آخرت چه جور جايي است؟

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

آخرت چه جور جايي است؟

۳۰۳ بازديد

آخرت چه جور جايي است؟



جهان آخرت در قرآن,جهان آخرت در احاديث

آخرت همان باطن دنياست و در آخرت در واقع حجاب از چشم انسان برداشته مي شود

 

حتماً تا به حال شنيده ايد كه انسانهايي وجود دارند كه آنقدر در عمل و نظر انسانهاي وارسته اي هستند كه خداوند به آنها چشم برزخي عطا كرده است. اين افراد در همين دنيا زندگي مي كنند اما چيزهايي مشاهده مي كنند كه انسان هاي عادي از درك آن عاجز و محجوب هستند.

اما سوال مهم اينجاست كه آخرت چيست؟ جوابي كه عقل و نقل آن را تأييد مي كنند اين است كه آخرت باطن همين دنياست.


دلايل قرآني و روايي:
1. «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون » "آنها تنها ظاهرى از زندگى دنيا مى دانند و از آخرت غافلند"( سوره روم آيه 7)


اين آيه بيان كرده است كه آن افراد ظاهر دنيا را مي دانند و هر مخاطبي از اين جمله مي تواند بفهمد كه آن افراد باطن دنيا را نمي دانند و به طور عادي انتظار مي رفت كه گفته شود آنها از باطن دنيا غافلند، اما گفته شده است كه آنها از آخرت غافلند. واضح است كه اين سياق گوياي اين مطلب مي باشد كه آخرت باطن دنياست. همانگونه كه مثلاً به دوست خود مي گوييم تو ظاهر كلام من را فهميدي و چيز ديگر را نفهميدي و منظور اين است كه باطن حرف من را نفهميدي.


2. «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ /لَتَرَوُنَّ الْجَحيم »"نه،قطعاً اگر به علم اليقين برسيد/آن وقت دوزخ را خواهيد ديد"( سوره تكاثر آيه 5و6)


ظاهر اين آيه اينست كه اگر اينان علم اليقين داشتند آتش را مشاهده مي كردند و نگفته در زمان و مكاني ديگر بلكه ظاهرش اينست كه همين جا آتش وجود دارد اما اين افراد نمي توانند مشاهده كنند.


خب اين افراد كه ظاهر را مشاهده مي كنند پس لاجرم اين آتش بايد در ظاهر دنيا نباشد و غير از ظاهر هم چيزي جز باطن نيست. پس آتش در باطن همين دنياست.


3. «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيرا»" آنان كه مال يتيمان را به ستمگرى مى خورند در حقيقت آنها در شكم خود آتش جهنم فرو مى برند و به زودى به دوزخ در آتش فروزان خواهند افتاد"


ظاهر اين آيه هم گوياي اين است كه كساني كه ظالمانه مال يتيم را مي خورند، در واقع آتش مي خورند. اين آيه نمي گويد اين افراد در زمان و مكاني ديگر آتش خواهند خورد بلكه ظاهرش اين است كه همين مال يتيم براي آنها آتش است. خب در اينجا كه چيزي آتش نگرفت پس معلوم مي شود كه منظور ظاهر نيست و آتش، در باطن است.


4. «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور»"بدانيد كه زندگى دنيا بازيچه و لهو و زينت و تفاخر بين شما و تكاثر در اموال و اولاد است مثل آن بارانى است كه كفار از روييدن گياهانش به شگفت درآيند، و گياهان به منتها درجه رشد برسند، در آن هنگام به زردى گراييده خشك مى شوند، دنياى كفار نيز چنين است، البته در آخرت عذاب شديدى است، و هم مغفرت و رضوانى از ناحيه خداست، و زندگى دنيا جز متاعى فريبنده نمى باشد."(سوره حديد آيه 20)


در اين آيه قسمت «وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ...» را مي توان به لَعِبٌ عطف كرد و به اين ترتيب معنا اينگونه مي شود كه همين زندگي ظاهري دنيا كه از اين پنج چيز تشكيل يافته است يك باطني دارد كه آنها به صورت عذاب شديد و يا مغفرت و رضاي خدا بوده و بدين نحو جلوه مي نمايد.


در روايات هم نمونه هايي مي توان آورد كه گوياي همين مسأله است:


1) روايت معراج
 پيامبر (صلي الله و عليه و آله ) در شب معراج خود برخي از جهنميان را مشاهده كردند.(1) آنان زناني بودند كه در دنيا اعمال بدي را مرتكب شده بودند و به واسطه اعمال مختلف، به عذاب هاي مختلفي دچار شده بودند. 

جهان آخرت در قرآن,جهان آخرت در احاديث

 دين وسيله اي است كه توجه انسان را از دنيا جدا مي كند و انسان را متوجه و متذكر به آخرت  مي كند

 

2) حديث حقيقت
بسياري از انسانها تصور مي كنند كه باطن يك چيز و ظاهر چيز ديگريست و به طور كلي متفاوتند در حالي كه ظاهر ظهور همان باطن است و اصلاً ظاهر بدون باطن بي معناست. ما همگي در عين حال كه در ظاهر هستيم مي توانيم به باطن توجه كنيم و ذكر گفتن چيزيست كه همين كار را براي انسان انجام مي دهد.

پيامبر (صلي الله و عليه و آله)، يك روز صبح، پس از برگزاري نماز صبح با اهل صفه، چشمش به جواني افتاد با وضعيتي خاص، كه توجه حضرت را جلب كرد. او حارثة بن نعمان انصاري بود. حضرت جوياي احوال وي شد; و آنگاه صحبت هايي مطرح شد كه به عنوان «حديث حقيقت » شناخته مي شود.


مرحوم كليني در كتاب اصول كافي در باب «حقيقت ايمان و يقين» از «كتاب ايمان و كفر» درباره ديدار پيامبر (صلي الله و عليه و آله) و حارث، دو حديث نقل كرده است كه هر دو از قول امام صادق (عليه السلام) مي باشد. مضمون اين دو حديث يكي است.


 در اين گفتگو اينگونه آمده است :"حارث به پيامبر (صلي الله و عليه و آله) مي گويد گويا عرش پروردگارم را مي نگرم كه براي حساب گسترده گشته و گويا اهل بهشت را مي بينم كه در بهشت يكديگر را ملاقات مي كنند كه گويا ناله اهل دوزخ را در ميان دوزخ مي شنوم.


رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: او بنده اي است كه خداوند دلش را نوراني فرموده و خطاب به او فرمود: بصيرت يافتي، ثابت باش."(2)


 جواني كه به درجاتي از كمال رسيده بوده است بهشت و جهنم را مي ديده است و پيامبر (صلي الله و عليه و آله) هم به نحوي بر آن صحه گذاشته اند. اين تأييد اين مسأله است كه بهشت و جهنم مكان و زماني ديگر ندارد بلكه به گونه اي بوده است كه آن جوان در همان زمان و مكان در وراي ظاهر امري ديگر را مشاهده مي كرده است.


در اين زمينه مي توان آيات و روايات زيادي آورد و همچنين به لحاظ عقلي و فلسفي اين مسأله مقبول حكما بوده و مي توان براي آن ادله فلسفي اقامه كرد، كه از اطاله كلام صرف نظر مي كنيم.

نتيجه:
بر اساس مطالب بيان شده مي توان گفت كه آخرت همان باطن دنياست و در آخرت در واقع حجاب از چشم انسان برداشته مي شود و انسان قادر مي شود تا باطن و حقيقت را مشاهده كند. در آن هنگام است كه باطن اعمال ما براي ما آشكار مي شود كه از اين امر با تجسم اعمال نيز ياد مي كنند. دين وسيله اي است كه توجه انسان را از دنيا جدا مي كند و انسان را متوجه و متذكر به باطن دنيا (آخرت) مي كند.


 «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» "و اين زندگى دنيا چيزى جز لهو و بازى نيست و به درستى كه زندگى حقيقى، آخرت است اگر بناى فهميدن داشته باشند."(سوره عنكبوت، آيه 64)


نكته پاياني آن است كه بسياري از انسانها تصور مي كنند كه باطن يك چيز و ظاهر چيز ديگريست و به طور كلي متفاوتند در حالي كه ظاهر ظهور همان باطن است و اصلاً ظاهر بدون باطن بي معناست. ما همگي در عين حال كه در ظاهر هستيم مي توانيم به باطن توجه كنيم و ذكر گفتن چيزيست كه همين كار را براي انسان انجام مي دهد.

منابع:
 معاد شناسي محمد حسين تهراني ج10 ص370
 حوزه

تبيان

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد