بزرگترين و بهترين سرگرمي مردم قوچان در ايام نوروز كه يادگاري از پيشينيان ما ميباشد ورزش كشتي است.در ايام نوروز در هواي سرد و يخزده قوچان و در اكثر محلات و روستاها جوانان به مبارزه فردي مشغول مي شوند و اين خود نوعي بدنسازي است.كشتي،تاريخي بس دراز و قديمي دارد…..
بزرگترين و بهترين سرگرمي مردم قوچان در ايام نوروز كه يادگاري از پيشينيان ما ميباشد ورزش كشتي است.در ايام نوروز در هواي سرد و يخزده قوچان و در اكثر محلات و روستاها جوانان به مبارزه فردي مشغول مي شوند و اين خود نوعي بدنسازي است.كشتي،تاريخي بس دراز و قديمي دارد و نام آن از كنربند مخصوص زرتشتيان گرفته شده است،كه اصل آن در زبان پهلوي كستيك و در فارسي دري كستي است.كستي كه زرتشتيان آن را«بند دين» ميناميدند كه به دست زن موبدي بافته ميشود.كستي كه بعدها با شين تلفظ شده،كمربند كشتيگيران را نيز ميگفتهاند و پهلوانان به هنگام زورآزمايي به آنان مي آويخته اند.۱
اين ورزش رزمي در حوزهي قوچان در ايام نوروز با دهل و سرنا همراه است و وقتي زورآزمايي به اوج ميرسد بر سرعت چوب طبل و صداي سرنا افزوده ميگردد و پهلوانان تشويق ميشوند.ورزش كشتي در حوزهي قوچان به طرز خاصي برگزار ميگردد وبا لباس خاصي نيز همراه است.
ورزش و بازيهاي محلي قوچان
بازي يكي از وسايل مهم آموزشي و نوعي سرگرمي مفيد كودكان و نوجوانان است.اقوام مختلف به نسبت زندگي در منطقهي خاص خودشان به اين موضوع اهميت ميدادند،و بازيها را در قالبهاي خاصي به كودكان خود ميآموختند،و حتي با گويش قصه و افسانه نيز از انتقال اين مواريث به آيندگان دريغ نميكردند.بازيهاي محلي در درجه اول باعث ايجاد تحرك براي افراد و انجام حركات بدني براي پرورش جسم و روح و از طرفي روحخمودگي را از كودكان و جوانان و حتي پيرمردان ميگيرد و به آنان شادابي و سرزندگي ميدهد.
وقتي با دقت به بازيهاي مختلف محلي مينگريم هربازي اثر خاصي در افراد برجاي ميگذارد از جمله حركات بدني،مقاومت،جهش و پرش،به كار بردن فكر و انديشه،همكاري و همفكري جمعي،ايجاد روح تعاون و مبارزه با مشكلات و سختيها.
مبارزه با دشمنان اين آب و خاك هميشه در بازيها منظور بوده و به كودكان القا گرديده است،چنانچه در بسياري از بازيها،رديابي و استتار،شناسايي محل و موقعيت جغرافيايي،ايجاد روح آمادگي،هشياري،دلاوري و پايمردي،چالاكي و نشاط مشاهده ميشود.
آنچه به وسيله بازي به كودكان و نوجوانان آموخته ميشود جنبهي آموزشي دارد. آنان بسياري از مطالب را در قالب بازي با شوق ياد ميگيرند و استقبال ميكنند.همان طوري كه آموختن فنون نظامي در محيطي خشك اثرات نامطلوبي دارد و با خاطرهاي تلخ همرا است،محيط بازي،شادكننده خواهد بود.پس به اين جهت بايد اين سنتهاي خوب قومي زنده نگهداشته شود و در ترويج آن تلاش شود.
در قوچان بازيهاي مختلفي در مركز شهر و روستا رواج دارد كه بعضي از آنها در ساير شهرستانها نيز مشترك است. در اينجا سعي شده است كه به بازيهاي خاص منطقه توجه گردد.
بزرگترين و بهترين سرگرمي مردم قوچان در ايام نوروز كه يادگاري از پيشينيان ما ميباشد ورزش كشتي است.در ايام نوروز در هواي سرد و يخزده قوچان و در اكثر محلات و روستاها جوانان به مبارزه فردي مشغول مي شوند و اين خود نوعي بدنسازي است.كشتي،تاريخي بس دراز و قديمي دارد و نام آن از كنربند مخصوص زرتشتيان گرفته شده است،كه اصل آن در زبان پهلوي كستيك و در فارسي دري كستي است.كستي كه زرتشتيان آن را«بند دين» ميناميدند كه به دست زن موبدي بافته ميشود.كستي كه بعدها با شين تلفظ شده،كمربند كشتيگيران را نيز ميگفتهاند و پهلوانان به هنگام زورآزمايي به آنان مي آويخته اند.۱
اين ورزش رزمي در حوزهي قوچان در ايام نوروز با دهل و سرنا همراه است و وقتي زورآزمايي به اوج ميرسد بر سرعت چوب طبل و صداي سرنا افزوده ميگردد و پهلوانان تشويق ميشوند.ورزش كشتي در حوزهي قوچان به طرز خاصي برگزار ميگردد وبا لباس خاصي نيز همراه است.
هرجا چمني و يا خاك نرمي وجود داشت و حتي در هنگام درو در گوشهي مزرعه و يا هنگام بيكاري،جوانان به هم ميآويختند و خود را آماده ميساختند.ب عدها كشتي چوخه با همت شادروان حبيب الله بلور در قوچان به طور رسمي انجام شد و جزء ورزشهاي استاني در مسابقات قرار گرفت.
علاوه بر ايام نوروز كه تا روز چهاردهم فروردين ماه ادامه داشت و در النگ و مرغزار بزرگ چمن ليلي به پايان مي رسيد درساير محلها نيز به نسبت موقعيت محل و روزهاي عيد كه با شادي همراه است نيز انجام ميپذيرفت،بيشتر زورآزماييها فردي و قواعد خاصي داشت و لباسي ويژهاي نيز كه در اين اواخر تغييراتي در آن داده شده است.علاوه بر كشتي همزمان رقصهاي جمعي نيز با دهل و سرنا پا ميگرفت.
مردان و زنان روستايي با صداي ساز در گوشه و كنار روستاها مشغول بودند. رقصهاي محلي نوعي آمادگي رزمي محسوب مي شد و همآهنگي آنان را در كارشان نشان ميداد به خصوص جهش و قرصها…و روبهرو شدن با هم و بازي با چوب و يا چوببازي كه مهارت جوانان را در مبارزات به حد كمال ميرساند و چون با موسيقي همراه بود احساس خستگي نميكردند.در اين بازي زن و مرد شركت مينمودند و بيشتر نشان كردنها و عروس گرفتن در اين روزها به انجام ميرسيد.
در شهرها محل هايي به نام عيدگاه آماده مي گرديد كه فقط خاص زنان بود و در آنجا به طناب بازي و يا به اصطلاح محلي به ياد خوردن و رقص و پايكوبي مشغول ميشدند.يادخوردن به اين صورت بود كه دو سر طناب را از شاخهاي ميآويختند و بالشي هم در قسمت پاييني آن قرار ميدادند و روي آن مينشستند و تا حد انتهايي بالهاي طناب كه آويزان بود بالا ميرفتند.اين كار (به تصوير صفحه مراجعه شود) به مهارت بسياري بستگي داشت و با طناببازي در روي زمين تفاوت دارد و بيشتر مخصوص زنان است.
