعوت مي‌كنند و براي پذيرايي ميهمانان سفره‌اي رنگين مي‌گسترانند.

در اين سفره آينه، قاب‌عكس حضرت‌علي(ع)، دولاله و چند شمع روشن، اسفند و انواع تنقلات شامل نخودچي، كشمش، حلواي ارده و آجيل مشكل‌گشا، رنگينك، ارده‌شيره، خرما و انجير به‌همراه چند شاخه گل قرار مي‌گيرد. غذاي ويژه شيرازي‌ها در  شب يلدا هويج‌پلو به همراه كشمش، مغز گردو و رب است.

كلم پلوي شيرازي؛ غذاي شب يلداي شيرازي‌ها

شب يلدا

شب اول چله بزرگ زمستان را كه مقارن با شب اول دي‌ماه است، شب يلدا مي‌گويند. در اين شب كه بلندترين شب ‌سال است، اكثر خانواده‌ها در شيراز به شب زنده‌داري مي‌پردازند.

بعضي نيز بسياري از دوستان و بستگان خود را دعوت مي‌كنند و سفره‌اي مي‌گسترند. اين سفره كه بي‌شباهت به سفره هفت‌سين نوروز نيست، در اتاقي گسترده مي‌شود.

همچنين در حاشيه آن در ظرفي زيبا مقداري اسپند مي‌گذارند و روي آن را آتش مي‌ريزند تا بوي آن در اتاق بپيچد. از ميوه‌ها انار و مركبات و به‌ويژه هندوانه بايد در سفره باشد. غذاي ويژه سفره شب‌يلدا هويج‌پلو است.

شيرازي‌ها معتقدند كه عموم مردم يا گرم مزاج‌اند يا سرد مزاج و در شب يلدا آنها كه گرم مزاج‌اند بايد حتما انواع خنكي‌ها مانند هندوانه بخورند تا طبع‌شان برگردد و سرد مزاج شوند و آنها كه سرد مزاج‌اند، بايد در اين شب از انواع گرمي‌ها مانند خرما، رنگينك، انجير و ارده شيره بخورند تا مزاج آنها نيز به گرمي برگردد.

در اين شب، تا ديرگاهان مي‌نشينند و به شوخي، گفت‌وگو، خاطره‌گويي و مشاعره و شب‌زنده‌داري مي‌پردازند. فال حافظ نيز در ميان خانواده‌ها، به‌خصوص در اين شب رواج فراوان دارد.

يلدا در شيراز  

شيرازي‌ها به شب يلدا شب‌چله مي‌گويند و در اين شب كه طولاني‌ترين شب‌سال است، مراسمي خاص دارند، شيرازي‌ها زمستان را بدين‌ترتيب قسمت مي‌كنند:

از اول دي تا دهم بهمن را چله بزرگ از دهم بهمن تا اول اسفند را چله كوچك و از اول اسفند تا آخر اسفند را چله پيرزن مي‌گويند. همچنين چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله كوچك را (چهارچهار) مي‌گويند كه اوج سرما را در اين ٨روز مي‌بينيم.

در شيراز، شب‌چله چه‌چيزهايي مي‌خورند؟

آدمي را در شيراز داراي دو طبع مي‌دانند؛ حرارتي و رطوبتي كه بدان گرم‌مزاج و سردمزاج مي‌گويند. معمولا در شب‌چله سردمزاج‌ها اگر بخواهند طبع‌شان برگردد بايد چيزهاي گرم بخورند، گرم مزاج‌ها هم بايد برعكس چيزهاي سرد بخورند.

در شب‌چله خوردن ارده شيره، ارده و خرما و رنگينك رواج كاملي دارد، اين خوراك‌ها همه گرم هستند.

شب يلدا

خوردن آجيل شيرين در شب چله:

خوردن آجيل شيرين متداول است. آجيل شيرين مخلوطي است از انجير- قصبك نخودچي، كشمش، توت‌خشك- مويز- مغزبادام- مغز گردو - قيصي- شكرپنير - خرك- برنجك و برگه هلو. بساط ميوه‌هاي فصل هم پهن است.

حكيم سوري مي‌گويد:

ميوه‌هاي شب يلداي تو بس خوشمزه بود

از همه خوشمزه‌تر هندونه و خربزه بود

خوردن هندوانه در شب يلدا در گستره ايران اسلامي بين خانواده‌ها رواج دارد. در شيراز هم در شب چله شيرازي‌ها حتما هندوانه را مي‌خورند.

در شب‌چله در شيراز چه مراسمي دارند؟

  • تفأل به ديوان حضرت حافظ
  • گرفتن فال كلوك (كوزه)
  • گفتن قصه و متلك

 

شب يلدا

فال كلوك در شيراز:

در شب‌چله بعضي خانواده‌ها فال كلوك مي‌گيرند؛ كلوك كوزه‌هاي دهن‌گشادي است كه در آن روغن شيره، رب انار يا ترشي مي‌ريزند. روي كوزه بالعابي سبز پوشيده شده است.

اين فال ويژه خانم‌هاست، رسم است كه كلوكي به ميان مجلس آورده و هريك از زنان نشانه‌اي در كلوك مي‌اندازند، آنگاه دختربچه‌اي جلو آمده، دست در كلوك كرده يكي از اشياي داخل كلوك را بيرون مي‌آورد و به ديگران نشان مي‌دهد.

سپس زني باسواد ترانه‌هاي محلي را مي‌خواند و هركسي از ترانه مخصوص به خودش نتيجه‌اي مي‌گيرد، به‌جاي ترانه‌هاي محلي بعضي از اشعار حافظ استفاده مي‌كنند.

خوشا امشو كه مهمون شمايم

كبوتروار در بوم شمايم

ترشرويي مكن بر روي مهمون

خدا دوند كه فرداشو كجايم

جشن شب يلدا در مازندران

شاخه‌اي گل در چله‌شو

 شب يلدا يا به زبان محلي چله‌شو، در زندگي مردم مازندران آيين و رسوم خاصي دارد. در اين شب، زنان خانه از صبح روز آخر پاييز خانه را براي بر پايي يك مراسم كوچك سنتي آماده مي‌كنند و در اين شب حتما برنج پخت مي‌كنند. مردم منطقه اعتقاد دارند كه اين شب، يك شب خوب و شادي‌آور است و شگون ندارد كه بي‌غذا باشند.

  در اين شب بنا به سنت ديرين همه افراد خانواده دورهم جمع مي‌شوند و با خوردن هندوانه، ماست، ميوه و آجيل، سرماي فصل زمستان را از خود دور مي‌كنند. اعتقاد بر اين است كه با خوردن ماست يا هندوانه در شب يلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد.

 آجيل و شب‌چره كه شامل دانه‌هايي چون گندم و نخود برشته، تخم هندوانه و كدو، بادام، پسته، فندق، كشمش، انجير و توت خشك است هم فراموش نمي‌شود. برخي خانواده‌ها در شب‌يلدا، پس از خوردن شام، براي شب‌نشيني شب يلدا به خانه خويشاوند بزرگتر مي‌روند.

 در اين شب دختران دم‌بخت با پوشاندن صورت خود از هفت خانه چيزي مي‌گيرند، اگر كسي آنها را نديد و نشناخت، حتما به آنچه نيت كرده‌اند، خواهند رسيد. 

  در سال‌هاي نه‌چندان دور مردم روستاها كه به بستني يا ساير تنقلات در فصل زمستان دسترسي نداشتند از مخلوط‌كردن برف و شكر نوعي فالوده درست مي‌كردند و مي‌خوردند.

  اهالي روستاهاي مازندران در شادي و مراسم چله‌شو، حال خانواده‌هايي كه بر اثر وقوع اتفاقي ناراحت‌كننده نمي‌توانند در اين شب شادي كنند را رعايت كرده و حتي بزرگان و بستگان درجه‌يك، شب چله را در اين خانواده‌ها سپري مي‌كنند تا بتوانند التيام‌بخش درد و اندوه آنان باشند.

در اين شب طولاني سرد و برفي و دركنار بخاري‌هاي هيزمي و كرسي‌هاي گرم، بسياري از قول و قرارهاي زندگي بين اقوام و محلي‌ها تبادل‌نظر مي‌شود و در اين شب بيشتر شب‌چره‌ها مثل حلوا، كيك، شيريني و گندم‌برشته حاصل سليقه و هنر زنان و دختران خانه است و بنا به سليقه زنان خانه شاخه‌اي از گل يا سبزه در سفره چله‌شو قرارداده‌مي‌شود.

 بعضي خانواده‌ها جهت مباركي چنين شبي يك‌بره نوزاد (ترجيحا سفيد رنگ) را جهت خير و بركت در خانه مي‌آورند.



آشنايي با آداب و رسوم مردم استان گيلان در شب يلدا

شبي براي گرفتن فال هندونه پوس!

شب يلدا

مردم گيلان معتقدند، در شب چله از انواع خوراكي‌ها مصرف مي‌كنند و مثل مناطق مختلف آداب و رسوم ويژه‌اي دارند. مردم استان گيلان در شب يلدا از تنقلاتي مانند هندوانه، آب ايزگيل يا آب كونوس، برشته برنج و سه ميوه محلي پرتقال، گلابي محلي به نام «خوج» و ليمو استفاده مي‌كنند.

در گيلان هندوانه را حتما فراهم مي‌كنند و معتقدند كه هركس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگي نمي‌كند و در زمستان سرما را حس نخواهد كرد. همچنين مردم شهرها و روستاهاي شرق گيلان در شب يلدا هنگام بريدن هندوانه شعري را با مضمون «امشب شب چله / خانم جير (زير) پله / چاقو بزنيم / هندانه كله (سر)» مي‌خوانند.

«آوكونوس» يكي ديگر از خوردني‌هايي است كه در اين منطقه در شب يلدا رواج دارد و به روش خاصي تهيه مي‌شود. در فصل پاييز، ازگيل خام را در خمره مي‌ريزند، خمره را پر از آب مي‌كنند و كمي نمك هم به آن مي‌افزايند و در خم را مي‌بندند و در گوشه‌اي خارج از هواي گرم اتاق مي‌گذارند.

ازگيل سفت و خام، پس از مدتي پخته و آبدار و خوشمزه مي‌شود.  آوكونوس در اغلب خانه‌هاي گيلان تا بهار آينده يافت مي‌شود و هر وقت هوس كنند ازگيل‌تر و تازه و پخته و رسيده و خوشمزه را از خم بيرون مي‌آورند و آن را با گلپر و نمك در سينه‌كش آفتاب مي‌خورند. (آو= آب و كونوس = ازگيل.)

در ميان برخي مردم و جوانان دم‌بخت اين استان مرسوم است كه در شب يلدا فال هندانه پوس (پوست هندوانه) مي‌گيرند.

براي گرفتن اين فال، هندوانه را به چهار قسمت طولي تقسيم مي‌كنند و هر چهار پوست را به پشت سر خود مي‌اندازند.  در اين ميان، چهار حالت پيش مي‌آيد، اگر دو قاچ هندوانه، سفيد و دوقاچ، سبز باشد، به معناي حد وسط بودن براي نيت شخص است.

 اگر سه قاچ سبز و يك قاچ سفيد بيفتد، نيت آن خوب است، اگر سه قاچ سفيد و يك قاچ سبز باشد، نيت بد است.  اگر هر چهار قاچ سبز باشد، به معناي خيلي خوب و اگر هر چهار قاچ سفيد باشد، به معناي خيلي بد است.



آشنايي با آداب و رسوم مردم استان كرمان در شب يلدا

 شمش طلا در خانه نيكوكاران مستمند!


مردم كرمان تا سحر انتظار مي‌كشند تا از قارون افسانه‌اي استقبال كنند. قارون در لباس هيزم‌شكن براي خانواده‌هاي فقير تكه‌هاي چوب مي‌آورد. اين چوب‌ها به طلا تبديل مي‌شوند و براي آن خانواده، ثروت و بركت به همراه مي‌آورند.

چند سالي است كه جشن يلداي كرمان، براي مردمان كويرنشين و حتي برخي از سفردوستان پايتخت‌نشين، نامي آشنا و تداعي‌كننده خاطراتي بسيار شيرين و به‌يادماندني است. جشن يلدا كه معمولا طي ٢ شب برگزار مي‌شود، همواره ميزبان بسياري از علاقه‌مندان اين رسم كهن ايراني بوده كه از شهرهاي دور و نزديك، ميهمان آن شده‌اند.

اين جشن كه به ميزباني يك هتل در شهر كرمان برگزار مي‌شود، به‌طور معمول ميهمانان خود را شب قبل از يلدا به قلب كوير لوت و شهر كلوت‌ها مي‌برد تا در آن‌جا با اجراي برنامه‌هايي نظير شترسواري و اسب‌سواري، آتش‌بازي و نورافشاني، اجراي موسيقي‌ سنتي و محلي، تماشاي غروب بي‌همتاي كلوت‌ها و پذيرايي‌هاي ويژه، به استقبال شب يلدا بروند.

شب يلدا

روز بعد و شب دوم اين مراسم نيز اختصاص به برنامه‌هايي نظير حركت كارناوال يلدا در سطح شهر، چيدمان سفره يلدا و برگزاري مراسم اصلي اين جشن در سالن‌هاي هتل دارد.

 آنچه موجب پرمخاطب‌شدن اين برنامه و جذابيت آن در بين مردم شده است را مي‌توان احياي يك سنت قديمي و آيين‌هاي وابسته به آن دانست؛ به نحوي كه در بخش اصلي اين جشن بسياري از سنت‌هاي اين شب در برنامه‌هاي جشن گنجانده شده است.

قصه‌گويي، فال حافظ، دورهم‌نشيني و خوردن «شب‌ چره» يا خوراكي‌هاي يلدا، حضور در پاي كرسي و سفره نمادين يلدا، صحبت از فلسفه يلدا و اجراي برنامه‌هاي شاد و مفرح، بخش‌هايي از اين مراسم پرطرفدار كرمان است.

در كرمان، در شب يلدا گاهى مردم تا صبح بيدار مى‌مانند و مى‌پندارند كه در اين شب قارون به شكل هيزم‌شكنى كه پشته‌اى هيزم بر پشت دارد به خانه نيكوكاران مستمند مى‌رود و به آنها هيزم مى‌دهد و اين هيزم‌ها تبديل به شمش‌هاى طلا مى‌شوند.

 در ايام قديم برخى از مردم به چله مى‌نشستند و چهل روز مراسم چله‌نشينى انجام مى‌دادند به اميد اين‌كه قارون به خانه آنها وارد شود و به آنها شمش زر بدهد.



آشنايي با آداب و رسوم مردم تهران قديم در شب يلدا

شنيدن ماجراهاي سنگ صبور

يلداي تهران قديم با ميوه‌هاي تازه فصل پاييز، ميوه‌هاي خشك‌شده تابستان، آجيل مخصوص، شيريني و هندوانه به صبح مي‌رسيد.

تهرانيان قديم در همه اعياد خود سنت‌حسنه جمع‌شدن افراد خانواده در منزل بزرگتر خانواده را منظور مي‌داشتند و همه فرزندان خانواده در منزل مادر و پدر جمع مي‌شدند.

از سنن يلداي تهران، صرف ميوه‌هاي تابستاني ازجمله هندوانه است كه به دليل نزديكي اين مراكز كشاورزي با تهران، ميوه‌هندوانه در خوراكي‌هاي شب يلداي تهرانيان قرار گرفته‌است.

 ولي تهراني‌ها شب يلدا را همه‌ساله جشن مي‌گيرند تا سنت‌هاي زيباي قديم در لابه‌لاي زندگي مدرنيته شهرنشيني‌شان حفظ شود.

قرن‌هاست كه مردم تهران، آغاز زمستان را كه برابر با شامگاه سي‌ام آذر و بامداد يكم دي است به نام شب يلدا يا شب‌چله بزرگ مي‌شناسند.

شب يلدا از ديد مردم آن ايام، مظهر غلبه تاريكي و تباهي بر روشنايي بود، چراكه فرداي شب يلدا، خورشيد به‌عنوان نماد روشنايي دوباره متولد مي‌شد.

در ايام بسيار دور، فرداي شب يلدا نزد تهرانيان و ايرانيان بسيار عزيز به حساب مي‌آمد تا آن‌جا كه سعي مي‌كردند كار خطايي از آنها سر نزند و به همين دليل آن روز جزو تعطيلات عمومي به‌حساب مي‌آمد.

برخي مورخان بر اين عقيده هستند كه جشن يلدا متعلق به مسيحيان است، اما در اصل از ايران باستان گرفته شده تا آن‌جا كه قدمت آن را بيش از ٨‌هزار‌ سال مي‌دانند.

علي‌اكبر دهخدا مراسم شب يلدا را اين‌گونه تعريف مي‌كند:   «شب‌چله بلندترين شب‌سال است كه ايرانيان آن را از ديرباز مبارك مي‌دانستند.

شب يلدا

در اين شب ايرانيان با گردآمدن دور آتش، رقص و پايكوبي اين شب را جشن مي‌گرفتند. آنگاه سفره‌اي فراخ و گشاده مي‌گسترانيدند كه روي آن آتشدان، عطردان و خوراكي‌هاي گوناگون ازجمله خوراكي‌هاي فصلي و خوردني‌هاي غيرنوشيدني مانند نان، شيريني، حلوا و گوشت قرباني بود.»

شب يلدا نزد تهرانيان قديم، سمبلي از بركت، تندرستي،‌ فراواني و شادماني بود كه خويشان، همسايه‌هاي خود را دعوت مي‌كردند يا اين‌كه در منزل بزرگتر خانواده جمع مي‌شدند و بساط سوروسات از آجيل گرفته تا شيريني، ميوه مخصوصا هندوانه، انار و خربزه فراهم كرده و به خوشگذراني و شب‌زنده‌داري مي‌پرداختند.

هندوانه را از اين جهت بر سر سفره مي‌گذاشتند كه به دليل كروي‌بودنش، نمادي از خورشيد است و همچنين انار نيز سمبلي از زايش به حساب مي‌آيد كه با شكستن آن شادي را براي زندگي افراد به ارمغان مي‌آورد.

البته بايد گفت اكثر ميوه‌هاي موجود شب‌يلدا آن دوره، كثيرالدوله بودند كه به نوعي از آن جادوي سرايتي نام مي‌بردند كه باعث بركت در زندگي مي‌شد.

گرفتن فال حافظ نيز در چند سده اخير به رسوم شب يلداي تهرانيان اضافه شد كه مخصوصا دختران دم‌بخت خواهان گرفتن اين فال بودند و بزرگان با انتخاب و شكستن گردو از روي پوكي يا پربودنش، آينده را پيش‌بيني مي‌كردند.

جعفر شهري در كتاب تهران قديم نوشته است: «تهراني‌ها با ميوه‌هاي تازه فصل پاييز و ميوه‌هاي خشك‌شده تابستان و آجيل از ميهمانان پذيرايي مي‌كردند و معتقد بودند كه خوردني‌هاي سفره شب يلدا مثل خوراكي‌هاي پاي سفره هفت‌سين، مي‌تواند طبيعت گرم را سرد طبيعت سرد را گرم كند به اين صورت كساني كه از گرمي‌مزاج رنج مي‌بردند، هندوانه و انار و كساني كه از سردمزاج بودن‌شان ناراحت بودند توت، كشمش و خرما مي‌خوردند.»

‌آجيل شب يلدا نيز از ديگر تنقلات تهراني‌ها بود كه تركيب آن نشاني از اعتقاد و تجربه اهالي تهران قديم به خواص گوناگون ميوه‌هاي خشك شده بود كه به‌عنوان «آخشيج» (تضادها) كاربرد داشت.»

از ديگر سرگرمي‌هاي خانواده‌هاي تهران در آن شب قصه‌گويي و داستان‌سرايي بزرگترهاي خانواده براي كوچكترها پاي كرسي بود؛ ازجمله داستان‌هايي كه در آن شب نقل مي‌شد شامل قصه خير و شر، سنگ‌صبور، ماه‌پيشوني و... بود.



آشنايي با آداب و رسوم مردم استان مركزي در شب يلدا

قصه‌گوياني دور كرسي‌هاي چوبي

استان مركزي با توجه به قدمت و تاريخ كهن خود، سرشار از آداب و رسوم و عقايد مذهبي و اجتماعي است.

 از جمله مهم‌ترين آنها مي‌توان به مراسم بيل‌گرداني شهر نيمور، اهو اهو روستاي خورهه، جشن كوسه ناقلدي يا جشن سده روستاهاي استان مركزي، مراسم ازدواج، شب چله، نخستين برف زمستان در اكثر مناطق استان، مراسم كردعلي شهرستان خمين، مراسم باران خواهي تفرش، مراسم عيد فطر و قربان، عيد غدير و عيد نوروز، مراسم نخل‌گرداني عاشورا تفرش و مراسم تعزيه و عزا و انواع بازي‌ها و رقص‌هاي محلي اشاره كرد.

در شب چله خانواده‌هاي فاميل و عروس و دامادها به خانواده بزرگترها مي‌روند و در آن‌جا بعد از خوردن شام، انواع ميوه و شيريني صرف مي‌كنند و تا نيمه‌هاي شب شعر، قصه و كتاب حافظ مي‌خوانند، در اين شب هفت نوع خوراكي و تنقلات ازجمله هندوانه مي‌خورند.

 خانواده‌هاي داماد كه دختري را به نامزدي پسرشان انتخاب كرده‌اند، هديه‌اي براي او مي‌فرستند. در اكثر روستاها در شب چله گوسفندي را كه در فصل بهار و تابستان پروار كرده‌اند، ذبح كرده و براي مصرف ميهمان شام مي‌پزند.

آيين شب يلدا در استان مركزي از ديرباز در سه شب متوالي با عناوين شب «چله بزرگه»، «چله وسطي» و «چله كوچيكه» برگزار مي‌شده و خويشان و دوستان سفره‌اي از مهر را مي‌گشودند و از هر دري سخني مي‌گفتند.

يكي از آيين‌هاي ويژه يلدا، در استان مركزي ديدار بزرگان و سالخوردگان فاميل بوده است. در شب‌هاي چله افراد فاميل در همايشي صميمي دور كرسي چوبي جمع مي‌شدند و به قصه‌هاي بزرگترها گوش مي‌دادند.

زنان و دختران روستايي در گرگ و ميش شب‌هاي چله در تكاپو و هيجاني خاص ملزومات غذا و تنقلات ويژه اين شب را مهيا و براي گذران ساعات خوش در كنار فاميل لحظه‌شماري مي‌كردند.‌

 آنان در سيني‌هاي قديمي مسي در فضاي دوده گرفته آشپزخانه‌هاي قديمي، انواع ميوه و تنقلات به‌ويژه هندوانه، انگور، تخمه و نخودچي و كشمش و خرما را مهيا مي‌كردند.

شب يلدا

 در اين شب استثنايي پس از صرف شام و خواندن دعاي شكر در پاي سفره، همگان در كنار هم، از شادي‌ها و غم‌ها، موفقيت‌ها، اعتقادات، اميدها و بيم‌هاشان مي‌گفتند. بزرگترها و ريش‌سفيدان فاميل در اين شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ، سعدي و فردوسي خاطرات و داستان‌هاي كهن ايران زمين را براي اعضاي خانواده نقل مي‌كردند.

در شب يلدا، بزرگترها با كودكان هم‌بازي مي‌شدند، «پر يا پوچ» دزد بازي و مشاعره ازجمله بازي‌هايي است كه در شب چله در مناطق مختلف استان مركزي با مشاركت همه اعضاي خانواده رواج داشت.

در منطقه ساوه از مراسم بسيار زيبا و پسنديده مردم در اين شب، فرستادن هديه‌اي از طرف خانواده داماد براي خانواده عروس است. اين هدايا معمولا شام، ميوه، شيريني و... است.

 خانواده عروس نيز در ظروف هدايا يك جفت جوراب يا دستكش پشمي به‌عنوان پاسخ به حرمت خانواده داماد مي‌گذارند. يكي ديگر از مراسم شب چله مردم اين استان كشتن گوسفند مخصوصي به نام «اتليك» است.

روستاييان اين نوع گوسفند را در فصل تابستان از بين گوسفندان خود جدا مي‌سازند و به خوبي آنها را پروار مي‌كنند تا براي زمستان خوب چاق و فربه شوند.

   به‌محض اين‌كه زمستان فرا رسيد، گوسفندان پروار را سر مي‌برند و از آن غذاي بسيار لذيذي براي شام شب چله تهيه مي‌كنند. اين شام را در اصطلاح محلي «اتليك شامو» مي‌نامند. در ضيافت اين شام معمولا هر خانواده همسايه‌ها و بستگان نزديك خود را دعوت مي‌كند.

غذاي مخصوص اين شام جگر و دل و قلوه گوسفند است كه با سيب‌زميني سرخ شده تهيه مي‌شود و به آن «جزلاق» مي‌گويند. جزلاق درواقع همان غذاي جغول‌بغول معروف است.

شربت شيره انگور كه به آن سركه معمولي مي‌افزايند، زينت‌بخش سفره شام شب چله است. اين شربت به نام ترشي شربت مشهور است.

مراسم شب چله در روستاها و شهرهاي استان با اندكي تفاوت بدين‌گونه برگزار مي‌شود. مردم شهر مأمونيه در شب چله گوسفندي را ذبح كرده و شام كله پاچه را مي‌خورند.

در روستاي «چناقچي بالا» از توابع مأمونيه، در شب چله ارامنه در كليسا تجمع مي‌كنند و پس از دعا خواندن، آنهايي كه تازه داماد شده‌اند، در حياط يا جلوي كليسا آتش روشن كرده و هركس مقداري از آتش را برداشته و به خانه خود مي‌برد و از روي آن مي‌پرند.

يك نفر تمامي ارامنه را دعوت مي‌كند و آن شب را جشن مي‌گيرند. در محلات در اين شب افراد خانواده دور هم جمع مي‌شوند و شاهنامه يا كتاب امير ارسلان نامدار را مي‌خوانند.

در «چهل رز و نيم ور» در شب يلدا سفره هفت‌سين درست مي‌كنند و در آن هفت نوع خوراكي كه با حرف «سين» شروع مي‌شود مانند سنجد، سيب، سه‌پستان، سمنو، سركه و سبزي مي‌گذارند.

در شهر دليجان در شب چله كدو حلوايي را قطعه قطعه كرده و آن را با آب مي‌پزند و آن را به‌عنوان دسر حتما تناول مي‌كنند. يكي ديگر از خوراكي‌هايي كه حتما در اين شب مي‌خورند، زردك (هويج زرد، هويج بومي) است.

آن را مثل كدو مي‌پزند يا به‌صورت خام مي‌تراشند و ريش‌ريش مي‌كنند و سپس  مي‌خورند. آنان معتقدند بايد حتما روي آن آب خورد، چون بر اين باورند كه زردك مي‌گويد:   آبم بده تا توي آبت اندازم.