وبسايت يك پزشك - عليرضا مجيدي: در سال ۱۹۶۴، اسپنسر سيلور، چسبي ساخت كه اصلا خوب كار نميكرد. آنچنان كه بايد قدرت چسبندگي نداشت و خشك هم نميشد. هيچ چيز را به خوبي نميشد با آن چسباند. با اين همه، اين شيميدان شركت توليدي و معدنكاري تري ام، با خود انديشيد كه چنين چيزي در زندگي روزمره ميتواند كاربرد داشته باشد. سالها، او با هر كس كه در شعبه مركزي شركت تري ام واقع در مينهسوتا ميديد، درباره اين اختراعش گفتگو ميكرد و سعي داشت ديگران را وادار كند كه به اين چسب و كاربردهايش بيشتر فكر كنند.
حدود ۱۰ سال بعد، يكي از كاركنان تري ام به نام آرت فري كه اتفاقا عضو گروه كر كليساي پاول هم بود، ميخواست متن سرود را با استفاده از يك تكه كاغذ، به كتاب سرودنامه خود بچسباند، ولي خيلي اوقات هنگام خواندن، وقتي ميخواست زيرچشمي به سرود چسبيده شده نگاه كند، آن تكه كاغذ افتاده بود. آرت فري ناگهان ياد مكالمهاي افتاد كه دو سال پيش با اسپنسر سيلور داشته بود. با آنچه كه اسپنسر سيلور اختراع كرده بود ميشد، متن سرود را بيدردسر و بدون اينكه به زمين بيفتد به كتاب چسباند و بعد هم راحت، آن را جدا كرد.
و اينگونه بود كه كاغذ چسبدار يا همان كاغذ استيك به وجود آمد.
اين محصول براي شركت تري ام رويداد بزرگي بود ولي در ابتداي امر در سال ۱۹۷۷؛ اصلا به لحاظ تجاري نتوانست موفقيتي به دست آورد. هيچ كس حاضر نبود براي يك دسته كاغذ چسبدار كه اصلا كاربردش هم معلوم نبود پول بپردازد. تا اينكه تري ام بر آن شد كه اين محصول را براي تبليغ به رايگان در اختيار مردم قرار دهد و بدين ترتيب بتواند مردم به به سوي آن جذب كند.
۹۴ درصد از مردمي كه اين محصول را استفاده كردند، نسبت به استفاده دوباره از آن ابراز علاقه نمودند. و به اين ترتيب ايده تبليغاتي تري ام نتيجه داد و كاغذ چسبدار محبوبيت عام يافت و توانست به اذهان مردم هم بچسبد!
اما چرا چسبندگي اين چسب اين طور بود؟ پاسخ علمي اين است كه همبسپارهاي آكروليت، سوسپانسيونهايي به وجود ميآورند كه به سطوح خاصيت نيمهچسبندگي ميدهند.