نوع ديگر بازي و سرگرمي در ايام نوروز در شهر و روستاها اوپشتك۶ يا اوپشتنك بود كه جوانان آن را درهمين ايام انجام مي دادند. به اين صورت كه در محيطي باز قسمتي از زمين را ميكندند و خاك آن را به صورت سكوي پرش درست ميكردند و تا فاصله حدود ده و يا پانزده متر نيز خاك را با بيل كنده و نرم ميكردند تا پاي بازيكنان صدمه نيبند.
و بعد به ترتيب پشت ميگذاشتند و از روي آن نفر،با زدن دست به پشت او،ميبريدند. اين عمل نياز به مهارت خاص داشت و در واقع آمادهسازي كامل بدني بود و گذر از موانع را به آنان ياد ميداد و يكي از بازيهاي مخصوص جوانان و مردان است.در همين هنگام طناب يا نخ را گرفته و از روي همان سكو يا در زمين هموار از روي طناب ميپريدند.يك نوع اوپشتك هم در حال حركت است كه براي گرم كردن بدن به كار ميبرند به اين ترتيب كه بازيكنان به تدريج پشت ميگذارند و از روي پشت هم ميپرند تا بدنشان گرم شود.
اسبسواري
يكي از بازيهايي كه به اسب مربوط ميشد، ارنگارنگ بود.بازيكنان دو نفر را به استادي انتخاب ميكردند.آن دو نفر در محلي مينشستند و طنابي كوتاه يا تسمهاي را در دست نگه ميداشتند و با هم به طور مخفي نام اسب پادشاهي و يا اسب خاص مشهور منطقه را انتخاب ميكردند و بعد بازيكنان به ترتيب ميآمدند و استادان ميگفتند: ارنگارنگ اسب چه رنگ،از اي اسبها اسب كي؟
بازيكن نام اسبي را مي برد و اگر درست نبود از دور خارج ميشد و در غير اين صورت تسمه را به او ميدادند و ميگفتند درخانهي پادشاه پاك.و او با تسمه بقيهي بازيكنان را از محيط دور ميكرد. استادان ميگفتند:جو،جو،جو،گندم،گندم،گندم و در هنگام گندم گفتن بازيكن ميبايست خود را به مركز بازي نزد استادان برساندو اگر در اين فاصله او را گرفته و يا با دست ميزدند بازنده محسوب و از دور خارج ميگردد.در اين بازي هوش،آمادگي ذهني براي گفتن نام اسبها،سرعت حركت، چالاكي،جلوگيري از به بند افتادن و فرار از تهاجم بسيار مطرح است.
بازي با فلاخن يا به اصطلاح محلي پلخمون
اين بازي در قديم براي پرتاب سنگ به طرف دشمن بوده است.پلخمون را در روستاها با پشم مي بافند و رشته آن حدود ۵/۱ متر است.در وسط آن محلي را براي گذاشتن سنگ درست كرده سنگي در داخل آن ميگذارند و دو سر رشته را در دست گرفته و هنگام پرت كردن يك سر طناب را رها ميكنند.اين امر به تجربه و مهارت نياز دارد.به طوري كه محلي را كه نشانه ميگيرند با سنگ ميزنند.باغبانان براي جلوگيري از هجوم پرندگان كه به باغات و مزارع صدمه ميزنند از آن استفاده ميبرند،چوپانان حتي براي بازگردانيدن گوسفندان و براي زدن و زخمي كردن حيوانات درنده و دور كردن دشمن به كار ميبرند و به محل تجمع دشمن سنگ پرتاب ميكنند.
ازبك چور
اين بازي يادآور تهاجمات ازبكها به سرزمين ما بوده است.در اصطلاح محلي جور كردن،يعني با حملهي ناگهاني چيزي را از جايي يا از دست كسي ربودن و بردن است.ازبكها به يك باره در دستههاي متعدد به روستاها حمله مي كردند و آنچه در دسترس مييافتند و ميبردند.اين بازي را گوگ ازبكي يا گوگ مره هم ميگفتند.
وسايل بازي،چوبي در حدود ۷۵ سانتيمتر و توپي چرمي يا نخي كوچك با محوطهاي وسيع.
ابتدا محلي را براي ايستگاه اصلي انتخاب كرده و بازيكنان به دو دسته تقسيم ميشوند.با سكه يا مشت گرفتن مشخص ميكنند كه كدام عده بايد توپ بزنند و كدام عده بگيرند.پس از تعيين جايگاه،بازيكنان زنندهي توپ به ترتيب،هر كدام سه توپ ميزنند.اگر افراد طرف مقابل توپ را گرفتند كه اين عده بازنده محسوب ميشوند و جا عوض ميشود و الا پس از زدن سه ضربه،طرف زننده در ايستگاه ميايستد و نفر بعدي توپ را ميزند و آن نفر بايد تا انتهاي محلي كه تعيين كردهاند برود و برگردد و در صورت آن نفر نو ميشد و ميتواند دوباره توپ بزند.اين بازي تا گرفتن توپ و يا زدن يكي از بازيكنان ادامه دارد و بعد نوبت طرف مقابل ميشود. در ايام نوروز پير و جوان در زمينهاي باز به اين بازي مشغول ميشدند.به طوري كه مشاهده ميشد مردي ۸۰ ساله در كنار نوجوان ده سال مشغول بازي است:
اين بازي مخصوص مردان است و سرعت عمل،دقت،حس مسؤوليت براي نجات گروه تقويت ميشود.
ازي نمترسي،از اين نميترسي
اين بازي نوعي ترسانيدن طرف و به اصطلاح معروف پلتيك زدن است.بازيكنان به طور دايرهوار روي زمين چمباته ميزنند.دو نفر انتخاب شده و يكي ديگري را تعقيب ميكند.حريف روي سر يكي از بازيكنان ميايستد و ميگويد ازي نمترسي. تعقيب كننده نيز يك نفر را انتخاب ميكند و ميگويد ازي نمترسي،اين عمل ادامه مييابد و بالاخره با «دوبرت»۳گفتن يكي را كه انتخاب كرده اند به تعقيب واميدارند و طرف هم ممكن است با گفتن همين لفظ يكي را انتخاب كند و مقابل حريف قرار دهد و اين دو يكديگر را تعقيب ميكنند و بعضي اوقات يكدفعه دستبهيقه ميشوند و هركس زودتر با دست حريف را زد از دور خارج ميكند.هرچه در اين بازي تعداد افراد زياد و محيط بزرگتر باشد بازي جذاتر ميشود.
اوشتلك
اوشتلك در اصطلاح محلي نوعي سوت زدن را مي گويند. بازيكنان براي خود استادي انتخاب ميكنند و او معاونيني دارد و با گل رفتن بين بقيه افراد نفر آخر را انتخاب ميكنند.بازيكن آخر كنار استاد مينشيند و بقيه در گوشه و كنار محوطهي بازي مخفي ميشوند و محل بازي نيز بايد داراي پستي و بلندي و زوايايي باشد تا استتار خوب انجام شود.موقع اين بازي اغلب غروب آفتاب بعد از تعطيل مغازهها و زماني است كه شاگردان مرخص ميشوند.آنگاه استاد به ترتيب بازيكنان را به اسم صدا ميزند و اوشتلك را هم به آخر آن اضافه ميكند،مثلا ميگويد:حسن اوشتلك؛ طرف هم بايد با سوت جواب دهد.نفر مانده نزد استاد بايد محل اختفاي حسن را نشان دهد اگر درست گفت كه استاد ميگويد:محل تو را فهميدند و در صورت خلاف بايد حسن به فردي كه نتوانسته است محل او را نشان دهد تا محل مركز استاد،سواري دهد و اين عمل ادامه مييابد.
الكدولك و الك مشهدي
از بازيهايي است كه در بسياري از شهرها رواج دارد.
الاكلنگ
كه در كل به ال لومبك معروف است نيز همگاني است.
اوصولولي
بازيكنان به دو عده تقسيم ميشوند و دو استاد انتخاب ميكنند بعد مشخص مينمايند كدام عده بايد سواري بدهند،سپس عدهاي از بازيكنان سوار گروه مخالف ميشوند.البته بايد همه به طور دايرهوار بايستند.استادي كه سوار شده است چشمان مركوب خود را با يك دست ميگيرد و در حالي كه با انگشت دست ديگر به يكي از جهات اصلي اشاره ميكند ميگويد:اوصولولي.مركوب كه چشمش بسته است بايد با دست،طرف مورد اشارهي راكب را نشان دهد. اگر درست گفته برنده است و از سواري دادن رها ميشود و آن بازي ادامه مييابد.
پاراپارا
وسيله ي بازي عبارت است از يك تكه سرب پهن كه وزن آن برابر با يك سكه بيست ريالي است. وسيله را سوراخ نموده و پوستي مدور به آن ميچسبانند.پوست بايد داراي پشم باشد و يا سرب را در پارچهاي ميپيچانند و بازي را به صورت فردي و يا گروهي انجام ميدهند.در اين بازي اصطلاحات خاصي وجود دارد.
اولين نفر پاراپارا ميزند و هربار ضربه زدن به پارا يك شماره محسوب ميشود.ممكن است طبق قرار هرده شماره يك بار جهش به هوا و يا با پشت و پهلوي پا زده شود كه داراي امتيازات زيادتري خواهد بود و هرنوع آن اسم خاصي دارد.با روي پا يك پارا، با بغل پا،نيم پارا و با هوا جهيدن و با پاي ديگر زدن، لر گفته ميشود.
پادشاه وزير
در مراسم ختنه سوري و داماد سلطاني اين بازي رواج دارد يك نفر به عنوان پادشاه و عدهاي وزير و فراش انتخاب ميكردند و به عناوين مختلف مردم عادي را جريمه مينمودند يا تنبيهات بدني روي يك پا ايستادن يا باسن افراد را به زمين زدن و چمپاتمه نشستن و در حقيقت كار مأموران دولتي را انجام دادن و به عناوين مختلف پول گرفتن و اداي آنها را درميآورند.
پوري چربكن
«پيري چربكن» وسايل بازي توپ جيري كوچك و پناه ديواري است كه فرد بازيكن و توپ زن بايد پاي آن بايتسد.ابتدا با گل گرفتن،يك نفر از بازيكناني كه در آخر ميماند پاي ديوار ميرود و توپ را به ديوار ميزند.بازيكناني كه در ميدان پراكنده شده و پشت سر او قرار دارند سعي ميكنند توپ را بگيرند.اگر دو دستي گرفتند يك بار و اگر با دست راست ديوار و با دست چپ سه بار ميتوانند به بازيكن پاي ديوار ضربه بزنند.او بايد فرار كند تا ضربه نخورد و هركس نتوانست بازيكن پاي ديوار را بزند خودش در جاي او قرار ميگيرد و بازي ادامه مييابد.
چشم قويمك
عده به دو گروه تقسيم ميشوند.يك عده مخفي ميگردند.محوطه بازي بايد بسيار وسيع باشد عده ديگر كه در موقع مخفي شدن آنها چشمهاي خود را بسته بودند باز ميكنند و با راهنمايي استاد گروه دنبال دسته اول ميگردند.آنها بايد فرار كنند و خود را به مركز برسانند و الا طرف مقابل يكي از بازيكنان را ميگيرد و تا مركز اصلي سوار ميشود.البته اين بازي بيشتر در غروب آفتاب و درتاريكي و دربازي ديگري به نام شير دررو و روبا بخور تكميل ميشود.بازي چشم قويمك را بيشتر در داخل محوطه بسته،دختران انجام ميدادند.
شير دررو روباه بخور
بازيكنان به دو گروه تقسيم ميشوند و هركدام براي خود استادي را انتخاب مينمايند.سپس با گل گرفتن طبق قرار،يك دسته با راهنمايي استاد خودشان در فاصلهاي دور مخفي ميشوند و استاد آنها با استاد ديگر و ساير بازيكنان به طرف محل استتار كه فقط استاد خودشان ميداند به راه ميافتند و اين اشعار را ميخوانند.
استادها:گل گل چه،بازيكنان جواب ميدهند قمار بيچه-استادها:از اون بالا چه آمد؟شاگردان: صداي شمشير آمد.استادها:درخت ما سينجد دره. بازيكنان:غمزه بزي لذت دره-استادها:درخت ما پسته بازيكنان:ننه غلو مسته…اشعار ديگر كه اغلب بيمعني است و گل گل چه،قمار بيچه در بين اشعار وجود دارد.و در آخر همه نيز:شير دررو،روبا بخور نيز تكرار ميگردد.
بازيكنان و استاد سعي دارند محل اختفا را شناسايي كنند و هرنوع جنبندهاي را كه در مسير هست زير نظر مي گيرند و اگر حدس زدند كه بازيكنان مقابل را ديدهاند ميگويند:«قرنه گوردم»يعني سياهي آنها را ديدم و به طرف مركز بازي فرار ميكنند.چون طرفهاي مقابل اگر باشند آنها را تعقيب مينمايند و تا مركز سواري ميگيرند.اين بازي بسيار شاد و با هوشياري و زرنگي و سرعت و حركت همراه است و نشان ميدهد كه در برههاي از زمان چقدر اين مسائل براي مردم منطقه اهميت داشته است.
حلقه ي چكمندي
دايرهاي به نسبت تعداد بازيكنان روي زمين رسم ميكنند سپس با قرعه يا گل گرفتن معلوم ميكنند كدام عده بايد در داخل دايره قرار بگيرند. عدهاي داخل دايره رو به طرف مركز ميايستند و آمادهي سواري دادن ميشوند.استاد آنها بايد در اطراف آنها بچرخد و نگذارد آنها سوار شوند و اگر هركدام به داخل حمله كرد با پا او را بزند و از دور خارج كند،البته فريب هم در كار است و حمله از جهات مختلف انجام ميشود.پس از سوار شدن مدتها در همان حالت ميمانند و باز يك دفعه پياده ميشوند و به بيرون فرار ميكنند اين بازي تا موقعي كه يكي از افراد در داخل دايره زده نشود ادامه دارد.
حموم سوسي
اين بازي خاص كودكان و نوجوانان بود.مقداري خاك را روي زمين به صورت نيمكره درميآوردند و بعد روي آن را با آب صاف ميكردند و چون خاك قوچان رسي است در همان حالت ميماند.سپس در و پنجره ميگذاشتند و با چوب نازكي خاكهاي داخل را به تدريج درمي آوردند.انحناي نيمكره با پنجرهها وضع جالبي پيدا ميكرد و اين بازي به هنر و خلاقيت بچه ها كمك زيادي ميكرد.
خروسبازي:اين بازي فردي است و به صورت جمعي هم انجام ميشود.بازيكنان به دو گروه تقسيم ميشوند و بعد از هرگروه يك نفر با ليلي كردن و يك پا رو هم حركت ميكنند و با زدن شانه به هم سعي دارند كه طرف را از دور خارج كنند.البته جاخالي دادن آنها و ضربه زدنها در خارج كردن افراد بسيار مؤثر است.هرگروهي كه تعداد زيادتري را از دست بدهد بازنده است.البته هرفرد پس از افتادن و يا اينكه پا را به زمين بگذارد بازنده محسوب و از دور خارج ميگردد.در بازي گروهي حملات دو گروه با همان حالت به هم آغاز ميگردد و هركس سعي ميكند يكي از طرف مقابل را از پاي درآورد و در صورتي كه همهي افراد گروه مقابل خارج شدند بازنده محسوب ميگردند.
