آنكس كه مصيبت ديد، قدر عافيت را مى داند

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

آنكس كه مصيبت ديد، قدر عافيت را مى داند

۴۸۰ بازديد

آنكس كه مصيبت ديد، قدر عافيت را مى داند



حكايت,حكايت پند آموز,داستانهاي پند آموز,داستان و حكايت

پادشاهى با نوكرش در كشتى نشست تا سفر كند، از آنجا كه آن نوكر نخستين بار بود كه دريا را مى ديد و تا آن وقت رنجهاى دريانوردى را نديده بود، از ترس به گريه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى كرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت ، ناآرامى او باعث شد كه آسايش شاه را بر هم زد، اطرافيان شاه در فكر چاره جويى بودند، تا اينكه حكيمى به شاه گفت : ((اگر فرمان دهى من او را به طريقى آرام و خاموش مى كنم .))


 شاه گفت : اگر چنين كنى نهايت لطف را به من نموده اى . حكيم گفت : فرمان بده نوكر را به دريا بيندازند. شاه چنين فرمانى را صادر كرد. او را به دريا افكندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دريا فرياد مى زد مرا كمك كنيد! مرا نجات دهيد! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل كشتى كشيدند. او در گوشه اى از كشتى خاموش نشست و ديگر چيزى نگفت .


 شاه از اين دستور حكيم تعجب كرد و از او پرسيد: ((حكمت اين كار چه بود كه موجب آرامش غلام گرديد؟ ))


 حكيم جواب داد: ((او اول رنج غرق شدن را نچشيده بود و قدر سلامت كشتى را نمى دانست ، همچنين قدر عافيت را آن كس داند كه قبلا گرفتار مصيبت گردد.))

 اى پسر سير ترا نان جوين خوش ننماند

منبع:

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد