سلام خوش آمديد - وبلاگي مفيد و دوست داشتني و گلچيني از جديترين مطالب آموزنده كانون اديب قوچاني لطفا براي بهتر شدن ما نظر بدهيد وبلاگي مفيد و دوست داشتني و گلچيني از جديترين مطالب آموزنده اديب قوچاني لطفا براي بهتر شدن ما نظر بدهيد

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

زيباترين و قديمي ترين مساجد دنيا!+ تصاوير

۸۵۲ بازديد

زيباترين و قديمي ترين مساجد دنيا!+ تصاوير



زيباترين و قديمي ترين مساجد دنيا!+ تصاوير
 مسجد،عبادتگاه مشتركي ميان تمام مسلمانان دنياست كه بدون در نظر گرفتن فرقه خاص آنها، اعم از شيعه و سني بودن، همگي در كنار هم جمع شده و به عبادت خداوند متعال مي پردازند.


مساجد بزرگ دنيا، جداي از فضاي روحاني و ملكوتي و امواج مثبتي كه در بر دارند، از جهت معماري نيز بسيار مورد توجه مي باشند.البته اين امر،در گذشته نيز صادق بوده تا جائي كه اكنون سبكي غني در معماري به نام معماري اسلامي داريم.آئينه كاري، سقفهاي گنبدي شكل، طاق و بستانهاي پي در پي و تو در تو و ... همگي از ويژگي هاي منحصر بفرد اين سبك زيباي معماري هستند.در بسياري از كشورهاي دنيا، مساجد براي مسلمانان و غير مسلمانان به صورت قطب گردشگري درآمده و هركسي را با هر ديني به خود جذب مي كند.

مساجد در دنيا نيز درست مانند تمامي بناهاي كاربرد يكسان دنيا،از جهات زيبايي،قدمت و حتي بزرگي رتبه بندي شده و به معرض ديد جهانيان گذاشته مي شوند.


امروز به 10 مسجد زيباي دنيا خواهيم پرداخت:

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 

10.مسجد جامع پوتراجايا  (Putra):
اين مسجد كه نزد جهانگردان معروف به مسجد صورتي است با الهام از معماري ايراني صفويه در داخل درياچه مصنوعي شهر پوتراجايا و در كنار پلي مشابه سازي شده  پل خواجو اصفهان  ساخته شده و تنها از يك ضلع به خشكي راه دارد.
مناره‌هاي اين مسجد برگرفته از مسجد شيخ عمر در بغداد و ديواره‌هاي آن با الهام از ايوان شاه حسن در كازابلانكاي مراكش ساخته شده است. رنگ صورتي اين مسجد با سنگ‌هاي گرانيت كف و درب‌هاي چوبي مسجد هماهنگ شده و جلوه‌اي متفاوت از ديگر مسجدهاي معمول به آن داده است. اين مسجد 10 هزار نفر را در خود جاي مي‌دهد.


شبستان اصلي، فضايي ساده با دوازده ستون و تزيينات اسلامي است. آبنماهاي متعدد صحن با رواق ستوندار اطراف محاط شده است. تك منار 116 متري بلندترين نشانه منطقه است كه با الهام از منار مسجد شيخ عمر بغداد ساخته شده است. طول منار به نشانه پنج اصل اسلام به پنج بخش تقسيم شده است.

 

معماري بنا به نحوي است كه باد در درون فضاها به چرخش درآمده و كوران هوا فضايي مطبوع براي نمازگزاران به وجود آورد. مسجد همه روزه به غير از روزهاي جمعه و در ساعات برپايي نماز جمعه بر روي گردشگران باز است.براي ورود غير مسلمانان و افراد بي حجاب شنل هاي خاصي به رنگ آبي وصورتي قرار داده شده است.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 

9.مسجد عبوديه(ubudieh):
اين مسجد زيبا در كوالاكانگسار ، در ايالت پراك، قرار گرفته و از دور با گنبد زيباي طلايي رنگش خودنمايي مي كند.اين مسجد در بين سالهاي 1913 تا 1917 ساخته شده و در طي اين سالها،بارها به مرمت آن پرداخته اند. معماري بيروني آن بيشتر به سبك مسجدهاي هندوستاني شبيه بوده ،اما وقتي به داخل آن مي رويم، تلفيقي زيبا از معماري اصيل و سنتي اسلامي آميخته با ذوق و سليقه ايراني را مي توان به وضوح ديد.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 
8.مسجد سلطان احمد ( Sultanahmet Camii):
مسجد سلطان احمد يا همان مسجد آبي، مسجدي است كه در شهر استانبول واقع شده‌ است.اين شهر كه در زمان امپراطوري عثماني طي سالهاي ۱۴۵۳ تا ۱۹۲۳ پايتخت اين كشور بوده‌است هم اكنون بزرگترين شهر تركيه است. اين مسجد يكي از زيباترين شاهكارهاي معماري اسلامي است. اين مسجد به علت وجود كاشي‌هاي آبي رنگ در طراحي داخلي به «مسجد آبي» شهرت دارد. مسجد آبي طي سالهاي ۱۶۰۹ تا ۱۶۱۹ به دستور سلطان احمد اول بنا شد و به همين دليل پس از مرگ وي مسجد را مسجد سلطان احمد ناميدند. وي در همين مسجد دفن شده‌است.


اين مسجد در قديمي‌ترين بخش استانبول واقع شده كه اين منطقه در قبل از سالهاي ۱۴۵۳ (ميلادي) مركز قسطنطنيه، پايتخت امپراطوري بيزانس، محسوب مي‌شده‌است. اين مسجد در نزديكي هيپودروم قسطنطنيه واقع شده‌است و تا كليساي بزرگ مسيحيان با نام ايا صوفيا فاصله اندكي دارد.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 
7.مسجد كريستال(Crystal Mosque):
مسجد كريستال در پارك ميراث اسلامي جزيره وان من در ترنگانو مالزي قرار دارد بين سالهاي 2006- 2008 ساخته شده است.نماهاي شيشه اي به شفافيت و ظرافت طرح كمك كرده اند هر چند كه به نظر مي رسد استفاده از مصالح سبك مانند شيشه، طرح را اندكي ناپايدار جلوه مي دهد و با القاي شكنندگي از ثبات و صلابت كافي بهره نخواهد برد.


با وجود چنين ضعف هايي در نماي خارجي، معماري داخلي آن از قوام و صلابت بيشتري برخوردار است به طوريكه در محل محراب شبستان اصلي آن، محيطي رويايي را در فضاي معنوي مسجد با نقوش اسليمي و تذهيب و استعاره هايي از صفات خداوند با خطوط كوفي ترسيم مي‌كند. مسجد كريستال توانسته است كه به خوبي با محيط اطراف خود در محوطه سازي، بازي با آب و باغ سازي تركيب شود و با محيط شهري خود هارموني كامل داشته باشد.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 

6.مسجد طلايي(Golden Mosque):
اين مسجد در حال حاضر به عنوان مركز فرهنگي مسلمانان محسوب مي شود و در ناحيه قديمي كياپو در مجاورت مركز مسلمانان قرار دارد. اين محل داراي زميني بالغ بر 5500 مترمربع و ساختماني قريب به 4500 مترمربع بوده و قادر است پنج هزار زن و مرد نمازگزار را در خود جاي دهد. مسجد طلايي از ماجد فعال مانيل است كه به علت مركزيت خاص محله قديمي كياپو همواره مورد نظر و توجه قرار دارد.


س از امضاي قرارداد صلح تريپولي كه در سال 1976 ميان دولت فرديناند ماركوس در ليبي امضاء شد، دولت فيليپين از معمر قذافي رهبر ليبي درخواست كرد از فيليپين بازديد كند. اين درخواست پذيرفته شد و به فاصله كوتاهي پس از امضاي قرارداد و قبل از آمدن سرهنگ قذافي، املدا ماركوس همسر رييس¬جمهوري فيليپين كه در آن زمان فرماندار مانيل بود دستور ساخت مسجد طلايي را صادر كرد و اين مسجد به فاصله كوتاهي با كمك¬هاي دولت ليبي در منطقه كياپو ساخته شد.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 
5.مسجد شيخ زايد(Sheikh zaed Mosque):
مسجد الشيخ زايد بن سلطان آل نهيان، مسجدي در شهر ابوظبي، كشور امارات است. اين مسجد در منطقه‌اي بزرگ ميان دو پل «مصفح» و «مقطع» در مدخل جزيرهٔ ابوظبي قرار دارد. نام آن هم  از شيخ زايد بن سلطان آل نهيان گرفته شده‌ است كه بنيان‌گذار و نخستين رئيس كشور امارات بوده و در همين مسجد دفن شده‌است. او در ۲۰ رمضان ۱۴۲۵ ه.ق (۴ نوامبر ۲۰۰۴ ميلادي) درگذشت و قبر وي در سمت شمال مسجد واقع شده‌است.


اگرچه ورود به مسجد براي نامسلمانان در امارات ممنوع است ولي اين مسجد براي امكان بازديد گردشگران يك استثنا است.روزانه ده‌ها زن غربي از مسجد شيخ زايد آل نهيان ابوظبي به عنوان سومين مسجد بزرگ پس از حرمين شريفين، بازديد مي‌كنند كه با توجه به اينكه اين مسجد به روي غيرمسلمانان باز است، آنها هم به احترام مكان معنوي مسلمانان با پوششهاي اسلامي يعني يك عباي بلند مشكي و پوشش سر وارد اين مسجد مي‌شوند.


طبق بررسي‌هاي صورت گرفته از سوي سازمان كنفرانس اسلامي (منظمهٔ مؤتمر اسلامي) ، مسجد شيخ زايد، بزرگترين و نخستين (قبه) درجهان است به ارتفاع (۸۳) متر و قطر داخلي آن (۸.۳۲) متر مي‌باشد. وزن قبهٔ اصلي هزار تن است و از زخارف و گچبري عجين شده با الياف نباتي كه از شاه كارهاي فنانين و اساتيد مراكشي است،ساخته شده است. به اضافهٔ آياتي از قرآن مجيد بر روي ديوارهاي آن حك شده، وقبهٔ اصلي مسجد را تزيين نموده‌ است.


عدد گنبدهاي مسجد (۵۷) گنبد مي‌باشند كه به حجمهاي مختلف ومتفاوت است و بر سر رواق‌ها خارجي، ومداخل اصلي وجانبي قرار دارند، تماماً با رخام و مرمر سفيد واعمال گچبري بسيار زيبايي پوشانده‌است.هزينهٔ ساخت اين مسجد (دو ميليارد و ۱۶۷) ميليون درهم امارتي بوده‌است.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 
4.مسجد فايسال( Faisal Mosque):
مسجد فيسال،بزرگترين مسجد ساخته شده در پاكستان بوده و در مركز اين كشور، يعني اسلام اباد واقع شده است.اين مسجد در سال 1986 و به وسيله مهندسين تركيه اي طراحي و ساخته شد.اين مسجد زيبا در دشتي هموار بنا شده كه جداي از معماري زيباي ساخت آن، طلوع و غروب خورشيد نيز جلوه اي بي نظير به اين مكان مي دهد.اين مسجد،تنها مسجد بين المللي پاكستان بوده كه اجازه ورود افراد غير مسلمان نيز به داخل ان داده مي شود.نام ديگر اين مسجد،به افتخار پادشاه عربستان، بن عبدالله ناميده شده است.بن عبدالل در زمان ساخت اين پروژه به دولت پاكستان كمكهاي نقدي زيادي كرده است.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 

3.مسجد سلطان عمر علي سيف الدين(Sultan Umar Ali Seifodin):
مسجد سلطان عمر علي سيف الدين، يك مسجد اسلامي و در عين حال سلطنتي ست كه در بندر سري بگاوان در برونئي اين كشور ثروتمند واقع شده است. اين مسجد در ميان مردم برونئي، نشان اختصاصي كشورشان نيز مي‌باشد.
اين بنا در سال ۱۹۵۸ تكميل شد و نمونه گيرا از معماري مدرن اسلامي بوده و بزرگ‌ترين مسجد در خاور دور نيز مي‌باشد.معماري اين مسجد مخلوطي از معماري اسلامي و ايتاليايي است و توسط يك معمار ايتاليايي طراحي شد. اين مسجد روي بر روي يك تالاب مصنوعي نزديك شعبه‌هايي از رود برونئي ساخته شده و همچنين دهكده آبي كامپونگ آير اين مسجد را دورتادور احاطه كرده است.


مسجد سلطان عمر سيف الدين داراي مناره‌هاي مرمري و گنبد طلا با صحن‌ها و باغهاي حاصلخيز و مملو از فواره مي‌باشد. مسجد توسط تعداد زيادي درخت و باغ گل محاصره شده كه در اسلام نشان و تفسيري از بهشت است. همچنين يك پل بزرگ وجود دارد كه مسير پر پيچ و خمي را از ميان تالاب به سمت دهكده آبي كامپونگ آير طي مي‌كند. همچنين يك پل مرمر ديگر وجود دارد كه به بنا منتهي مي‌شود و شبيه يك كشتي است كه در يك زمان مورد استفاده جشنها و مراسم رسمي بوده است.


گنبد اصلي كه قابل شناسايي‌ترين خصيصه اين بناست، با طلاي خالص پوشانيده شده است. مناره اصلي بلندترين قسمت مسجد است و آميزه ايست از سبك معماري رنسانس و ايتاليايي كه منحصر به فرد است و در مساجد ديگر در سراسر جهان ديده نمي شود. اين مناره يك آسانسور مدرن دارد كه به بالاي بنا مي‌رود. مردمي كه به بالاي اين مناره مي‌روند، مي‌توانند منظره‌اي از شهر را ببينند.

 

داخل مسجد مخصوص نمازگزاران است و داراي شيشه كاري منقوش موزاييكي باشكوهي است. همچنين بسياري طاقها، نيم گنبدها و ستونهاي مرمريني وجود دارد. تقريباً تمام مواد استفاده شده در اين بنا از كشورهاي ديگر آورده شده،مثلا مرمر آن از ايتاليا، گرانيت از شانگهاي، چلچراغهاي كريستال از انگليس و فرشها از عربستان سعودي به اين مكان منتقل شده اند.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 
2.مسجد نبوي( Masjid Nabavi):
مسجد النبي يا حرم محمد بن عبدالله، همچنين مسجد نَبوي يا مسجد پيغمبر، مسجد تاريخي مدينه است كه در شرق شهر مدينه در كشور عربستان سعودي بنا شده‌است. اين مسجد را پيامبر اسلام در سال نخست هجري و در نخستين روزهاي ورود به مدينه به دست خود و به همراهي مهاجرين و انصار ساخت. آرامگاه پيامبر اسلام، كه در منزل او واقع بود، پس از توسعه مسجد در آن قرار گرفت. اين مسجد از معروف‌ترين مسجدهاي مسلمانان و از مهم‌ترين زيارتگاه‌هايشان به شمار مي‌آيد.


از صدر اسلام تاكنون، اين مسجد 11 بار بدست دولت عربستان مورد ترميم و بازسازي و توسعهقرار گرفته است،اما آنچه كه از اين بناي مقدس تاكنون به شكل سنتي باقي مانده،بخش داخلي مسجد، به نام مسجد روضه است.اين بنا به دست مبارك پيامبر ساخته شده و تاكنون بجز اندكي بازسازي و مقاوم سازي تغيير ديگري بر روي آن انجام نشده است.بناي فعلي مسجد النبي كه در سالهاي اخير ساخته شده است ،به شكلي باورنكردني تجهيز شده است.

اين ترميم و توسعه بدست مهندسين آلماني و ايتاليايي انجام شده و شكل طاهري اين مسجد را بسيار مدرن نشان مي دهد.


سيستم هاي گرمايشي و سرمايشي كه در اين مسجد بكار رفته،از آخرين تكنولوژي هاي روز بهره برده و موجب آزار  زائران انبوه اين مكان  نمي شود. سنگهاي بكار رفته در صحنهاي مختلف اين مسجد، از مرغوبترين سنگهاي دنيا با درخششي خاص بوده كه ابهت مسجد را جداي از فضاي ملكوتي آن، چند برابر كرده است.همچنين محوطه اين بناي عظيم، گنجايش حداكثر 1 ميليون نفر نمازگذار را خواهد داشت.

 

مسجد,قديمي ترين مساجد دنيا,زيباترين مساجد جهان

 
1.مسجدالحرام(MasjidAl Haram):
اين مسجد،مكاني مقدس است كه قبله گاه مسلمانان نيز محسوب ميشود. به كعبه، خانه خدا، بيت الله الحرام، بيت العتيق و بيت الحرم نيز مي‌گويند. دليل نامگذاري كعبه به بيت الحرام اين است كه خداوند ورود مشركان را به اين مكان مقدس حرام و ممنوع فرموده‌ است. بيت الله الحرام در شهر مكه قرار دارد و در تاريخ، مورد احترام همگان بوده‌است.


بنا بر آياتي از قرآن و روايات معصومان عليهم السلام خانه كعبه نخستين و مقدس‌ترين بنا و اولين مسجدي است كه بر روي زمين ساخته شده‌است. در احاديث آمده‌است كه در آغاز آفرينش سراسر زمين را آب فرا گرفته بود و نخستين خشكي كه آفريده شد زمين زير كعبه بود كه خشكي‌هاي ديگر از آن گسترده گشت.

 

بر اساس روايات اسلامي، كعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس حضرت ابراهيم عليه السلام به كمك پسرش اسماعيل عليه السلام تعمير و بازسازي كرد. كعبه در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم و قبل از بعثت، به دست قريش و با همكاري رسول خدا، بر اساس بناي اوليه ابراهيم عليه السلام، دوباره بازسازي شد.خداوند كعبه و اطراف آن را «حرم» قرار داده است؛ يعني مقدس شمرده و ارتكاب گناه و قتل و شكار و تجاوز به جان و مال مردم و جنگ و دزدي و راهزني و... را در آن جايز ندانسته‌است. وقتي مجرمي به آنجا پناه ببرد كسي حق مواخذه او را ندارد.


ساختمان كعبه به شكل مربع مستطيل و داراي چهار ضلع است كه هر ضلع آن را رُكن مي‌نامند. به مجموع چهار ضلع اركان كعبه مي‌گويند كه سه ركن آن چنين نام دارند: ركن يماني، ركن شامي و ركن عراقي. ساختمان كعبه ۸۵ / ۱۴ متر ارتفاع دارد، طولش ۵۸ / ۱۱ و عرضش ۲۲ / ۱۰ متر است. بناي كعبه از سنگ‌هاي سياه و سختي ساخته شده‌است كه پرده سياهي بر روي آن قرار دارد.


مي‌گويند نخستين بار حضرت اسماعيل عليه السلام پرده‌اي بر كعبه كشيد و بعدها قريش نيز چنين كردند و پرده‌داري، منصبي ويژه براي آنان محسوب مي‌شد. اكنون نيز آن پرده به صورتي خاص بافته و بر روي كعبه نهاده مي‌شود.اين بناي شريف بخش‌هاي ديگري هم دارد؛ همچون حجر الاسود، ملتزم، مستجار، حطيم و حجر اسماعيل. در نزديكي آن نيز مقام ابراهيم و چاه زمزم واقع است.

منبع : rouzegareno.ir

خطر -وارد شدن جن در بدن انسان قسمت سوم

۶۲۴ بازديد

- آسيب ها و حالاتي كه در اثناي تعويذ در بيمار ظهور مي يابد:

حالات و آسيب‌هايي كه در اثناي تعوذي خواندن توسط راقي در بيمار ظهور مي يابد عبارتند از:

1-           سردرد و تشنج.

2-           سينه تنگي (و افسردگي).

3-           تحرك و تكان خوردن بيش از اندازه مژه ها.

4-           بلند فرياد زدن

5-  احساس درد در ناحيه شكم و نفخ شكم و همچنين ايجاد صداهاي ناهنجار در ناحيه روده ها و شكم بيمار.

6-  تغيير كردن صداي بيمار و ايجاد صداهاي عجيب و غريب توسط او.

7-           ورم كردن يكي از شاهرگ‌هاي گردن مريض.[24]

8-           غالب شدن خواب يا چرت بر مريض.

9-           خنديدن يا گريه كردن بي موقع.

10- سرگيجه، حالت تهوع و استفراغ چيزهاي غيرطبيعي در اشكال و رنگ‌هاي مختلف.

11- سردرد شديد.

12- احساس سنگيني از اطراف خويش و (در نهايت) بيهوشي و هم‌چنين تب بسيار يا سرد شدن بيش از حد بدن.

13- احساس اين‌كه انگار چيزي به سرعت از كنار او مي گذرد.

14- احساس انواع درد در قسمت‌هاي مختلف بدن به نحوي كه انگار درد در بدن او جا به جا مي‌شود.

15- تكان خوردن برخي از اعضاي او (بدون اراده).

16- زياده گشتن بلغم ( در دهان و گلو).

17- انحراف ظاهري در چشم (و كم شدن بينايي).

18- بيهوده سخن گفتن (و گفتن چيزهايي كه از ذهن فعال و دانا سرچشمه نگرفته است).

19- زياده عرق كردن به خصوص در ناحيه پشت.

20- خون ريزي ناگهاني بيني كه عواملي چون سرماخوردگي و غيره عامل آن نباشد.

21- خميازه هاي مداوم يا آه سرد كشيدن.

22- خارش يا سرخ شدن پوشت و يا ظاهر شدن دانه هايي روي پوست.

23- احساس ناراحتي شديد و بي طاقتي در اثناي تعويذ و رغبت نداشتن به تكميل شدن تعويذ.

24- لرزش شديد در ساير قسمت هاي بدن.

25- تنگي نفس (به نحوي كه نفس كشيدن به سختي و با صدايي بلند انجام گيرد) و از هوش رفتن.

26- سياه شدن چهره و شاداب شدن و سفيدي آن پس از اين‌كه مريض استفراغ كرد.

27- تراوش بويي بسيار بد و ناخوشايند از معده و دهان.

28- طپش شديد دل و زياد شدن آن در اثناي تعويذ.

29- خيره شدن يا بسته شدن چشم‌هاي بيمار.

30- احساس تلخي در دهان به هنگام نوشيدن آبي كه بر آن آياتي از قرآن خوانده شده است.[25]

خواندن قرآن

دستت را بر روي پيشاني مريض قرار ده و آيات رقي(تعويذ) را با ترتيل و حضور قلب بخوان، رقيه هايي كه با صداي بلند خوانده شود از صداي آهسته بهتر است زيرا مريض مطمئن مي شود و به آيات قرآن كه بر او تلاوت مي شود گوش مي دهد و هم چنين مريض مي فهمد كه چگونه وجودش درمان مي شود.

نيت قرائت

حضور قلب و خالص گردانيدن نيت براي خداوند در رقيه از مهمترين كارهاست و خواندن قرآن بايد با اين نيت باشد كه خداوند سبحان و متعال مريض را با راحتي و اطمينان شفا بخشد و او را منت نهد و قرائت بايد با اين نيت ها باشد:

قرائت قرآن به نيت هلاكت و نابودي

قرائت قرآن به نيت باطل كردن سحر

قرائت قرآن به نيت سوزاندن و عذاب دادن شيطان

قرائت به نيت جذب و احضار شيطان

قرائت به نيت طرد و دور كردن شيطان

قرائت به نيت برطرف كردن مصيبت هاي چشم زخم

شايسته است كه قرائت به نيت جذب و احضار بر بيمار جز در حالت مشخص شدن از وجود مس يا مورد خطاب قرار دادن شيطان يا جذب جن، يا جذب جن در جسد بيمار تا ناراحتي بر بيمار نماند، باشد و خواندن قرآن بر شيطان سخت تر است زيرا قرائت به نيت جذب و احضار مريض را در نارحتي قرار مي‌دهد و آن به خاطر آشكار شدن جن بر سرشت آدمي و تصرفاتش است اما ممكن است قرائت به نيت جذب و احضار در ابتداي رقيه و در آخر قرائت رقي به نيت طرد و دور كردن و هلاك خوانده شود و مريض را ترك نكند تا اين كه از خارج شدن جن مطمئن شود.

و هم چنين قرائت به نيت عذاب دادن و سوزاندن جن روي مي دهد. قرائت با اين نيت در قرائت هاي تنهايي طولاني بسيار سودمند است اما بر هر مصيبت ديده اي كارساز نيست در نتيجه شايسته است قرائت بر مريض با اين نيت خوانده نشود تا در آن حرمت هاي زير نگه داشته شود:

بدست آوردن اطلاعاتي از تغييرات و مدت زمان ورود شيطان بر مصيبت ديده و شناخت سبب اين داخل شدن

شايسته است كه مدت قرائت طولاني باشد(سه ساعت يا چيزي شبيه به اين)

مداواي مريض به وسيله رقيه به طور پيوسته باشد(به طور متوسط سه جلسه در هفته)

مريض ناراحتي هاي زمان مداوا و بعد آن را تحمل كند

مريض، پيرمرد نباشد

مريض، حامله نباشد

از زمان داخل شدن جن به بدن مريض مدت زمان زيادي نگذشته باشد يا به سبب سحر يا چشم زخم نباشد. باطل كردن سحر و برطرف كردن چشم زخم بر سوزاندن جن مقدم است.

سبب تحريك جن نبايد باعث ضرر رساندن به بدن مريض يا شنوايي آن هنگام رقيه و بعد آن گردد يا باعث بيزاري و نفرت بيمار از رقيه شود.


[1] بقره 102

[2] اسراء 65

[3] اسراء 15

[4] رواه البخاري

[5] رواه البخاري

[6] المرجع : مسائل ورسائل/محمد الحمود النجدي ص23 [منظور اين است كه سبب داخل شدن جن به بدن انسان مشكلات دروني شخص نيست كه توسط پزشك مداوا گردد بلكه يك وجود خارجي است كه به داخل بدن انسان نفوذ كرده است و انكار اين مورد توسط پزشك كمكي به دفع بيماري از شخص نمي كند][مترجم]

[7] سورة البقرة 275

[8] مجموع الفتاوى " ( 24 / 276 ، 277 )

[9] "لسان العرب" (6/217)

[10] وانظر : "زاد العاد" (4/66-71)

[11] رواه أهل السنن بإسناد صحيح

[12] مجموع الفتاوي شيخ محمد بن صالح المنجد

[13] ص 34

[14] ص 34

[15] انتهى باختصار" مجموع فتاوى ومقالات متنوعة" الشيخ ابن باز (3/299-308)

[16] مطالب اين بخش از متن هاي عربي سايت هاي زير گرفته شده است: www.s7r.roo7e.com, www.makkaoui.net, www.amazalll.jeeran.com www.3elag.com  , و www. arabscafe.com  و www.bab.com و www. khayma.com

[17] با كمي دخل و تصرف از كتاب المنهج القرآني في علاج السحر والمس الشيطاني/ ص63-62

[18] زخرف 36

[19] ق 16

[20] طه 120

[21] آل عمران 175

[22] كهف 29

[23] برگرفته از كتاب خودتان، خودتان را مداوا كنيد. نوشته: خالد الجريسي، ترجمه: اسحاق دبيري

 -[24] منظور رگي است كه حيات انسان به آن بستگي دارد و هنگام خشم و غضب اين رگها در زير گردن قابل مشاهده مي باشد. در زبان عربي اين رگها را (ودج (و دجان)) گويند.

[25] پايان كتاب خودتان، خودتان را مداوا كنيد

http://eeman.blagfa.com

استفاده از مطالب اين وبلاگ با ذكر منبع جايز است

خطر -وارد شدن جن در بدن انسان قسمت دوم

۱۷۸ بازديد

 

 

داخل شدن به خاطر عشق:[16]

يكي از جن هاي مذكر، عاشق يكي از انسان هاي مؤنث مي شود در نتيجه داخل بدن او مي شود گاهي اين نوع از مس زماني روي مي دهد كه شخص در رختخوابش است و با همسرش قبل از اين كه نام خدا را بياورد، نزديكي مي كند_ به خصوص در تابستان- كه لباس نازك مي پوشند و بدن تقريباً  لخت است و يا هنگام داخل شدن به دستشويي و حمام[براي استحمام كردن] بدون گفتن بسم الله[17] يا گاهي صدايي مي‌شنود كه يكي از مقابل يا پشت سر او را مي گيرد يا حركتي را در اعضاي تناسلي اش احساس مي كند و عكس اين مورد نيز صحيح است يعني اين كه يكي از جن هاي مؤنث عاشق يكي از انسان هاي مذكر شود و تقريباً كارهاي گفته شده را با او انجام مي دهد.

نشانه هاي اين نوع مانند برآمدگي در اعضاي تناسلي، درد و نارحتي شديد در هنگام خواب در پستان ها، تنفر شديد از همسر در حالت جماع و نزديكي، بسيار دچار احتلام شدن در خواب و ديدن شبه هايي كه در خواب كه با تو جماع مي كنند.

داخل شدن جن به خاطر انتقام:

انسان بر جني تجاوز كند و جن براي انتقام از او دست به كار شود و او را اذيت كند مثلاً انساني آب گرمي را در حمام بريزد يا اين كه داخل حمام شود بدون اين كه استعاذه بگويد و بدون اين كه بداند بر جن(كه در شكاف ديوار يا لانه حشرات است)، ادرار نمايد، اذيت كردن حيواناتي چون سگ و گربه، يا اين كه انسان ناخواسته بر روي جني كه خوابيده است برود يا بدون اين كه متوجه شود جني را بكشد و جن به خاطر انتقام از آن شخص دست به اين كار بزند؛ كشتن مارها در خانه ها بدون اين كه او را نهي كرده باشد. فرياد زدن، بسيار گريه كردن، موسيقي و خواندن قرآن در جريان آب ها، پريدن يا افتادن از مكان بلند بدون اين كه نام خدا برده باشد كه ممكن است بر مكاني كه در آن جني خوابيده يا خبر ندارد بيفتد. انداختن سنگ در چاه يا در دشتي بدون اين كه نام خدا را بياورد كه در آن هنگام به جني برخورد كند. خواندن كتاب هاي سحر و احضار جن، سم پاشي كردن حشرات بدون گفتن بسم الله.

انتقام غير مستقيم: هنگامي كه شيطان نتواند از شخص معيني به خاطر پايبند بودن آن انسان به اذكار و اوراد روزانه يا به خاطر سببي از اين اسباب انتقام بگيرد در اين هنگام شيطان به اذن و اراده خداوند بر عزيزي يا نزديك ترين شخص به آن انسان مسلط مي شوند؛ مانند داخل شدن در همسر به خاطر انتقام از شوهر.

به خاطر ظلم نمودن به انسان: اين مورد غالباً به خاطر غفلت انسان از ذكر و ياد خدا روي مي دهد الله تعالي مي فرمايد:{وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرّحْمَنِ نُقَيّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِين}[18] «هر كس از ياد [خداي] رحمان دل بگرداند بر او شيطاني مي‏گماريم تا برايش همدمي باشد»

داخل شدن به خاطر سكني گزيدن و ماندن در آن:

و اين نوع نادري از داخل شدن است و در مناطق دور دست اتفاق مي افتد هنگامي كه براي جن داخل شدن در بدن انسان ممكن مي شود و در آن به خاطر فراواني جا ساكن مي شود و در جسد انسان مي‌نشيند و آن را مانند منزل خود مي داند از خوردني كه بر آن بسم الله گفته نشده مي خورد و بدن انسان او را حمل مي كند و به وسيله او راه مي رود و اين مورد كمتر اتفاق مي افتد.

داخل شدن به خاطر كمك كردن:

اين نوع نيز كم اتفاق مي افتد بدين گونه كه تعدادي از جن ها براي كمك كردن فردي در كاري يا كارها دست به اين كار مي زنند يا اين كه او را ضعيف مي بينند و گمان مي كنند كه با داخل شدن در بدن او به او كمك كرده اند.

داخل شدن در بدن انسان به سبب سحر: جني كه در خدمت ساحر است به خاطر اذيت كردن مورد سحر زده شده وارد بدن او مي شود.

داخل شدن به سبب چشم زخم: شيطان در بدن چشم خورنده با عمل چشم زننده نفوذ مي يابد و وارد بدنش مي گردد.

شكل هاي حضور جن بر بدن انسان

1. وسوسه: وسوسه گاهي از نفس انسان و گاهي از شيطان است. الله سبحانه و تعالي در سوره ق مي‌فرمايد: {وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}[19] «و ما انسان را آفريده‏ايم و مي‏دانيم كه نفس او چه وسوسه‏اي به او مي‏كند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتر هستيم» و در سوره طه مي فرمايد:{فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشّيْطَانُ قَالَ يَآدَمُ هَلْ أَدُلّكَ عَلَي شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لاّ يَبْلَي}[20] «پس شيطان او را وسوسه كرد گفت اي آدم آيا تو را به درخت جاودانگي و ملكي كه زايل نمي‏شود راهنمايي كنم» و در سوره ناس مي فرمايد:{قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ النّاسِ* مَلِكِ النّاسِ* إِلَهِ النّاسِ* مِن شَرّ الْوَسْوَاسِ الْخَنّاسِ* الّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النّاسِ* مِنَ الْجِنّةِ وَالنّاسِ} «بگو پناه مي‏برم به پروردگار مردم(1) پادشاه مردم(2) معبود مردم(3) از شر وسوسه‏گر نهان(4) آن كس كه در سينه‏هاي مردم وسوسه مي‏كند(5) چه از جن و [چه از] انس». پس نفس، انسان، و جن هر كدام داراي وسوسه هستند. وسوسه ممكن است از داخل يا خارج باشد اما شيطان هنگامي كه وارد بدن انسان شود وسوسه اش بسيار تأثير گذار است و شخص جن زده را در سرگرداني ذهني پيوسته قرار مي دهد و از او توان تمركز، تفكر و خشوع در نماز را به خاطر شدت وسوسه مي گيرد. شيطان، شخص جن زده را دچار شك و ترديد مي كند و در تصرفات، سخنان و كارهايش و در سخنان، كارها و تصرفات ديگران دچار ترديد مي نمايد و آن در خلال آن چه است كه شيطان به قلبش وسوسه مي كند تا آن جا كه آن وسوسه را باور مي كند و به خود تلقين مي كند و به درستي آن معتقد مي‌شود در نتيجه براي دخل و تصرف شيطان از طريق وسوسه خوار و ذليل مي گردد.

2.  حاضر شدن بر بدن انسان: شيطان بر قسمتي از بدن مريض وارد مي شود و باعث درد در پشت يا سرش مي گردد و شنيدن و ديدن را به طور كامل از دست مي دهد و اين مرض روزهاي بسياري ادامه مي‌يابد و اين مانند فلج هميشگي كه به سبب جن بوجود مي آيد.

3. حضور كامل: حضور جن در بدن مريض حضور كامل است و بر زبانش سخن مي گويد و با بدنش فاصله اي را با سختي يا مشاجره كردن با مردم، يا به حالت فرار مي پيمايد. در تمام اين مدت جن در بدن مريض وجود دارد و مريض چيزي نمي داند تا آن جا كه از شياطين كساني هستند كه تمام مدت حاضر هستند و در ماشين مي نشينند و با مريض سفر مي كنند و او نمي داند و اين مدت حضور جن كه به خاطر ضعف ايماني و بدني است با قوي شدن دوباره انسان متوقف مي شود.

4. حضور مشترك: و اين شبيه حضور زن و شوهر و حضور كامل است اما مرتبه اي از آن پايين تر است و آن اين كه شيطان بر بدن انسان وارد مي شود و ممكن است تمام وجود انسان، از نوك سر تا پاهايش را در برگيرد و انسان هر چيزي كه اطرافش روي مي دهد را مي فهمد اما با كلامي سخن مي گويد و كاري را انجام مي دهد بدون اين كه بخواهد آن را انجام دهد بلكه از انواع جن اين است كه بر زبان انسان سخن مي گويد و ممكن نيست كه مشخص كنيد و بداند كه چه كسي است كه دارد سخن مي گويد تا آن جا كه خود مريض نيز نمي داند و اين نوع حضور را بسياري از شياطين در حالات سحر انجام مي دهند به خصوص در حالات سحر تفرق و جدايي. در اين حالت شيطان حاضر مي شود و با ديگري مشاجره مي‌كند تا اين كه جدايي روي مي دهد.

5.  تماس جن با انسان در رختخواب: خداوند متعال مي فرمايد:{إِنّمَا ذَلِكُمُ الشّيْطَانُ يُخَوّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُمْ مّؤْمِنِينَ}[21] «در واقع اين شيطان است كه شما را از دوستان خودمي‏ترساند پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد».

اين نوع داراي نشانه هاي بسياري از جمله آشفتگي، بي خوابي، لرزش بدن، كابوس ها و اشكال ترسناك(چون مار، سگ، گربه، الاغ، استر، عقرب، عنكبوت، مارمولك، گاو، شتر، ميمون، پلنگ، فيل و شبح‌هاي ترسناك) مي باشد.

اگر سبب داخل شدن به خاطر عاشق شدن انسان بوده است براي جن روشن مي كنيد كه كار او حرام است و به دليل اين كار روز قيامت مجازات مي شود و از عذاب و عقاب خداوند او را بترسانيد.

اگر سبب داخل شدنش به خاطر ظلم و تجاوز بر انسان بوده است برايش روشن گردانيد كه عاقبت ظالمان بسيار ناگوار است و آن چه خداوند از عقاب و مجازات براي ظالمان در روز قيامت آماده كرده است را روشن گردان. الله تعالي مي فرمايد: (إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا)[22] «ما براي ستمگران آتشي آماده كرده‏ايم كه سراپرده‏هايش آنان را در بر مي‏گيرد و اگر فريادرسي جويند به آبي چون مس گداخته كه چهره‏ها را بريان مي‏كند ياري مي‏شوند وه چه بد شرابي و چه زشت جايگاهي است».

اگر اين كار جواب داد و مراد حاصل شده قبل از اين كه خارج شود از او عهد بگيريد و اين عهد يا مانند آن را پشت سر او تكرار كنيد:" از تو عهد مي گيرم كه از اين بدن خارج شوي و دوباره به آن برنگردي و وارد بدن هيچ مسلمان ديگري نشوي و اگر از عهد و پيماني كه با من بسته اي تجاوز كني و آن را بشكني لعنت خدا، ملائكه و همه مردم بر تو باد".

سپس به او بگو از كجا خارج مي شوي؟ اگر گفت از چشم يا از شكمش بگو نه بلكه از دهان، بيني يا از انگشتان دست يا پا خارج شو.

بعد از اين كه تأييد كرد كه خارج مي شود چون جن دروغ مي گويند دوباره به منظور رقيه بر او قرآن بخوانيد اگر با خواندن قرآن متأثر گرديد مانند اين كه دچار اضطراب و لرزيدن در قسمتي از بدنش شود بدان كه جن از بدنش خارج نشده است و اگر تغييري در او به وجود نيامد بدان كه خارج شده است اما از مريض بخواه كه بار ديگر به تو مراجعه كند تا از خروجش به طور كامل مطمئن گرديد.

حالت ها و آسيب هاي قبل و بعد از رقي و تعويذ[23]

1-حالات و آسيب هايي كه قبل از تعويذ در بيمار ظهور مي يابد:

يك سري حالات و آسيب ها قبل از اين‌كه در مورد شخص جن زده و ... تعويذي خوانده شود در وي ظهور مي يابد. آن‌ها عبارتند از:

1-اين‌كه شخص به طور ناگهاني از چيزي كه شديداً بدان عشق مي ورزيده نفرت پيدا مي كند و يا به چيزي كه شديداً از آن نفرت داشته علاقه پيدا مي كند.

2-به بيماري هاي گوناگون بسياري مبتلا مي شود و علم طب (نيز با همه پيشرفت خود) هيچ دليل يا عاملي را براي اين‌گونه بيماري ها تشخيص نمي دهد.

3-(در طول شبانه روز) به خصوص بعد از نماز عصر و مغرب افسردگي شديدي را احساس مي كند (و به تعبيري دلش مي گيرد).

4-از كار كردن و ظاهر شدن در محيط‌هاي اجتماعي (و كاري) مثل مدرسه، دانشگاه و غيره نفرت پيدا كرده عزلت و گوشه نشيني را اختيار مي كند.

5-خيالاتي مي شود و گاهاً تصور مي كند كارهايي را انجام داده كه واقعاً آن را انجام نداده است.

6-رنگ پريده مي شود يا رنگ صورتش به زردي مي گرايد و هم‌چنين گاه لكه ها و داغ و نشانه هايي گندمگون يا مايل به رنگ آبي در صورتش هويدا مي گردد و هيچ عاملي (پوستي يا داخلي) نيز توسط پزشكان براي اين بيماري تشخيص داده نمي شود.

7-هر از چندگاهي دچار سردرد مي شود و يا به طور ناگهاني تب مي كند.

8-جنجال‌ها و مشاجراتي كه بين زن و مرد يا ديگر اعضاي خانواده به خاطر مسائل بسيار اندك و پيش پا افتاده صورت مي گيرد مي تواند يكي از حالات و آفت‌هاي سحر، مس شياطين يا چشم زخم باشد.

9-فرد در حالي‌كه بيدار است، گويي در عالم رويا به سر مي برد و دچار وهم و گمان مي شود.

10- مدام كسل است و احساس مي كند كار و تلاش زيادي را انجام داده (در حالي كه هيچ كاري نكرده است). هم‌چنين اشت‌هاي او براي غذا خوردن كم مي شود.

11- وقتي كه راه مي رود احساس مي كند (روي هوا راه مي رود و) وزني ندارد.

12- همواره احساس مي كند صدايي در يك يا هر دو گوش او طنين انداز مي شود.

13- بيمار اگر زن باشد در حالت‌هاي مختلف و به خصوص هنگامي كه مرحله پريود را سپري مي كند در ناحيه‌ي رحم خويش احساس درد مي كند يا مكرراً دچار استحاضه مي شود.

14- به خاطر اندك چيزي شديداً عصباني مي شود.

15- همواره دوست دارد بخوابد و از خواب‌هاي سنگيني كه بيدار شدن از آن‌ها بسيار مشكل است رنج مي برد.

16- احساس مي كند كسي او را صدا مي زند ولي هرچه به اطراف مي نگرد كسي را نمي بيند.

17- درد شديد و مداومي در ناحيه پايين يا وسط پشت و يا بين دو كتف او به وجود مي آيد.

18- دچار نوعي حساسيت پوستي شده خارش شديدي را در بدنش احساس مي كند و احياناً بدنش ورم مي كند يا دانه هايي در بدن او ظهور مي يابد.

19- به طور مكرر دچار اسهال يا نفخ شديد شكم مي شود و گاهي نيز ترش كرده يا درون خويش احساس سوزش مي كند. يبوست مزمن از ديگر نشانه ها (ي اين بيماري) مي باشد.

20- دچار ضعف بينايي مي شود و احساس مي كند پرده اي جلوي چشمان او را گرفته است.

21- همواره احساس رنج و اندوه مي كند و پريشان و آشفته مي شود. هم‌چنين وحشت زده و مضطرب است و انگار شديداً از چيزي مي ترسد.

22- شديداً وسواسي مي شود به نحوي كه مدام انجام كاري را تكرار مي كند و بر آن‌چه قبلاً براي وي مسلم و بديهي بود، شك و ترديد مي كند. اين حالات بيانگر نوعي بيماري است كه در زبان عربي بدان، الوسواس القهري مي گويند و در نهايت نيز به مرگ منتهي مي شود.

23- مدام دچار آشفتگي ذهني مي شود و بسيار فراموشكار مي گردد.

24- از ذكر و ياد خداوند روي گردان شده از عبادت الهي بدش ميآيد.

25- بويي ناخوشايند و غيرطبيعي از بيمار تراوش مي كند كه بسيار گزنده است اما جز مريض كسي آن بو را احساس نمي كند. به علاوه مريض به مقداري زياد عرق مي كند و يا مدام نياز پيدا مي كند كه به دستشويي برود.

26- قدرت همبستر شدن با همسرش را از دست مي دهد و به طور كلي نسبت به همسرش بي رغبت شده و خواسته هايش را برآورده نمي كند.

27- مدام كابوس مي بيند. از جمله مواردي كه بيمار در خواب مي بيند عبارتند از: 1- اژدهاهايي سياهرنگ، 2- سگ ها و گربه ها (يي كه به او حمله مي كنند)، 3- شتر (هاي افسار گسيخته كه به سوي او شتابان در حركتند و ...)، 4- قبرستان، 5- زباله دان‌ها، 6- پرت شدن از ارتفاعي بسيار بلند، 7- غرق شدن در آب و غيره.

28- سخن گفتن زياد در اثناي خواب و هم‌چنين صدايي كه در اثر برخورد دندان‌ها و اصطكاكشان ايجاد مي شود و آه و ناله كردن شخص در خواب از ديگر علايم بيماري است.

29- احساس مي كند چيزي سنگين در هنگام خواب بر روي سينه او گذاشته شده است.

30- راه رفتن در اثناي خواب و بيدار شدن مكرر از خواب و هم‌چنين بيدار شدن از خواب در حالي‌كه ترس وجود او را فرا گرفته از ديگر علايم بيماري به شمار مي آيد كه نشان مي دهد بيمار جن زده است يا از چشم زخم آسيب ديده است.

خطر -وارد شدن جن در بدن انسان قسمت اول

۱۹۰ بازديد

داخل شدن جن به بدن انسان

سؤال: در روزهاي گذشته قضيه داخل شدن جن در بدن انسان مطرح شده و به خاطر اختلاف در خلقت، عقلاً محال است. انسان از گِل و جن از آتش خلق شده است و شياطين جز وسوسه تسلط ديگري ندارند و خداوند قدرتي براي تسلط آن ها بر انسان قرار نداده است! و نوارهاي ضبط شده كه منتشر شده دليلي بر اين امر نيست پس رد شما بر آن چيست؟

جواب: الحمد لله

داخل شدن جن به بدن انسان از ديدگاه قرآن و سنت و اهل سنت و جماعت و مشاهده و محسوسات، حق است و جز معتزله كه عقلهايشان را بر دلايل كتاب و سنت مقدم داشتند كسي با آن مخالفت نكرده است و ما آن را به صورت مختصر بازگو مي كنيم:

الله تعالي مي فرمايد:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا مي‏خورند، (از گور) برنمي‏خيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون نموده است».

قرطبي: در تفسير آن مي فرمايد:"اين آيه دليل است بر باطل بودن انكار كساني كه صرع را از جهت جن انكار مي كنند و گمان مي كنند كه آن به خاطر طبيعت انسان است و شيطان نمي تواند در انسان نفوذ كند و او را دچار ديوانگي سازد".

ابن كثير: در تفسير اين آيه مي فرمايد:"يعني روز قيامت از قبرهايشان جز به مانند كساني كه در اثر تماس شيطان دچار صرع شده اند، برنمي خيزند. ابن عباس مي گويد: كسي كه ربا مي خورد روز قيامت چون ديوانه اي كه حالت خفگي دارد برمي خيزد".

در حديث صحيح نسائي از ابي اليسر روايت مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و سلم  در دعايش مي فرمود:(اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْهَرَمِ وَالتَّرَدِّي وَالْهَدْمِ وَالْغَمِّ وَالْحَرِيقِ وَالْغَرَقِ وَأَعُوذُ بِكَ أَنْ يَتَخَبَّطَنِي الشَّيْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ...) «پروردگارا پناه مي برم به تو از پيري همراه با خرفتي، از افتادن از جاي بلند، غم و ناراحتي، از مردن به وسيله سوختن و غرق شدن و پناه مي برم به تو از اين كه شيطان هنگام مرگ با لمس كردن به من آسيب برساند و…» المناوي در كتاب"فيض" ج2ص148 در شرح عبارت(وَأَعُوذُ بِكَ أَنْ يَتَخَبَّطَنِي الشَّيْطَانُ عِنْدَ الْمَوْتِ) مي‌گويد: يعني مرا دچار صرع كند و مرا به بازي بگيرد و دين و عقلم را هنگام مرگ به فساد كشاند؛ با خصومت و دشمني كه دارد باعث لغزش قدم ها و از دست دادن عقل و بردباري شود و بر شخص هنگام جدايي از دنيا او را گمراه كند يا مانع توبه او گردد….

ابن تيميه در مجموع الفتاوي 24/276 مي گويد: داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق اهل سنت و جماعت مورد تأييد است الله تعالي مي فرمايد:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا مي‏خورند، (از گور) برنمي‏خيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون كرده است» و در حديث صحيح از پيامبر صلي الله عليه و سلم   ثابت است كه مي‌فرمايد:(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ) «شيطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جريان مي يابد».

عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد:" به پدرم گفتم: كساني هستند كه مي گويند جن داخل بدن ديوانه نمي‌شود. گفت: پسرم دروغ مي گويند. جن بر زبان شخص جن زده سخن مي گويد".

ابن تيميه در توضيح آن مي گويد:"آن چه كه او گفته است امري مشهور است چون شخصي كه دچار صرع شده است به زباني سخن مي گويد كه معناي آن دانسته نمي شود و به بدنش ضربه هاي بزرگي وارد مي‌شود كه اگر به شتر وارد شود آثار آن بر جاي مي ماند ولي شخص ديوانه نه ضربه را كه به او مي زنند احساس مي كند و نه كلامي كه بر زبانش جاري مي شود را مي فهمد. و ممكن است شخص دچار صرع شده كاري را براي شخص سالم نيز انجام دهد؛ و قاليچه اي كه بر آن نشسته است را جمع كند و اسباب و وسايل را جابجا كند و از مكاني به مكان ديگر رود و كارهاي ديگر نيز انجام دهد. اما كسي كه او را مشاهده كند برايش مشخص مي شود كسي كه بر زبان آن فرد سخن مي راند و حركت دهنده اين اجسام است كسي ديگر غير از آن فرد است". و مي فرمايد:" و هيچ يك از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخص دچار صرع شده را انكار نكرده اند و كسي كه آن را انكار كند و ادعا كند كه شريعت آن را انكار كرده است بر شريعت خداوند دروغ بسته است چون دلايل شرعي وارد شدن جن به بدن انسان را نفي نمي‌كند".

داخل شدن جن در بدن انسان از ديدگاه قرآن و سنت پيامبرصلي الله عليه و سلم  و به اتفاق اهل سنت و جماعت كه بعضي از سخنانشان را آورديم مورد تأييد است.

اما اين فرموده الله تعالي:(وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ)[1] «بدون فرمان خدا نمي‏توانستند به وسيله آن به احدي زيان برسانند» هيچ شكي نيست كه اين دليل واضح و آشكار است كه جن نمي تواند به وسيله سحر يا صرع يا انواع ديگر از اذيت ها يا گمراهي ها به كسي ضرر برساند مگر اين كه خداوند اراده كرده باشد. حسن بصري مي گويد: همان گونه كه الله تعالي مي فرمايد هركس كه خداوند بخواهد شيطان بر او مسلط مي شود و هركس را خداوند نخواهد شيطان نمي تواند بر او تسلط يابد. پس شيطان كه جني كافر است بر مؤمناني كه دچار گناهان شده و از ذكر و ياد خدا و خالص گرداندن عبادت براي او، دور شده اند تسلط مي يابد اما نسبت به بندگان صالح خداوند شيطان قدرتي ندارد همان گونه كه مي فرمايد: (إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَي بِرَبِّكَ وَكِيلًا)[2] «در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطي نيست و حمايتگري [چون] پروردگارت كافي است».

اما سبب هاي صرع : ابن تيميه در مجموع الفتاوي 19/39 مي گويد:"مس انسان توسط جن ممكن است به خاطر دوست داشتن، شهوت و عشق باشد همان گونه كه ميان انسان ها روي مي‌دهد… و مي تواند به خاطر تنفر و مجازات باشد كه بيشتر از اين نوع است مانند اين كه بعضي از انسان ها آن ها را اذيت كنند يا گمان كنند كه آن ها عمداً آن ها را اذيت كرده اند يا بر بعضي از آن ها ادرار كنند يا آب گرمي را بر آن ها ريخته باشند يا بعضي از آن ها را كشته باشند اگر چه انسان آن را درك نمي كند. جهل و ظلم در جن باعث مي شود كه بيشتر از آن چه انسان‌ها مستحق آن هستند آن‌ها را مجازات كنند و ممكن است كه از روي شوخي اين كار را بكنند و به مانند انسان سفيه آسيب برسانند".

مي گويم: راه نجات از مس شياطين ذكر و ياد نام الله و بسم الله گفتن در ابتداي هر كاري است هم چنان كه به صورت صحيح بسم الله و ذكر خداوند در امور بسياري مانند غذا خوردن، آب نوشيدن، سوار شدن، دستشويي رفتن، نزديكي كردن با همسر و چيزهاي ديگر از پيامبر صلي الله عليه و سلم  روايت شده است.

اما براي درمان آن ابن تيميه: در مجموع الفتاوي 19/42 مي گويد:"جن هنگامي كه بر انساني تجاوز نمود از حكم خداوند و رسولش او را باخبر سازيد و بر او اقامه حجت كنيد و او را به كارهاي پسنديده، امر و از كارهاي ناپسند نهي كنيد همان گونه كه با انسان اين كار را انجام مي دهيد. زيرا خداوند مي فرمايد:(وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولًا)[3] «ما تا پيامبري نفرستيم هرگز آن ها را عذاب نخواهيم كرد» سپس فرمود: و هنگامي كه جن با امر و نهي و روشن كردن موضوع بيرون نيامد جايز است كه او را صدا زند و دشنام دهد و تهديد كند و لعنت كند همان گونه كه رسول اللهص با شيطان هنگامي كه با شعله اي از آتش به طرف پيامبر صلي الله عليه و سلم  آمد و خواست به صورت او پرتاب كند سه بار فرمود:(أعوذ بالله منك، وألعنك بلعنة الله)[4] «از تو به خداوند پناه مي برم و تو را به لعنت خداوند لعنت مي كنم». و بر عليه او مي تواند به وسيله ذكر خداوند و خواندن قرآن ياري بگيرد به خصوص آية الكرسي كه پيامبرص در باره آن مي فرمايد:(من قرأها لَنْ يَزَالَ مَعَكَ مِنْ اللَّهِ حَافِظٌ وَلَا يَقْرَبُكَ شَيْطَانٌ حَتَّي تُصْبِحَ)[5] «هركس آن را بخواند از جانب خداوند محافظي برايش قرار داده مي شود كه هرگز از او دور نمي شود و شيطان تا هنگامي كه صبح مي شود به او نزديك نمي گردد». خواندن معوذتين نيز بدين گونه است.

اما پزشكي كه بر آن چه ما براي درمان شخص مصروع بيان كرديم اعتماد نكند هيچ چيز ديگري به شخص مصروع كمك نمي كند.[6]

مس انسان توسط جن و احكام مربوط به مس

آيا امكان دارد كه جن انسان را مس كند؟ اگر چنين چيزي ممكن است پس چگونه انسان در مقابل اعمالش هنگام وارد شدن جن به بدنش در روز قيامت مسئول است؟

جواب: الحمد لله.

اولاً: امكان دارد كه جن به وسيله داخل شدن در بدنش او را دچار نارحتي كند كه خداوند اين مورد را در كتابش بيان كرده است:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ)[7] «كساني كه ربا مي‏خورند، (از گور) برنمي‏خيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون كرده است».

شيخ الاسلام ابن تيميه: مي فرمايد:"داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت ثابت است الله تعالي مي فرمايد:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا مي‏خورند، (از گور) برنمي‏خيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون كرده است» و در حديث صحيح از پيامبر صلي الله عليه و سلم  ثابت است كه مي فرمايد:(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ) « شيطان در فرزندان آدم به مانند خودن در بدن جريان مي يابد»"[8].

ثانياً: داخل شدن جن به بدن انسان باعث مريضي است. چنان چه انسان با وجود اين مريضي نيز عقل و اختيار خود را از دست نداد در مقابل سخنان و كردارش، مورد بازخواست قرار مي گيرد اما اگر اين مريضي بر او غلبه كند به گونه اي كه عقل و اختيارش را از دست بدهد او مانند ديوانه، تكليفي بر او نيست بدين خاطر در لغت عربي "المس" به "الجنون" يعني ديوانه معني شده است.[9]

ولي با اين حال مسئول آسيب هاي مالي است كه در حالت جنون به مردم وارد مي كند چنان كه اگر مال كسي را تلف كند، مسئول است.[10]

در" الموسوعة الفقهية " ج16 ص 106 آمده:" فقها بر اين كه جنون چون بيهوش و خواب است اجماع دارند و به دليل از دست دادن اختيار، چون بيهوشي است كه در خواب حرف مي زند و كلماتي چون طلاق، اسلام، ارتداد، خريد و فروش كردن و چيزهاي ديگر بر زبان مي راند و حالت جنون شديدتر است لذا باطل بودن آن به خاطر جنون اولي تر است زيرا مجنون قدرت تعقل، تشخيص و اهليت ندارد و در اين باره، به اين فرموده پيامبرص استدلال مي‌كنند:(رُفِعَ القَلَمُ عن ثلاثةٍ: عن النائمِ حتى يستيقظَ، وعَن الصبِيِّ حَتى يَحتلمَ، وعَن المجنونِ حتى يَعْقل)[11] «تكليف از سه دسته برداشته شده است:1. كسي كه خوابيده تا زماني كه بيدار مي شود2. كودك تا زماني كه به سن بلوغ مي رسد3. و مجنون تا وقتي كه هوشيار مي‌گردد». و هر نوع تصرف زباني كه موجب ضرر و زيان باشد نيز همين گونه است".

و در ج16 ص 107 آمده است:" اما به نسبت حقوق ديگران شخص مجنون مسئول است و مسئوليت آن متوجه ولي و سرپرست او مي گردد و بايد از دارايي مجنون ضرر شخص آسيب ديده جبران شود. هنگامي كه از او گناهاني روي مي دهد بصورت پولي از او گرفته مي شود. اگر در حالت جنون دارايي انساني را تلف كند خسارت آن دارايي بر او واجب است و اگر كسي را بكشد در مقابل قصاص نمي شود ولي ديه مقتول از او گرفته مي شود".[12]

داخل شدن جن در بدن انسان و مخاطب قرار دادن او

سؤال: هنگامي كه جن به وسيله تماس يا سحر وارد بدن انسان مي شود آيا اين امكان وجود دارد كه جن داخل بدن انسان را مورد خطاب قرار داد و او را به اسلام دعوت نمود و برايش موعظه كرد يا اين كه آن دروغ و سحر است؟

جواب: الحمد لله

مورد خطاب قرار دادن جن و پند و موعظه براي او و دعوت كردنش به اسلام دروغ و جادو نيست بلكه آن امر ممكني است كه در بيشتر مواقع روي داده و بيشتر جن ها اسلامشان را آشكار كرده اند.

اما اين بدان معني نيست همه كساني كه چنين ادعايي مي كنند در ادعاي خويش صادق هستند مواردي روي داده كه دروغ گفته اند اما دروغ تعدادي از اين جادوگرها، روي دادن آن را در تعدادي از مردم نفي نمي كند.

ابن القيم: در كتاب"زاد المعاد"ج 4 ص 68-69 از ابن تيميه نقل مي كند كه او جن را مورد خطاب قرار داده و او را پند و اندرز داده و از ظلم نهي كرده است كه نص كلامش إن شاء الله در ادامه مي‌آيد.

ابن باز: ذكر مي كند زني كه دچار جن زدگي شده بود آن جن اسلامش را در مقابل شيخ آشكار كرد و تعدادي از مردم آن را انكار كرده اند كه شيخ مقاله اي را نوشت و در آن خطاي كساني كه منكر آن هستند را روشن نمود. شيخ  در جواب چنين گفت:"گفته اند كه مانند اين رويداد را شخصي انكار كرده است و بيان كرده كه آن دروغ و فريب است در حالي كه آن سخن را به همراه آن زن ضبط كرده و او آن سخنان را نگفته است. نواري كه در آن سخنانش را ضبط كرده بود را درخواست كردم و آن چه را كه ذكر كرده بود را دانستم. بسيار تعجب كردم از اجازه دادن او از اين كه آن ضبط شود همراه با اين كه من از جن تعدادي سؤال پرسيدم و او به آن ها جواب داد پس عاقل چگونه گمان مي برد كه سؤال پرسيدن و جواب دادن ضبط مي شود؟ اين از بدترين و باطل ترين اشتباهات است و هم چنين گمان كرده كه اسلام آوردن جن به وسيله انسان مخالف فرموده الله تعالي در داستان سليمان عليه السلام است كه مي‌فرمايد: (وَهَبْ لِي مُلْكًا لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي)[13] «به من پادشاهي عطا فرما كه به هيچ كس بعد از من آن را نبخشي». شكي نيست كه اين استدلال از جانب شخص مدعي اشتباه و فهمش باطل است خداوند او را هدايت كند اسلام آوردن جن بر دست انسان مخالف دعاي سليمان نيست.

جن هاي بسياري بر دست رسول الله صلي الله عليه و سلم  مسلمان شدند كه خداوند آن را در سوره احقاف و جن بيان كرده است و در صحيحين از ابوهريره رضي الله عنه  روايت است كه رسول الله صلي الله عليه و سلم  فرمود:(إِنَّ الشَّيْطَانَ عَرَضَ لِي فَشَدَّ عَلَيَّ لِيَقْطَعَ الصَّلَاةَ عَلَيَّ فَأَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْهُ فَذَعَتُّهُ وَلَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ أُوثِقَهُ إِلَي سَارِيَةٍ حَتَّي تُصْبِحُوا فَتَنْظُرُوا إِلَيْهِ فَذَكَرْتُ قَوْلَ سُلَيْمَانَ عَلَيْهِ السَّلَام رَبِّ هَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي فَرَدَّهُ اللَّهُ خَاسِيًا ، وروي النسائي علي شرط البخاري عن عائشة رضي الله عنها أن النبي صلي الله عليه وسلم كان يصلي فأتاه الشيطان فأخذه فصرعه فخنقه قال رسول الله صلي الله عليه وسلم:( حتي وجدت برد لسانه علي يدي ، ولولا دعوة سليمان لأصبح موثقا حتي يراه الناس) «شيطان خود را به من نشان داد كه داشت به طرف من مي آمد تا باعث شود نمازم را قطع كنم. پس خداوند مرا بر او مسلط كرد و گلويش را گرفتم. تصميم گرفتم كه او را بر ستون (مسجد) ببندم تا صبح شود و ديگران به او بنگرند كه سخن سليمان عليه السلام را به ياد آوردم كه دعا كرد:«به من پادشاهي عطا فرما كه هيچ كس بعد از من آن را نبخشي» خداوند، شيطان را با خواري و ذليلي دور راند». و نسائي به شرط بخاري از عايشه رضي الله عنها روايت مي كند كه رسول الله صلي الله عليه و سلم  فرمودند:«تا آن جا كه سردي زبانش را بر دستم احساس كردم و اگر دعاي سليمان عليه السلام نبود او را محكم مي بستم تا مردم او را ببينند».

پيامبر صلي الله عليه و سلم  در حديث صحيح كه شيخين از صفيه رضي الله عنها روايت كرده اند مي فرمايد:(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ) «شيطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جريان مي يابد».

هم چنين در احاديث صحيح از پيامبر  صلي الله عليه و سلم  روايت است كه همراه هر انساني حتي پيامبر صلي الله عليه و سلم  ملائكه و شيطاني مي باشد جز اين كه خداوند پيامبر را بر آن شيطان ياري داد پس او مسلمان شد و او را جز به نيكي امر نمي نمود.

كتاب خدا، سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم  و اجماع امت بر داخل شدن جن به بدن انسان و او را دچار صرع نمودن، دلالت دارد. پس چگونه ممكن است كسي كه منتسب به علم است آن را بدون علم و هدايت و تنها به تقليد از اهل بدعت كه مخالف اهل سنت و جماعت هستند، انكار كند؟ والله المستعان ولا حول ولا قوة إلا بالله . خواننده گرامي إن شاء الله آن چه از كلام اهل علم در اين مورد آماده شده است را برايت بيان مي‌نمايم.

كلام اهل تفسير در مورد اين فرموده الله تعالي:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا مي‏خورند، (از گور) برنمي‏خيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس‏، او را دچار جنون كرده است».

ابوجعفر بن جرير: مي فرمايد:"يعني به وسيله آن شيطان در دنيا او را دچار ديوانگي و جنون مي كند".

ابن كثير: در تفسير اين آيه مي فرمايد:" يعني روز قيامت از قبرهايشان جز به مانند كساني كه در اثر تماس شيطان دچار صرع شده اند، برنمي خيزند".

قرطبي: در تفسير آن مي فرمايد:"اين آيه دليل است بر باطل بودن كساني كه صرع را از جهت جن انكار مي كنند و گمان مي كنند آن به خاطر طبيعت انسان است و شيطان نمي تواند در انسان نفوذ يابد و او را دچار ديوانگي كند".

كلام مفسرين در اين باره بسيار است.

شيخ الاسلام ابن تيميه: در كتابش"إيضاح الدلالة في عموم الرسالة للثقلين" كه در مجموع الفتاوي ج19ص9-16 موجود است مي گويد:"دسته اي از معتزله چون جبائي، ابوبكر رازي و غير آن‌ها داخل شدن جن در بدن مصروع را انكار اما وجود جن را انكار نمي كنند، و دليلشان اين است كه اين موارد از رسول خدا صلي الله عليه و سلم  روايت نشده است اگر چه در اين مورد دچار خطا شده اند و بدين خاطر اشعري در كتاب"مقالات  بيان مي كند: اهل سنت و جماعت مي گويند كه جن داخل بدن كسي كه دچار صرع شده است مي شود، همان گونه كه خداوند مي فرمايد: (الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا مي‏خورند، (از گور) برنمي‏خيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس‏ او را دچار جنون كرده است»"(كه اين موضوع را در جاي خود بسط و توضيح داده است).

هم چنين ابن تيميه: در ج 24 ص 276-277 از مجموع الفتاوي مي گويد: «وجود جن به وسيله قرآن، سنت پيامبر و سلف امت و امامانشان ثابت است و هم چنين داخل شدن جن به بدن انسان به اتفاق امامان اهل سنت و جماعت مورد تأييد است الله تعالي مي فرمايد:(الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ) «كساني كه ربا مي‏خورند، (از گور) برنمي‏خيزند مگر مانند برخاستن كسي كه شيطان بر اثر تماس‏ او را دچار جنون كرده است» و در حديث صحيح، پيامبرص مي فرمايد:(إِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِي مِنْ ابْنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ) «شيطان در فرزندان آدم به مانند خون در بدن جريان مي يابد».

عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد:" به پدرم گفتم: كساني هستند كه مي گويند جن داخل بدن ديوانه نمي‌شود. گفت: پسرم دروغ مي گويند. جن بر زبان شخص جن زده سخن مي گويد"؛ و آن امري آشكار است چون شخصي كه دچار صرع شده است به زباني سخن مي گويد كه معناي آن را نمي داند و به بدنش ضربه هاي بزرگي مي زنند كه اگر به وسيله آن شتر زده شود نشانه اي از خود به جاي مي گذارد و با اين حال شخص ديوانه نه ضربه را احساس مي كند و نه كلامي كه بر زبانش جاري مي‌شود را مي داند. و ممكن است شخص دچار صرع شده براي شخص سالم كاري انجام دهد؛ و قاليچه اي كه بر آن نشسته است را جمع كند و اسباب و وسايل را جابجا كند و از مكاني به مكان ديگر رود و كارهاي ديگري نيز انجام دهد. كسي كه مصروع را مشاهده كند برايش مشخص مي شود كسي كه بر زبان آن فرد سخن مي‌گويد و حركت دهنده اين اجسام مي باشد نوعي ديگر غير از انسان است. و هيچ يك از امامان مسلمانان داخل شدن جن در بدن شخص دچار صرع شده را انكار نكرده اند و كسي كه آن را انكار كند و ادعا كند كه شريعت آن را انكار كرده است بر شريعت خداوند دروغ بسته است چون دلايل شرعي آن را نفي نمي‌كنند».

امام ابن القيم: در كتابش[زاد المعاد في هدي خير العباد] ج4 ص66-69 مي گويد:" صرع دو نوع است. نوعي از آن ناشي از شياطين و نوع ديگر از آن ناشي از بهم خوردن تعادل و نوعي مرض است كه در اين مورد پزشكان به برسي علل و راه چاره آن مي پردازند اما در مورد صرعي كه سبب آن شياطين هستند پزشكان و دانشمندان به وجودش معترف ولي از علاجش ناتوانند؛ و معترفند كه درمان آن به وسيله ارواح پاك و بلند مرتبه صورت مي گيرد و آثار آن را دفع مي‌كند و به مقابله كارهاي آن ها مي پردازند و آن را باطل مي كنند كه بقراط در بعضي از كتاب هايش به آن پرداخته است و تعدادي از درمان صرع را بيان مي‌كند و مي گويد: اين تنها براي صرعي كه سبب آن به هم خورد تعادل دروني است سودمند است اما صرعي كه ناشي از جن است اين درمان چاره ساز نيست.

 اما در بين پزشكاني كه به نوعي از جهل و گمراهي مبتلا هستند، اين نوع صرع را انكار مي كنند و نمي‌پذيرند كه شياطين در بدن مصروع تأثير بگذارد ولي واقعيت اين است كه آن‌ها نمي دانند چون اين امر موضوع علم پزشكي نيست چنان‌چه علل چيزي دانسته نشد آن را انكار كنند در حالي‌كه حواس و واقعيت بر آن شاهد است و ارجاع دادن آن ها بر درمان بعضي از بيماري ها به منزله درمان همه آن ها نيست.

 تا آن جا كه مي گويد: و پزشكان گمراه جز صرع ناشي از عدم تعادل دروني را نمي پذيرند و هركس داراي عقل است و شناختي نسبت به جن ها و تأثير آن‌ها دارد نسبت به كسي كه به آن جاهل است و يا دچار ضعف عقلي است مي خندد.

درمان اين بيماري از دو طريق صورت مي گيرد: يك راه از طريق خود مصروع و يك راه از طريق مداوا كننده.

از جهت مصروع: به وسيله تقويت دروني صورت مي گيرد. و به راستي توجهش را به سوي به وجود آورنده و آفريننده اين روح ها گرداند و با پناه بردن به چيزهاي صحيح كه قلب و زبان بر آن يك صدا باشند و اين نوعي جنگ است. و جنگجو از جنگ با دشمنش جز به دو دليل دست برنمي دارد: اسلحه درستي با خود داشته باشد و ياري دهنده اي قوي داشته باشد. پس زماني كه يكي از اين دو را نداشته باشد اسلحه هاي بسيار او را بي نياز نمي كنند پس زماني كه هيچ كدام از اين دو امر را نداشته باشد و قلبش خالي از توحيد، توكل، تقوا باشد و هيچ سلاحي نداشته باشد بايد وضعش چگونه باشد؟

دوم از جهت مداوا كننده: او نيز بايد اين دو اسباب را داشته باشد تا آن جا كه مداوا كننده به اين سخن اكتفا مي كند:(اخرج منه) «از وجود او خارج شو» يا مي گويد:(بسم الله) يا مي گويد:(لا حول ولا قوة إلا بالله) و پيامبر صلي الله عليه و سلم  فرموده بود:"اخرج عدو الله، أنا رسول الله" «خارج شو اي دشمن خدا من رسول خداوند هستم».

ديدم كه شيخ ما كسي را به سوي مصروع مي فرستاد تا جني كه به بدن او وارد شده را مورد خطاب قرار دهد؛ و او به آن شخص مصروع مي گفت كه شيخ به تو مي گويد: خارج شو و اين كار براي تو حلال نيست در نتيجه آن، جن از شخص مصروع بيرون مي آمد و چه بسا شخصاً او را مورد خطاب قرار مي‌داد و چه بسا جن نافرمان و سركشي باشد كه با زدن از وجود او خارج شود در حالي كه مصروع نجات مي يابد اما احساس درد نمي كند. ما و ديگران آن را بارها مشاهده كرده ايم….

تا آن جا كه مي فرمايد: خلاصه اين كه اين نوع از صرع و درمان آن را جز عده كمي از اهل علم، عقل و معرفت انكار نكرده اند و بيشتر تسلط ارواح خبيث بر اهل آن از جهت ضعف ديني و ويران بودن قلب ها و زبان هايشان از حقيقت ذكر و دعاها و پناهگاه نبوي و ايماني است روح خبيث شخصي را كه هيچ سلاحي ندارد و چه بسا عريان باشد را در بر مي گيرد و در او اثر مي كند…".

و آن چه ما از دلايل شرعي و اجماع اهل علم از اهل سنت و جماعت ذكر كرديم بر جواز داخل شدن جن به بدن انسان دلالت دارد كه براي خوانندگان باطل بودن سخن كسي كه آن را انكار مي كند را روشن مي‌گرداند.

نكته:

آن چه از احاديث صحيح و كلام اهل علم در مورد خطاب قرار دادن جن و پند و اندرز و دعوتش به سوي اسلام و قبول دعوت از جانب او ذكر كرديم مخالف سخن سليمان عليه السلام در سوره ص نمي باشد كه مي‌فرمايد:(وَهَبْ لِي مُلْكًا لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي)[14] «به من پادشاهي عطا فرما كه به هيچ كس بعد از من آن را نبخشي» هم چنين او را به معروف امر كردن و از منكر نهي كردن و در صورت امتناع از خروج، زدن او مخالف آيه ذكر شده نمي باشد بلكه آن از جهت دفع مهاجم و ياري دادن مظلوم و امر به معروف و نهي از منكر همان گونه كه آن با انسان انجام مي گيرد، واجب است[15].

شكل هاي حضور جن در بدن انسان

تعريف مس:

مس به معني داخل شدن جن در بدن انسان به منظور اذيت كردن، سكني گزيدن و يا بر او حكم كردن است و بعضي مي گويند تلبس با مس تفاوت دارد اما حقيقت هر دو يكي است. تلبس يعني حضور جن در بدن انسان و حكم كردن جن بر او است.

انواع مس

دختران فرقه شيطان پرستي

۱۸۷ بازديد
عكس هايي كه در روزهاي اخير با عنوان «وحشتناك ترين دختر دنيا» در شبك هاي اجتماعي و سايت هاي مختلف دست به دست ميچرخد. تصاويري كه مربوط به يكي از دختران فرقه شيطان پرستي و جراحي ها و خالكوبي هاي عجيب و غريبش است كه روي خود پياده كرده تا خود را به اين قيافه در بياورد!
به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از تاپ ناب ،عكس هايي كه در روزهاي اخير با عنوان «وحشتناك ترين دختر دنيا» در شبك هاي اجتماعي و سايت هاي مختلف دست به دست ميچرخد. تصاويري كه مربوط به يكي از دختران فرقه شيطان پرستي و جراحي ها و خالكوبي هاي عجيب و غريبش است كه روي خود پياده كرده تا خود را به اين قيافه در بياورد!
 
دختران فرقه شيطان پرستي و خالكوبي هاي عجيب + تصاوير
دختران فرقه شيطان پرستي و خالكوبي هاي عجيب + تصاوير
دختران فرقه شيطان پرستي و خالكوبي هاي عجيب + تصاوير
دختران فرقه شيطان پرستي و خالكوبي هاي عجيب + تصاوير
دختران فرقه شيطان پرستي و خالكوبي هاي عجيب + تصاوير

تنها عكس امير كبير ايران

۳۲۱ بازديد
به تازگي در شبكه هاي اجتماعي عكسي منسوب به «اميركبير» صدراعظم ناصرالدين شاه دست به دست مي چرخد كه به گفته پژوهشگران هيچ ربطي به اين شخصيت برجسته تاريخي ندارد.
مجله مهر: باز انتشار يك عكس قديمي در فضاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي به اسم اميركبير و تفاوت چهره اين شخص با عكس نقاشي شده و مشهور اين شخصيت بزرگ باعث شد تا ماجرا را از يك پژوهشگري تاريخي پيگير شويم كه آيا واقعا اين عكس متعلق به اميركبير است يا خير؟

«محمدرضا بهزادي» پژوهشگري تاريخي دوباره اين عكس مي گويد: «عكاس اين عكس آقاي «ارنست هولستر» عكاس آلماني است كه همراه همسر ارمني اش در محله جلفاي اصفهان زندگي مي كرد. اين عكاس آلماني بيشتر عكس هايش را از مناطق جنوبي و مياني كشور گرفته است. در حالي كه اميركبير ساكن تهران بوده است. برخي از سايت ها ادعا مي كنند كه فرد داخل عكس «ميرزا تقي خان عماد الملك» پيشكار وليعهد مظفرالدين شاه در تبريز است. اين در حالي است كه با توجه به اطلاعات رجال شناختي من چنين كسي با اين اسم آن زمان پيشكار نبوده است. همچنين اگر اين عكس در تبريز گرفته شده است ربطي به ارنست هولستر ندارد. برخي نيز اين فرد را «ميرزا تقي خان ضياء الملك پيشكار يكي از حاكمان يزد مي دانند.»

اميركبير

اين پژوهشگر دوره قاجار در رابطه با نوع عكاسي اين تصوير مي گويد: «اين عكس به صورت نگاتيوي گرفته شده است اما در زمان اميركبير اين تكنولوزي هنوز به ايران نيامده بود و عكس ها در آن زمان به دو صورت «تاكروتايپ» و «داگرتايپ» بوده است. ولي هيچ عكسي تاكنون از اميركبير حتي به اين دو صورت نيز پيدا نشده است. تنها عكسي كه از ميرزا تقي خان اميركبير وجود دارد نقاشي است كه محمد ابراهيم نقاش باشي از وي كشيده است كه سند تاريخي دارد و اين عكس به آن چهره شباهتي ندارد. اين لباسي هم كه در عكس منتشر شده در فضاي مجازي مشاهده مي شود مربوط به اواخر دوره ناصرالدين شاه است. چون لباس ها به مرور به سمت كوتاه شدن رفتند. در حالي كه در زمان اميركبير عبا و قباها بسيار بلندتر بود.»

اميركبير

نقاشي محمد ابراهيم نقاش باشي از اميركبير

رويش محرم در ادبيات كرمانج قوچان

۲۷۰ بازديد
رويش محرم در ادبيات كرمانج
پنجشنبه بيست و پنجم آبان ۱۳۹۱ ساعت 9:0 | نوشته ‌شده به دست   | ( نظر دهيد )

 

محرم ، امام حسين (ع) ، كربلا و عاشورا ماندگارترين واژه ها در دفتر پرورق روزگارند كه از پس قرن ها همچنان پر شكوه و با افتخار درخشيدن گرفته اند . محرم ماه زيباي بر پاي ايستادگي فرزندي از تبار نور و آفتاب ،در برابر سياه باور به ناحق بر مسند نشسته اي چون يزيد و تمام پليدي اوست .

امام حسين (ع) به قول شريعتي عزيز «آموزگار بزرگ شهادت » است كه جهان را درس آزادگي مي دهد و كربلا كلاس پر شاگرد تاريخ است كه هر شاگردش اسطوره و اسوه اي ماندگار و فراموش ناشدني است وعاشورا روز رويش غيرت ، روز خيزش بي باكان دلداده ي دين ، روز ستم ستيزي امام حسين (ع) ويارانش بايزيد مي شود . در اين روز امام حسين (ع) و 72 تن از يارانش ايثار و فداركاري و ظلم ناپذيري را به اوج مي رسانند .

هَل مَن ناصِر حسين (ع) پرسشي از هميشه و همواره ي تاريخ است مگر نه اينكه كل يوم عاشورا ، كل ارض كربلا و كل شهر محرم .

اين واقعه ي لبريز عزت و شكوه بر همه ي عصرها و نسل ها اثر گذار بوده است ، در خراسان نيز كردها همچون ساير مردم آزاده حرمت امام حسين (ع) و كربلا و عاشورا و محرم را به زيبايي حفظ نموده اند كه تبلور اين ارادت  را در ادبيات كردها نظاره گريم .

واقعه ي محرم عاشورا بر ادبيات كردها اثراتي داشته كه در زير به برخي موارد پرداخته مي شود .

الف : ادبيات شفاهي

به خاطر غير مكتوب بودن ادبيات كردهاي خراسان در ابتدا بايد اين تأثير را در ادبيات شفاهي جست . بسياري از نوحه هاي به يادگار مانده از پيشينيان اين مردم كه هنوز در دورترين روستاها خوانده مي شوند به زيباترين زبان ارادت گذشتگان به امام حسين (ع) و واقعه ي كربلا را بيان نموده است . نوحه هاي شفاهي امروز يادگار بي پيرايه عشق و مودت مردم ديروز به امام حسين (ع) و ياران اوست .

در بين نوحه هاي پخش شده در راديو كردي خراسان رضوي كه بيش از 20 مورد آن به يادگار مانده است طنين دلنشين مرداني چون قربانعلي محمد زاده،حسين عبدالله زاده،فرامرز رستمي،محمد جانعلي زاده،حسين عليزاده،ابوالفضل اصغرزاده،بابايي و… در روستاها و آبادي ها تماشايي است . چيزي كه سينه به سينه از ديروزيان به امروزيان رسيده و بسياري از نوحه ها در حال فراموشي است و كاش مي شد به جمع آوري آن اهتمام ورزيد .

ب : ادبيات مكتوب

در ادبيات مكتوب كردهاي شمال خراسان در كنار ديوان « ابن غريب » كه توسط محقق پرآوازه استادكليم الله توحدي گردآوري شده است مجال و فرصتي ديگر براي پرداختن به آن مي طلبد، ديوان عارف رباني كرمانج جعفرقلي زنگليسندي بر ارادت كردهاي خراسان به امام حسين (ع) و كربلا و عاشورا است .

ارادت جعفر قلي به اين واقعه ارادت انبوه كردهاست . جعفرقلي زبان يك قوم است ، قومي غريب كه در كنار رنج و كوشش روزمره عشق به ائمه را چون آتشي مقدس در دل بر افروخته و فروزان نگاه داشته است . :

 ژه رووزئه زه حوسين قه وول كر جام به لا

جواني وي شهيد بوون ئه يالي وي موبته لا

نه سيوي ياري نه وي بوويه ده شتي كه ربه لا

ده ستي ته يه دواللايه ، تووه خوه موشكل گوشا   (ص 61 )

***

حسين از روز ازل جام بلا را به جان خريد

جوانانش شهيد شدند و عيال و خانواده اش به مصيبت  مبتلا شدند

دشت كربلا نصيب يارانش شد

دستانت يدا… است تو خودت مشكل گشايي

در اين دو بيت جعفرقلي بر اين باور است كه امام حسين (ع) از روز ازل اين جام جاودانگي و بلا را آگاهانه  نوشيده است و شهادت جوانان و گرفتاري به مصيبت در آن دشت پر ماتم رقم مي خورد .

جعفر قلي در ابياتي ديگر حضرت عباس و امام حسين (ع) را سرورش مي نامد .

ئاقاي من عه بباس و شاه شهيده (ص 115 ) و در بخشي از ديوانش مي آورد :

چووژه رووي دونياي فاني حوسين ئه وشه معي روشه ن

قاتلي ته يا حوسين بوويه شمرذي الجوشه ن

له كه روه لي شهيد بووي ، دوور بوي ژه مولك ووه ته ن

شفيع المذنبيني ، زه خمداري بي كه فه ن

يا شه فيعي شيعه يان ژه ته ده خازم مه ده در  (ص 253 )

***

حسين آن شمع روشن از اين دنياي فاني رفت

يا حسين قاتلت شمر ذي الجوشن شده است

در كربلا شهيد شدي و از ملك و وطن دور گشتي

شفيع المذنبيني ، زخمدار بي كفن

اي شفيع شيعيان از تو مدد مي طلبم .

جعفرقلي در اين ابيات امام حسين را شفيع همه ي شيعيان و گناهان گنهكاران مي داند و از او ياري و مدد مي طلبد .

يكي ديگر از آثار مكتوب در مورد واقعه ي عاشورا كتاب نوحه هاي كرمانجي است كه به همت محقق ارجمند علي اكبر چوپاني با نام « مرثيه عاشقان حسين » در سال 82 به چاپ رسيده است . علي اكبر چوپاني كه تحصيلات حوزوي دارد و كارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي است با سرودن نوحه هايي عالمانه و آگاهانه به واقعه ي پر اندوه كربلا پرداخته است .

مطالعه اين اثر بيانگر پاكترين ارادت ها به محضر خاندان رسالت است و روح لطيف مردم دلداده ي امام حسين (ع) را به زيبايي عينيت بخشيده است .

وه خين مه دين كر ئاوياري

ئه زنا خازم شه وي تاري

له به ردوشمه ن خار و زاري      ( ص54 )

***

ما با خون ، دين را آبياري كرديم

من سياهي شب را نمي خواهم

در برابر دشمن خواري و ذلت را نمي پسندم

ج : ادبيات معاصر  :

ادبيات معاصر كردهاي خراسان در دهه ي گذشته به رغم برخي مشكلات در حد قابل قبولي چون درختي تناور تن كشيده است و شاخ و بال گسترانيده است در اين ميان ارادت به ائمه ي اطهار و امام حسين (ع) در شعر شاعران معاصر تماشايي است .

در زير صرفاً ابياتي كوتاه از 3 شاعر معاصر آورده مي شود و بي شك اگر فضايي براي كار و پژوهش بيشتر فراهم شود مي توان اشعار عاشورايي شاعران كرد خراسان را در قالب مجموعه اي به چاپ رسانيد .

1-   برات سعادت زاده – گرگان :

برات سعادت زاده شاعر عاشق اهل بيت در باره شهادت امام حسين مي سرايد :

وي له ريياهه ده ف و ئيماني خا

هه رچي هه وودا ، حه تاوي جاني خا

سه كني له وي داغي خزاني خا

وه خامه يتي جايلي خا كر قه ته ره

كه ربه لاشو نا شه هيد ي بي سه ره

شوونا وان  گولينه سو يپرو په ر په ره

***

امام حسين (ع) در راه هدف و ايمانش

      هرچه بود فداكرد حتي اوجانش را

در ماتم فرزندانش صبوري پيشه كرد

خودش پيكر جوانانش را رديف كرد

كربلا جايگاه شهداي بي سر است

جايگاه گل هاي سرخ پرپر است .

2-   غلامحسن عباس زاده – شيروان :

اين شاعر عزيز و شوريده نيز كربلا را خطاب قرار مي دهد و مي سرايد :

كه ربه لا ئي شه وسه ري هه فت ئاسمين ميواني ته

ده ستي وه ئيري زه ماني و زمين ميواني ته

ده وه دارهاتيه و هيوه ك له وي پر نوره هين

سالي نه سالين ده شه و تن ده كنه زاري و شين

***

كربلا امشب سري كه سرور هفت آسمان است ميهمان توست

دستي مقدس در زمان و زمين ميهمان توست

ساربان آمده و ماه هنوز تلائلو و نوري دارد

ساليان سال است در سوز و گداز و شيون و زاري اند .

3-   علي حيدري – اسفراين :

اين شاعر گرانقدر ديارمانيزاين ماتم را اين گونه مي سرايد :

كه روه لا دييساوه خويين و بارانه

هه فتي و دو كه سي جاني خوه دانه

واغه ما يي وا خه لكي موسه لمانه

دل وه ژاني شاهي شه هيدانه

***

دوباره در كربلا خون و باران ، باريدن گرفته است

هفتادو دو كس جانشان را فدا كرده اند

اين غم دل هر مسلمان آزاده اي را مي آزارد

دل از شهادت شاه شهيدان پر ماتم است .

علاوه بر اين اشعار كه بخشي از روشناي باور مردم خراسان است هنوز در بسياري از روستاها در روز عاشورا علم  بيرون آورده مي شود و گرد علم حلقه مي زنند و با پا پيش و پس كشيدن و دست بر سينه زدن نوحه هايي كردي را زمزمه مي كنند كه جلوه اي از دلبستگي به آن اسوه ي ناميراي تاريخ است .

وبدين سان امام حسين (ع) وكربلاوعاشوراباگذشت ساليان سبز وزنده وپوياباقي مانده اندوهرزباني زمزمه ي شان مي كند وهر چشمي مي گريدشان وهردلي سخت بي تابشان است .

جعفرقلي زنگلي شاعر و عارف كرمانج قوچان

۳۵۵ بازديد


سالهاست آفتابي در بلنداي باور مردم خراسان تابيدن گرفته است،آفتاب پرفروغ«سوز»و«ساز» مردي همزاد چشمه ساران كه «جعفرقلي» نام است.جعفر قلي شاعربشكوه در بين كردهاي خراسان است كه اورا مي شود در سينه ي كهنسالان وجوانان اين ديار يافت.اوكه شوريدگي رابا ساز وشعربه اوج رسانده است وشكوه شب هاي هزار مسجد ناميرا راز دار نيايش هاي اين عارف رسته از هرچه دام است.

جعفرقلي كيست؟

جعفرقلي فرزند ملارضا قلي گوگاني است.تيره اي از ايل بزرگ «زنگلانلو» كه «گوگان» امروز در 35 كيلومتري شرق قوچان سكونت گاه اين ايل است.پيشينيان مي گويند: جعفرقلي درگوگان به دنيا آمده است.هنوزدرگوگان قديم (جايي كه 15 ارديبهشت كردها به مناسبت روزجعفرقلي گردمي آيند) كه گويا بر اثر سيل ويا زلزله ويران شده «تلي» ديده مي شود كه گروهي از اهالي آنجا را«اجاق جعفرقلي »مي نامند ومعتقدند زادگاه جعفرقلي آنجاست.

استادپرآوازه كليم ا... توحدي به استناد نخستين شعر رسمي جعفرقلي كه معروف به فتنه سالار است ودر سال 1265 قمري در مشهد سركوب مي شود،باتوجه به پختگي شعرسن جعفر قلي را بيش از 30 سال مي دانديعني متولد  حدود 1235 قمري ومعتقد است اورا آخرين بارپس از زلزله سال 1312 قمري قوچان ديده اند.

جعفر قلي در كودكي پدرش را از دست مي دهد وعمويش سرپرستي او را به عهده مي گيرد.اينكه اومكتب رفته است يا نه،با توجه به تسلط او به زبان عربي وانبوه تلميحات قرآني واحاديث دور از ذهن نيست ولي اشعار جعفرقلي وشور وجذبه ي شعرهايش كه روحي پرآشوب وناآرام رابه كوهستان وآوارگي كشانده است حاكي از دست يافتن نوعي حالت اشراق است چراكه به قول حافظ عزيز جعفرقلي وسرنوشت شگفت اومصداق اين بيت است:

بشوي اوراق اگرهمدرس مايي                  كه درس عشق در دفتر نگنجد

همان طور كه تولد جعفرقلي درميان مه روزگار ناپيداست مرگ ومزار اونيز ناپيداست ولي برخي معتقدند اوبه حج رفته وديگر بازنگشته است .اشعار اوبه خوبي روايتگر زندگي اوست. اوبه نقاط مختلفي در داخل وخارج كشور سفرداشته است وتجارب وآموخته هايش در اشعارش نمود يافته است.

جعفرقلي مثل همه ي كردهاي خراسان شيعه مذهب است وبه 4 زبان كردي،تركي،فارسي وعربي شعر سروده است.

جعفرقلي شاعر يا عارف؟

بايد گفت جعفرقلي پيش وبيش از آنكه يك شاعر باشد يك عارف است.شعر وسيله اي براي وصف معشوق وبيان وابراز درون پرجوشش او بوده است.شعر نردباني بوده كه جعفرقلي با پاي نهادن برآن به ديدار يار مي رفته است.

درشعرهاي پر شعله ي او آتشي ناميرا زبانه مي كشد،عشقي به فرياد مي آيد،روحي طغيان مي كند،آوارگي و در بدري هاو ملواري جويي هاي جعفر قلي شعر او را روحي عارفانه بخشيده است.

بي شك اگر عرفان جعفرقلي نبود شايد او از خلق چنين ديواني ناتوان بود. آنچه باعث شده است چنين چشمه اي از كوهسار انديشه ي او جوشيدن بگيرد وشعرش بنامند عشق زلال وپاك اوست كه اورا به فرياد آورده است.

نه تنها شعر بلكه تار،اين سازپر سوز نيز ،هم نفس شعر ،جعفرقلي را زبان عشق وعرفان بوده است.ملواري نامي كه ابتدا توصيفي زميني در اشعارش دارد وبعد چهره اي آسماني مي يابد  خرمن صبوري او را به آتش مي كشد جعفرقلي وتار وشعر وملواري چنان شوري پديد آورده اند كه از پس ساليان هنوز مي توان آتش اين عشق را به تماشا نشست .

آنگاه كه جعفرقلي مي گويد: ژه مه شرق تاينه مه غرب،ده شه وتي ئاري دل

ازمشرق تامغرب آتش دل زبانه مي كشد.

ملواري گم شده ي جعفرقلي است. ظاهرا درهمان حالت اشراق چهره ي ملواري به او نمايانده مي شود وجامي از دست او مي نوشد وبعد ناپيدا مي شود .شايد بتوان گفت صفاي باطن جعفرقلي چنان بوده است كه آنچه خداوند در بهشت وعده داده است به جعفر قلي در زمين نمايانده مي شود واو 7 سال به دنبال آن جمال وكمال غايب از نظر آواره مي گرددوتا آخر عمر حيران وسرگشته ي اين عشق تابناك مي شود وشعر ودوتار يا رهمواره همراه او مي شوند.

اشعار جعفرقلي:

علاوه بر اشعار عارفانه – عاشقانه از ديگر موضوعات مطرح در ديوان جعفر قلي مي توان به توصيف پيامبر (ص) مولا علي (ع) وائمه ي اطهار (ع) ،وصف طبيعت ،نكوهش دنيا،برخي حوادث تاريخي و داستاني مانند سليمان وبلقيس و... اشاره كرد.

قالب اشعار جعفرقلي بيشتر قصيده وغزل ،گاه  سه خشتي وتركيب بند وترجيع بند است.

آنچه نبايد از نظر دور داشت برخي اشعار جعفرقلي خصوصا در پرداختن به مسائل تاريخي به نظم نزديكتر شده است واين چيزي ازشعرهاي پرشور وزيباي او كم نمي كند.

وجود تلميحات در ديوان جعفرقلي از اوشاعري شگفت ساخته است. آقاي امان ا... جعفرزاده كه پايان نامه ي كارشناسي ارشدش را به «تلميحات در ديوان جعفرقلي » اختصاص داده است معتقد است جعفرقلي از عارفان گمنامي است كه تاكنون به خوبي معرفي نشده است واستناد اوبه 900آيه ،450 حديث و150 امثله در ديوان جعفرقلي است كه گنجينه اي از تلميحات است.چيزي كه در شعر شاعران پرآوازه شاهد آن هستيم. جعفرقلي تخلصش در شعر جعفرقلي بيچار ،جعفرقلي عندليب ،جعفر قلي زنگلي وگاه جعفراست.

جعفر قلي زيباترين تشبيهات را براي ملواري آورده است.جعفرقلي او را طوطي غزلخوان ،حور فردوس برين،عندليب سخنور،طاووس وكبك دري ،كبك خوش خرم،ماه وپروين ،ستاره هاي سحري ،گرجي دل زنده و... مي نامد.

اشعار جعفرقلي بيشتر به همراه دوتار وتوسط خوانندگان محلي وگاه بي ساز خوانده مي شود.حاج ذوالفقار جلاير،ابوالفضل اوغازي ، علي آلمه جوغي،محمود قربان پور ومجتبي اقطاقي تعدادي از خوانندگاني هستند كه در درست خواني اشعار جعفر قلي استاد وزبردستند.

برخي  پژوهش ها پيرامون جعفر قلي:

1- استاد ارجمند ومحقق خستگي ناپذير آقاي كليم ا... توحدي (كانيمال) را بايد از موثرترين وپركاربردترين افراد در معرفي جعفرقلي دانست كه با صبور ي ورنج  هاي فراوان در طول ساليان متمادي با گردآوري نسخه هاي خطي وبهره بردن از محضربخشي ها وخوانندگان محلي  اشعار جعفرقلي رادرقالب ديوان اشعار به چاپ رسانده است كه با استقبال خوب مردم به چاپ دوم رسيده است.بي شك اين كارگرانسنگ استاد توحدي زيربناي تحقيق وپژوهش هاي فراواني بوده وخواهد بود كه همت بلند استادتوحدي در معرفي اين عارف وشاعر شوريده شيعه مذهب را بايد ستود وتحسين كرد.

2- استاد صفرمرادي ،نويسنده،گوينده وتهيه كننده ي توانمند صدا وسيما كه برنامه هاي زيبا وپرطرفدار فريادها،چشمه ساران وحكايت هاي گذران ثمره ي تلاش هاي اوست ،باتدوين مصاحبه ها وگفتگوهاي چند ساله اش با كهنسالان ومعمرين به معرفي جعفرقلي واشعار وزندگيش پرداخته كه اميد است شاهد چاپ اين اثر انديشمند درآينده ي نزديك باشيم.

3- آقاي امان ا... جعفرزاده با مطالعه ي عميق ودقيق ديوان جعفرقلي تلميحات اين ديوان را به عنوان پايان نامه ي كارشناسي ارشد ارائه داده كه كاري پرمغز وستودني است وزحمات طاقت فرسايي براي اين اثر كشيده است.

4- آقاي حميد حسنعلي پور،با زحماتي فراوان به توصيف مولا علي (ع) در ديوان جعفرقلي پرداخته ودر قالب مقاله اي عالمانه آن را در كتاب« از علي آموز اخلاص عمل» به چاپ رسانده است.

5- آقاي شادروز اماني محقق ونويسنده ي ارجمند اين ديار ،مقاله اي زيبا درمورد جعفرقلي وزندگي واشعارش درماهنامه ي مهاباد به چاپ رسانده است.

6- آقايان دكتر صادق فرهادي وهادي قدرتي هم در مقايسه اي مفصل وانديشمندانه به جعفر قلي واشعارش پرداخته اند كه در ويژه نامه ي خراسان شمالي به چاپ رسيده است.

7- دانشگاه آزاد اسلامي واحد قوچان قريب به 8 سال قبل در فراخواني مقالات علمي متعددي در مورد جعفرقلي گردآوري نموده كه متأسفانه نسبت به برگزاري اين نشست وچاپ آثار ارسالي اقدامي صورت نگرفته است.

8- سيماي خراسان شمالي با پخش برنامه اي نيم ساعته ضمن معرفي اجمالي جعفرقلي واشعارش برنامه اي مستند در مورد زادگاه وجعفرقلي در باور مردم تهيه وپخش نموده است.

(البته آثار مقالات ،مطالب وبرنامه هايي ديگر نيز قطعا درمورد اين عارف غريب چاپ يا پخش شده است كه حقيراز آن بي اطلاعم)

9- آقاي محمد رحيمي از جوانان خوش ذوق وانديشمند سنندجي مقاله اي بين شعر جعفرقلي ونالي شاعر كرد داشته اند كه در ماهنامه ي كرمانج به چاپ رسيده است.

پايان نوشتار:

15 ارديبهشت به اهتمام استاد توحدي وجمعي از فرهنگ دوستان به نام روز جعفرقلي نامگذاري شده است ودر نزديكترين جمعه به اين روز جمع كثيري از مردم خراسان در زادگاه جعفرقلي «گوگان» ياد اين عارف پاك باور را گرامي مي دارند كه در سال هاي اخير متأسفانه با برخي اعمال نظرها وبا تغيير زمان حضور مردم در گوگان ،علاقمندان آن عزيز نتوانسته اند حضوري انبوه در اين محل داشته باشند كه اميد است با فراهم شدن زمينه ي لازم وحمايت متوليان فرهنگ وهنر خراسان عزيز شاهد برگزاري مراسم هايي با شكوه براي جعفر قلي باشيم چراكه اين شاعر از ارادتمندان خاندان نبوت بوده وامروز بيش از هر زماني گراميداشت ياد جعفر قلي كه با 4 زبان شعر سروده مي تواند سمبل ونماد وحدت اقوام در خراسان باشدويكدلي ها را بين مردم عزيز اين خطه از ايران سربلند بيشتر كند واميداست اقدامات ذيل نيز به همت كاربردستان ودوستداران جعفرقلي درآينده صورت گيرد:

1- برگزاري نشستي درخور،درمورد جعفرقلي اشعارش در محيطي دانشگاهي وارائه  ي مقالات توسط صاحب نظران

2- ايجاد مركزي فرهنگي براي حمايت ازآثار پژوهشي مرتبط باجعفرقلي وچاپ اين آثار

3- ايجاد نماي يادبود در زادگاه اين عارف وارسته وحمايت بيشتر نهادهاي فرهنگي به خصوص وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي

4- نامگذاري خيابان ،ميدان،مراكزفرهنگي،خانه فرهنگ ها در هر شهر به نام جعفر قلي

5- توجه بيشتر رسانه ي فراگير صداوسيماي استان به معرفي جعفرقلي واشعار او وبهره گيري از نظرات محققان

اميد است با تدبير ودرايت همه ي دلسوزان ايران عزيز حرمت مفاخر بومي حفظ گردد،خصوصا غريب مزاري چون جعفرقلي كه باوري سبز ونوراني در دل انبوه مردم خراسان است وبا زيباترين زبان ارادتش را به رسول اكرم(ص) وائمه ي اطهار بيان كرده است.

صنايع دستي طرح و نفش اصيل فرش قوچان

۷۰۲ بازديد
طرح ، نقش و رنگ در قالي قوچان

 

طرح ، نقش و رنگ در قالي قوچاناحساسات انسان وقتي به كشف پديده هاي طبيعي پرداخت، ناخودآگاه رنگ را جزء جدايي ناپذير طبيعت يافت. بشر از همان ابتدا كه با برگ گياهان به رنگ‌آميزي مي پرداخت گوئي رنگرزي را آغاز نمود. رنگرزي طبيعي كه در عهد ساسانيان و سلاجقه رونق داشت درعهد صفويه به اوج تكامل رسيد اما در سلسله قاجاريه با ورود بازرگانان خارجي استفاده از رنگهاي شيميايي رايج گشت و به علت ارزاني وسهولت رنگرزي و شفاف بودن رنگها رنگرزي شيميايي بسيار متداول گرديد.
جو و هوا نيز بر چگونگي دريافت ذهن انسان از رنگ اثر دارند، تركيب رنگها مي‌تواند تهاجمي باشد يعني در چشم بيننده رسوخ كند يا آرام باشد و بيننده را به آرامش برساند (دانشگر۱).
تجسم بهتر نقوش و زيبايي طرح با رنگ صد چندان مي شود.رنگ فرش با محل بافت فرش ارتباط تنگاتنگ دارد.گياهان رنگزاي متفاوت در مناطق مختلف، رنگهاي متفاوتي را در فرش هر منطقه مي نماياند.
مناطق شمالي خراسان مركز تجمع گروهي از كردهاي ايران است كه به كردهاي خراسان شهرت يافته‌اند. طرح و نقش دست بافته‌هاي كردي خراسان از شهرت بسيار برخوردار است. نقش‌ها، رنگ آميزي و نوع الياف پشم مورد استفاده آنها با بافته‌هاي كردهاي غرب كشور بسيار متفاوت است.
● طوايف و محل سكونت اقوام كرد خراسان:
۱) ارتكانلو، طايفه‌اي از ايل بزرگ عمارلو كه دردوره نادرشاه افشار از نيشابور به درگز منتقل شده‌اند.
۲) اردلان، طايفه‌اي از كردان ايل بزرگ اردلان كردستان كه در زمان نادر شاه منتقل شده‌اند و در كلات اسكان يافته‌اند.
۳) آلانلو، طايفه‌اي از كردان ايل بزرگ شاديلو كه در اطراف بجنوردسكونت دارند.
۴) اميرانلو، طايفه‌اي از ايل بزرگ زعفرانلو ، اين طايفه به اين دليل معروف شده‌اند كه بزرگترين رؤساي ايل زغفرانلو از مردم اين طايفه بوده‌اند.
۵) اولاشلو، ازكردان ايل سيفكانلو كه در روستاهاي قوچان، شيروان و مشهد زندگي مي‌كنند.
۶) ايزانلو، از ايل ايزانلو، تعدادي از اين ايل در انتقالات ايلات كرد به خراسان در اطراف ورامين ماندند. قسمت مهمي از اين ايل در نواحي قوچان، شيروان و بجنورد سكونت دارند.
۷) باچوانلو، در روستاهاي درگز و قوچان سكونت دارند.
۸) باچيانلو، كه در آشخانه بجنورد سكونت دارند.
۹) بادلانلو، كه در روستاهاي قوچان سكونت دارند. ساير طوايف عبارتند از: بگي آرلو، بالكانلو، بدرانلو، بريوانلو، بوانلو، بور بور، بورزانلو، پازوكي، پايي، پيرانلو، ترسانلو، توپكانلو، تورانلو و …(ژوله۲).
● جغرافياي شهرستان قوچان
قوچان يكي از شهرهاي مرتفع شمال شرقي خراسان، در تقسيمات كشوري جزء استان نهم (خراسان) قرار گرفته است. حدود آن از شمال به مرز ايران و جمهوري تركمنستان و از شمال خاور به درگز و از مشرق به چناران و از جنوب به شهرهاي نيشابور، اسفراين و از جانب باختر به شهرستان شيروان محدود بوده است.
ارتفاعات جنوبي شهرستان قوچان دنبالهٔ كوه آلاداغ را به كوههاي بينالود پيوند مي‌دهد. كوهستان‌هاي قوچان اغلب سرسبز و داراي دره‌هاي عميق و هولناك است. آب و هواي قوچان به‌طور كلي ييلاقي است؛ در تابستان گرم و معتدل و در زمستان بسيار سرد است. رودخانهٔ اترك كه از شمال خاوري شهر قوچان سرچشمه مي‌گيرد از قسمت عمدهٔ روستاها و بخش‌هاي حاصل‌خيز قوچان مي‌گذرد و پس از عبور از شيروان و بجنورد وارد درياي مازندران مي‌گردد.
شهر قوچان همان شهر قديمي خبوشان است كه بر اثر زلزله هاي متوالي حدود يك قرن پيش در ده كيلومتري جنوب خاوري شهركهنه بنا شده است.
آن‌طور كه از متون تاريخي بر مي‌ايد در حدود ۲۵۰ سال قبل از ميلاد از قوچان با نام‌هاي (آساك) يا (آشاك) و (آرسكا) ياد شده است.
● مهاجرت اكراد به شمال خراسان
از اوايل صفويه تا اواخر قاجار طايفه‌اي از اكراد غرب ايران به‌نام ايل چَمِشگَزِك به امر شاه عباس صفوي به سرپرستي شاه‌قلي سلطان به شمال شرقي خراسان كوچانده شدند تا در ناحيهٔ مذكور سكني گزينند و پاسدار مرز و بوم اين خطه در مقابل حملات ازبك‌ها و تركمن‌ها گردند. اين طايفه به ايلات مهم زعفرانلو، شادلو، كاوانلو، عمارلو و قراچورلو تقسيم گرديدند.(شاكري ۳)
نگاهي به معماري شهر قوچان در ۱۰۰سال اخير، مشاهدهٔ سردرهاي گنبدي شكل، گاه هلالي و گاهي شكسته ـ با دو ستون تزئيني در طرفين و مقرنس‌هايي ساده در بالاي آن ما را متوجهٔ نظمي مي‌نمايد كه در قديم بين مذهب، هنر و مردم وجود داشته است.
ارتباط ظاهري ساده بين مسجد و منازل مردم در آن‌زمان داراي حسِ شگفتي و نشانهٔ پويايي است. چرا كه در ضمير ناخودآگاه، آدمي ميل به حقيقت و زيبايي دارد و خداي‌ گونه مي‌انديشد، گويا كه مي‌خواهد هر خانه مسجد كوچكي باشد، و هر فرش محرابي براي نشستن، تامل و انديشه.
با گذشت زمان از معماري ساده و دلنشين اماكن فاصله مي‌گيريم، با تامل در خيابان‌ها و كوچه‌ها در مي‌يابيم اين بناهاي پير و فرسوده، داراي رنگ و جنس ويژه‌اي هستند و همچو آدميان كهنسال، پر از خاطره و افسانه‌اند.
قالي قوچان كه به نام قالي كردي شهرت دارد، داراي نقوش هندسي ويژه‌اي است. اين نقوش و استفاده از رنگهاي طبيعي وزنده مانند روناس، لاجورد و درجات مختلف تيرگي و روشنايي اين رنگ‌ها متآثر از طبيعت سخت و كوهستاني اين شهر و تآثير آن در روحيه مردم مي‌باشد.
قالي كردي با خامه رنگ شده از رنگ گياهي و در دهه هاي اخير گاه شيميايي، بر دار زميني بافته مي‌شود. با توجه به ابعاد تقريبي آن كه ذرع و نيم يا ۱۲۰×۱۷۰ است، قاليچه مي‌باشد. به اين قاليچه‌ها خرسك نيز گفته مي‌شود.
نمونه‌هاي قاليچه‌هاي كردي قوچان از اين گذشتهٔ دور، كمياب و ناياب مي‌باشند و گاه بر اثر سايش، طولِ پرز آن از بين رفته است اما زيبايي خود را حفظ كرده‌اند و مانند مخمل لطيف و چشمگير مي‌باشند.
با بررسي چند تكه فرشِ كهنهٔ ذات، ارتباط ساده‌اي ميان بعضي از نقش‌هاي شكل يافته بر قالي، معماري و طبيعت مشاهده مي‌شود.
قاليچه كردي در اين گذشتهٔ دور با رجشمار ۲۰ تا ۲۵ داراي تارِ دو گردِ دولا و سه پود (پود يك لا) و در بعضي نمونه‌ها دو پود (پود دو لا) از جنس پشم و تخت باف است، گرهٔ آن متقارن مي‌باشد و بافندگان به آن گرهٔ كردي مي‌گويند.
دار آن زميني و از جنس چوب مي‌باشد.رنگرزي خامهٔ قاليچه، طبيعي و به رنگ‌هاي روناسي لاجورد، آبي، كرم مي‌باشد. نخ خامه، چله و پود تماماً دست ريس است.
در نقشهٔ “حوضي” كه نام اصلي آن “فاطمه خانوم” است سه لوزي كوچك و بزرگ مشاهده مي‌شود، حوض همان لوزي مياني است اين قاليچه چون در روستاي سالانقوچ بافته شده است به نام “سالانقوچي” هم معروف است.
همان چيزي كه در ميان همه ترك زبانان به گول معروف است و در ميان عشاير و روستائيان فارسي زبان حوض ناميده مي‌شود، همان ترنج ايراني است. (حصوري ۴)
سالانقوچ روستايي است كه بين قوچان و درگز وجود دارد و فاطمه نام معلمي بوده است كه حدود ۷۰ سال پيش براي تدريس آموزش ابتدايي به آن‌جا مي‌رود او در مي‌يابد بچه‌هاي اين روستا براي كسب درآمد خانواده همراه مادرانشان قاليچه مي‌بافند با نقش‌هاي قابي و قاب تركمني خيلي ساده.
تمام وقت بچه‌ها را قالي بافي پر مي‌كرد و در درس پيشرفتي نداشتند و به تبع آن ارتباطي هم بين بچه‌ها و معلم بوجود نمي‌آمد، اما فاطمه هم بچه‌ها را دوست داشت، هم تدريس و هم در قالي بافي و طراحي دست داشت.
فاطمه در كنار مردم روستا شروع به بافت قاليچه مي‌كند اما نه قاليچه‌هايي با نقشه‌هاي متداول روستا بلكه نقشه حوضي را با تجربيات طرح، نقش و رنگي كه در ذهن داشته مي‌بافد، بقيه هم به تبعيت از او همان نقشه را مي‌بافند و چون فروش خوبي داشته است بافت آن ادامه پيدا مي‌كند و در ميان مردم روستا اين نقشه “فاطمه خانوم” ناميده مي‌شود.
در لچك‌ها و متن قاليچه، پرنده و دختر ديده مي‌شود كه هر دو “عروسك” نام دارد. حيوان چهارپا معمولاً “جيران” يا بز تك شاخ گفته مي‌شود. طرح “خرچنگيِ قابي” در متن و نقش گل و درخت در حاشيه، بر گرفته از طبيعت است.
شاخه‌هاي درخت و گل عيناً شبيه بوته خارهاي فراوانِ بيابان‌هاي اطراف قوچان است و در مسير جاده چشم هر عابري را به سوي خود مي‌خواند.اين بوته خارها در بهار داراي گل‌هاي بنفش و برگ‌هاي سبز تيغ‌دار و از اواخر تابستان با ريزش گل‌ها تماماً به رنگِ طلاييِ ملمح در مي‌آيد. زيبايي تابش آفتاب بر روي خارها يكي از جلوه‌هاي هنرمندي خالق است.
طرح “قيچي” در حاشيه بي‌گمان اشاره به ابزار قالي‌بافي دارد. و از انواع تعويذ (دعاي بازوبند براي دفع چشم زخم) و امثال آن گرفته شده‌اند. (حصوري)
اين طرح بسيار ساده است و علاوه بر قاليچه بر سنگ قبر هاي روستا نيز مشاهده مي‌شود.
“در سنگ قبرهاي محدودهٔ قوچان دو نوع سنگ قبر لوحي و صندوقي به چشم مي‌خورند از لحاظ كثرت و تنوع محدودهٔ جغرافيايي سنگ قبر لوحي بر نوع صندوقي ارجحيت دارد چرا كه در اكثر روستاهاي قوچان نمونه‌هاي آن مشاهده مي‌شود و بيشتر آن‌ها نيز به زمان بعد از صفويه تعلق دارند. تنها نكتهٔ حائز اهميت در مورد اين سنگ قبرها وجود اشكال مختلف و متنوعي چون شانه، قيچي، مكو( اصطلاح محلي، وسيله‌اي از جنس چوب كه كاربرد بافندگي دارد)
شمشير، نيزه، تبر، تبرزين، زين و برگ اسب، نيم تنهٔ اسب، اسب، داس، سندان، چكش، اسكنه، بيل هستند كه بر سطح زيرين سنگ قبر به‌صورت كنده كاري نقش شده‌اند و از لحاظ مطالعات مردم شناسي منطقه، اطلاعات ذي‌قيمتي را در خود نهفته دارند اين علائم علاوه بر اين‌كه جنس متوفي را از لحاظ مرد يا زن بودن مشخص مي‌كند بيانگر حرفه وي در زمان حيات نيز مي‌باشد به‌طور مثال علامت مكو بر روي يك سنگ قبر علاوه بر اينكه مشخص مي‌كند قبر متعلق به يك زن است حرفهٔ وي در زمان حيات را كه بافندگي بوده نيز مشخص مي‌كند.”
▪ در بررسي تزئينات سه سنگ قبر صندوقي روستاي خسرويه چنين آمده است:
“ دور تا دور سطح زبرين داراي لبه مقرنس كاري با نقوش كنده شامل طرحهاي اسليمي گل و بته در زير آن است. چهار گوشه سنگ قبر داراي نيم ستون هايي با شيارهاي موازي بر روي بدنه آنهاست، پايه ستون، شالي، ساقه ستون و سر ستون كاملاً بارز و مشخص است. دور تا دور حاشيه سطح زبرين كتيبه سنگ قبر را شامل ميشود. داخل كادر مستطيلي كتيبه دار با نقوش گياهي تزئين شده.”
▪ در تزئينات سنگ قبر صندوقي روستاي نوروزي چنين آمده است:
“هيچ گونه عنصر تزئيني ندارد و تنها نقش يك قيچي نيمه باز زير كتيبه تعبيه شده است چنانكه در شرح سنگ قبر هاي لوحي توضيح كافي داده شده نقش قيچي اول دلالت بر حنس مونث متوفي دارد دوم حرفه متوفي را كه خياطي باشد بازگو ميكند.” (آثار باستاني شهرستان قوچان ۵)
نقشه حوضي كه در روستاهاي هم مرز شوروي بافته شده و به نام نقشهٔ حوضي سر حد معروف است باز هم شكل‌هاي مرتبط با معماري با منبع الهام از طبيعت يافت مي‌شود. نقشه شامل سه قاب يا سه حوض است كه در حاشيهٔ كوچك آن نقشهٔ “جقه زنجيره‌اي” و در حاشيهٔ بزرگ، طرحي شبيه “قاصدك” و “درخت كاج” و “چين كوپ” ديده مي‌شود. چين در زبان كردي به معناي نقشه است.
در ميان قاب يا حوض و بيرون آن، طرح “قايخ” ديده مي‌شود كه از طرح‌هاي مشترك قالي و گليم قوچان است و به آن خرچنگي هم مي‌گويند. در مركز هر قاب دو درخت افقي ديده مي‌شود.
اصل طرح حوضي برگرفته از بافته‌هاي شوروي است. اما بافنده طرح‌هاي ذهني و بومي خود را نيز به آن افزوده است. اين حكايت از تاثير اقوام مختلف بر يكديگر دارد.
طرح ساروق كه به احتمال زياد از طرح‌هاي قالي ساروق ِ اراك است، بي ارتباط به معناي واژهٔ ساروق نيست و ساروق به معناي پارچهٔ مربع شكل به ضلع تقريباً ۷۵ سانتي متر كه كودك را با آن مي‌پيچند.(صوراسرافيل ۶)
در زبان كردي سارُق مي‌گويند، به معناي دستمالي به شكل بقچه كه براي بستن نان و لباس استفاده مي‌شود و سه قابِ متن قالي به شكل لوزي دستمال ديده مي‌شود. به اين قاليچه حوضي و قابي هم گفته مي‌شود. در مركز قاب وسط قاليچه گلي است كه “پهنه” نام دارد و پهنه نام روستا است.
در حاشيهٔ كوچك آن نقش “چاكل دوسر” و حاشيهٔ بزرگ طرح “گل‌آينه”ديده مي‌شود و هر گل آينه طرحي به نام “قايخ” دارد اما قلاب‌هاي اطراف آن طرح مثلث شكل دارد.
از ديگر طرح‌هاي قاليچه كردي، “گل آينه” يا آينه گل است كه همان طرح خشتي است و حاشيهٔ تركمني شباهت دارد.
از نقش‌هاي ديگر قاليچهٔ كردي “كله اسبي” است كه چون در روستاي امامقلي بافته شده است به امامقلي كله اسبي معروف است. و داراي حاشيه‌اي بزرگ به نام “وشاخ” يا “شاخ بزي” و حاشيه‌هاي كوچك به نام “قيچي” است.
قاليچه داراي ۸ قاب است كه هر قاب به ۴ قسمت تقسيم شده است و در هر قسمت، دو اسب دو سر ديده مي‌شود، كه اين طرح در نقوش تركمن هم ديده مي‌شود.(حصوري )
در مركز هر قاب، قاب لوزي شكلي است كه يك گل درون آن جاي گرفته است و “دُلخاني” ناميده مي‌شود.
در دُلخاني‌ها گلي به‌نام گل شويدي به چشم مي‌خورد و در لابلاي قاب‌ها ستارهٔ هشت‌ پر ديده مي‌شود اين ستاره در معماري گذشته و درب‌هاي چوبي خانه‌هاي قديمي هم ديده مي‌شود.
به‌طور كلي روستاي امامقلي سه نوع قاب دارد كه اولين آن كله اسبي و دومين آن فيل پا و سومين آن قاب تركمني است.
نقشهٔ قاليچه بته شاهي كه در روستاي يوسفخان بافته شده، سراسري است و بته‌ها به زيبايي به حالت بندي تكرار گشته‌اند، در حاشيهٔ بزرگ ستارهٔ هشت پر ديده مي‌شود و حاشيه‌هاي كوچك داراي طرح كله قندي كه به شكل هفت هشت است.
نقشهٔ قابي، داراي طرحي اصيل است و مركز قاب طرح ستارهٔ هشت پر دارد و لابلاي قاب‌ها گل شويد، شانه و بته جقه ديده مي‌شود، اين شانه‌هاي ساده و بدوي تا چه اندازه مي‌تواند به سابقه‌اي ديرينه در تاريخ اساطيري برگردد؟ شايد تنها ابزار ساده زندگي روستايي و يا سابقه در زندگي عشايري داشته باشد.
شش حاشيهٔ كوچك اين قاليچه طرح قيچي و كله اسبي و حاشيهٔ بزرگ، طرح قيچيِ اصل دارد. عدم تقارن و پراكندگي نقوشِ بين قاب‌ها ذهني بافي بافنده را تداعي مي‌كند.
در خورجين بافته شدهٔ روستاي امامقلي با طرح قاب تركمني مركز طرح داراي گل شقايق است و در حاشيه‌هاي كوچك، قيچي، كله اسبي و بازو بندي ديده مي‌شود و در حاشيهٔ بزرگ نقش آسني بُران مانند گل‌هاي صحرايي ديده مي‌شود. آسني بُران نام روستايي است.
قالي كردي قوچان كه اصيل ترين قالي دست باف قوچان مي‌باشد در حال حاضر بندرت در روستاهاي اين شهر بافته مي‌شود. حتي در كارگاه‌هاي تحت پوشش شركت فرش دستباف كه در روستا ها داير مي‌باشد.
قالي‌بافان قوچان غالباً نقشه فرش مشهد و بندرت فرش نايين را مي‌بافند. چون اين فرش ها خواهان بسيار دارند و تنوع رنگ در آنها به علت استفاده ازرنگهاي شيميايي بسيار است و بر خلاف دار قالي كردي قوچان از دار عمودي استفاده مي‌شود.
اكنون قاليچه كردي را با گرهٔ فارسي( نامتقارن) مي‌بافند كه به اين گره، گرهٔ فرباف مي‌گويند. جنس چله اگر براي مصرف خود بافنده باشد از پشم و در صورت قبول سفارش، پنبه مي‌باشد، دو و گاه سه پود و گرايش نيم لول دارد.
دار آن زميني و جنس دار از جوب و گاه آهن مي‌باشد. نقوش هندسي در معروفترين نقشهٔ قاليچهٔ كردي به نام جليلي، به شكل تاج در بالا و پايين، كشتي در ترنج، پرنده وگل و برگ مي‌باشد، پرنده ها چون هما تاج بر سر دارند.
اصل فرش قوچان قالي جليلي است. رنگ قرمز اين فرش روناسي و عنابي گفته مي‌شود و خامه آن با روناس رنگ‌آميزي مي‌گردد. لاجورد از نيل رنگ آميزي مي‌شود، از نيل پنج رنگ بدست مي‌آيد كه به ترتيب تيرگي و روشني لاجورد، آبي، آبي ماستي، دوغي و فيروزه‌اي ناميده مي‌شوند. كرم با كاه رنگ مي‌شود، گاهي با روناس و گاه از گياه هليله.
نخودي كه در حاشيهٔ فرش ديده مي‌شود، نار پوستي ناميده و با پوست انار رنگ آميزي مي‌شود و درجات مختلف تيره-روشني اين رنگ كرم زرد تيره ،نخودي ،قهوه‌اي روشن مي‌باشد. ماشي زرد كه در نقش تاج ديده مي‌شود با پوست گردو رنگ آميزي شده است. طرح حاشيه بزرگ عيناً در حاشيه فرش آذربايجان ديده مي شود.
سه قاب يكي ديگر از نقشه هاي قاليچهٔ كردي مي‌باشد ،رنگ خامه خرمايي آن از پوست گردوست. در اين فرش رنگ ترمه‌اي به چشم مي‌خورد …كبوترها ترمه‌اي هستند. به سبز كمرنگ ترمه‌اي، پسته‌اي و علفي مي‌گويند كه از گياه زليل بدست مي‌آيد، رنگ زرد و سبز نيز از آن حاصل مي‌شود.
در فاصله هر قاب با قاب ديگر حاشيه‌اي است كه در آن رنگهاي روناسي و آبي ماستي به شكل ضربدري به كار رفته است.
قاليچهٔ خشتي روستاي امامقلي به قاب تركمني يا پنجه عقابي شهرت دارد و رنگ غالب در اين فرش قرمز روناسي پر رنگ است. قاليچه ديگري نيز به نام فيل پا در اين روستا بافته مي‌شود.
از انواع قاليچهٔ كردي، محرابي است كه در روستاي بادخور بافته مي‌شود علاوه بر رنگهاي روناسي پر رنگ و لاجورد تيره، رنگ خرمايي در آن ديده مي‌شود. محرابي برگ تاكي از نقشه‌هاي عشاير بلوچ متداول تربت حيدريه است و بافت اين نقشه، ما را متوجهٔ تاثير اقوام مختلف بر يكديگر مي‌نمايد.
قاليچهٔ هاي كردي معمولا با خامه روناسي و در مناطق روستايي بيرك، عمارت، بادخور، يوسفخان، ددآنلو، كچلانلو، سالانقوچ و امامقلي بافته مي‌شوند، استفادهٔ زياد از بعضي رنگ‌ها به سليقهٔ بافنده بستگي دارد. گفته مي‌شود روستاي عمارت در كردي بافي از مناطق ديگر زبده‌تر است. بافت اين قاليچه‌هاي ۲۰رج كه مانند قاليچه‌هاي ۳۰رج ظرافت دارند، شايد به علت نرخ پايين قيمت آن و نبودن شرايط مناسب براي بافنده تقريبا متوقف شده است.
اما وقتي چشم از كنار اين رنگها و نقش‌ها گذر مي‌كند، حسرت جستجو و بافت اين نقش‌ها و رنگها به دل مي‌برد.
چگونه مي‌توان باز خامه‌ها را رنگ كرد و بافت اين قالي سنتي را دوباره آغاز كرد و تداوم بخشيد؟ …يا همچنان، دل در حسرت جستجو و بافت خامه‌هاي رنگين در نقوش قالي باقي خواهد‌ ماند؟…

پروين قهرماني نژاد
فهرست منابع:
۱- دانشگر، احمد، تاريخ رنگ و رنگرزي در ايران، مجله قالي ايران. شماره …، ۱۰-۱۳.
۲- ژوله، تورج، برگي از قالي خراسان، شركت سهامي فرش ايران، ۱۳۷۵، ۱-۱۴۴.
۳ـ شاكري، رمضانعلي، اتركنامه تاريخ جامع قوچان، ۱۳۶۵، ۱، ۸۱، ۲۲۷
۴ـ حصوري، علي، نقش‌هاي قالي تركمن و اقوام همسايه، ۱۳۷۱، ۲۹، ۳۱، ۲۱۶.
۵ـ آثار باستاني شهرستان قوچان، فرمانداري، تحقيق و گردآوري، ۱۳۸۰.
۶ ـ صوراسرافيل، شيرين، غروب زرين فرش ساروق، ۱۳۷۲،۱۳۱.
۷ـ شركت فرش دستباف جهاد قوچان، تهيه عكس، ۱۳۸۱.
۸ـ خانواده محترم حاج آقاي غائب(كردي دوز قوچاني)، تهيه عكس، ۱۳۸۱.
۹ـ سراي فرش اتحاد، فروشگاه حاج آقاي جوان، تهيه عكس، ۱۳۸۲.
۱۰ـ مردم قوچان.

منبع : پايگاه خبري هنر ايران

غذاهاي سنتي قوچان -قورمه قوچاني و طرز تهيه ان

۵,۹۹۸ بازديد

در قديم وسيله اي براي نگه داشتن غذا وجود نداشت و از طرفي وضعيت كوچ ها و شباني و بسياري از اوقات قطع ارتباط با مراكز شهرستانها ايجاب مي كرد كه مردم به طريقي به ذخيره كردن غذا بپردازند . بدين جهت كوششي در نوع نگه داري و ذخيره غذاي اصلي داشتند .قورمه يكي از غذاهاي اصلي حوزه قوچان بود از اوايل تابستان به نگهداشت گوسفند و بره اقدام مي نمودند . خانواده ها به قدر وسع خودشان تعدادي گوسفند و بز تهيه مي كردند و براي علوفه آنها از گياهان محلي و نباتات و تركه هاي مو ، شاخه هاي اضافي درختان استفاده مي كردند ، در پاييز و در حدود آبان ماه پروار كشي شروع مي شد ، حتي دعوت به كله و پاچه ، قورمه در قوچان مرسوم بود و در روستاها به اين امر توجه بيشتري مي كردند .

در لغتنامه دهخدا آمده است كه : « مَ اِ » (از تركي قاوورماق به معني بريان كردن . « سنگلاخ » مطلق بريان خصوصأ گوشت بريان « ناظم الاطباء » و طرز قورمه بدين گونه است كه گوشت بي استخوان را خرد كرده با كمي آب بار كنند نيم پز كه شد نمك مي زنند و پس از تمام شدن آب آن ، روغن دنبه را كه جداگانه آب كرده اند با پيازخلال  مي ريزند تا خوب سرخ شود و روغن آن كف كند سپس زمين گذاشته و پس از سرد شدن در كوزه لعابدار ريخته ، دَرِ كوزه را با كاغذي كه در شير داغ فرو برده اند مي بندند و در جاي خنكي نگاه مي داشتند .« فرهنگ دكتر معين » اين غذا و غذاهاي ديگر را با قورمه درست مي كنند . قورمه اسفناج ، قورمه بادنجان ، قورمه پلو ، قورمه سبزي و ...« نقل از لغتنامه دهخدا »

البته در حوزه قوچان در ساخت قورمه مقداري از استخوانهاي ريز هم همراه گوشت استفاده مي شد كه آنها را بيشتر در پخت آش استفاده مي كردند و براي نگهداري قورمه هم از دبه هاي مخصوصي كه در حوزه قوچان تهيه مي گرديد و خيكهايي كه گوسفندان مي ساختند نيز استفاده مي كردند . حتي پس از ريختن روغن در كوزه هاي لعابدار روغن و دنبه هم مقداري روي آن مي ريختند و موقع استفاده اغلب از عدس پخته بهره مي بردند كه بسيار خوشمزه مي شد .

قورمه چاشني اغلب غذاها بود با برنج در تهيه آش ، قليه روي آش ، و ساير غذا ها استفاده مي گرديد چون قورمه خود غذاي اصلي است و از گوشت مي توانستند براي چاشني ساير غذا ها حداكثر استفاده را ببرند .لازم به گفتن است كه در تهيه قورمه از چدن هاي مخصوص استفاده مي شد كه در پخت قورمه اثر زيادي داشت