رهارها
بازينكان به دو گروه تقسيم ميشوند و با قراري كه ميگذارند،يا پستي وبلنديها را و يا درختها را و يا مراكزي را مشخص ميكنند و يا دو نفر از يك گروه به هم رسيدند رها ميگردند و طرف ديگر حق زدن ندارد،بعد افراد در محلهاي تعيينشده ميايستند و طرفهاي بازي نيز مترصدند كه آنها را از آن محوطه خارج كنند اين بازي تا آخر كه مانده و از دور خارج نشده است ادامه دارد.چالاكي،سرعت عمل،هشياري بسيار مؤثر است.
سه بسه قطار
بازي هوشي است و در اكثر جاها متداول است. مربعي با خطوط موازي رسم ميكنند از نيمه مربع به طرف مقابل نيز خطوطي ميكشند و اقطار آن را نيز رسم مينمايند،به طوري كه در هرضلع سه نقطه برخورد وجود دارد.دو بازيكن مينشينند و هركدام مهره يا سنگ يا شي خاصي را ميگزيند و در محل تقاطع و مركز قرار ميدهد.نفر دوم هم پس از او اين كار را ميكند و هركس توانست زودتر سه مهرهي خود را رديف نمايد برنده است.بازي فردي است و بستگي به هوش زياد دارد.
گرگم به هوا
تقريبا نظير رهارهاست.پستي وبلنديهايي را براي خود انتخاب ميكنند و اگر زمين مسطح باشد قرار ميگذارند كه هركس يك پاي خود را بالا بگيرد محفوظ است.در رهارها اگر دو يار دست به هم دادند رها ميشوند ولي در اينجا بايد حتما در محلهاي انتخابي قرار بگيرند تا محفوظ باشند. اين بازي بيشتر خاص دختران است و به تحرك افراد كمك ميكند.
گوگ چمبه
توپي جيري با چوبي حدود ۷۵ سانتيمتر وسيلهء بازي است.محوطهاي بزرگ لازم است. طبق گل گرفتن يك نفر براي زدن توپ انتخاب ميشود و توپ را با چوب ميزند.هركس توپ را گرفت به جاي او ميآيد و مشغول توپ زدن ميشود.فرقي كه با ازبكچور دارد در آنجا دو گروه انتخاب ميشوند و فرار از مبدأ تا مقصد و برگشت نو ميگردد.ولي در اينجا فقط گرفتن توپ و زدن آن است.
گوش توي
استاد پولي يا وسيلهاي انتخاب و پرتاب ميكند.يك گروه دنبال برداشتن آن ميروند و گروه ديگر آنها را تعقيب ميكنند و در صورتي كه به او سيدند از گوشش ميگيرند و ميكشند تا شئي مورد نظر را پرتاب كند و يا بگيرند.
شئي دست هركس بيفتد همين حالت را دارد و كسي برنده است كه شيء مورد نظر را به مقصد برساند و اگر پول باشد از آن او خواهد بود.
گلگل
بازي زمستاني و هوشي است.بازيكنان به دو گروه تقسيم ميشوند و دو استاد براي خود انتخاب ميكنند.استادان در محلي مينشينند و هرگروه در كنار استاد خود قرار ميگيرد.با گل گرفتن مشخص ميكنند كه گل دست چه گروهي باشد آنگاه استاد گل را ميگيرد و در ظاهر دم مشت افراد خود قرار ميدهد بعد در محل خود قرار ميگيرد.آنگاه طرفهاي مقابل با كمك استاد بايد گل را پيدا كنند. روحيه قوي،تيزهوشي،روانشناسي در اين امر مؤثر است.استاد طرف مقابل با كمك افراد خود ميتواند دستهاي بازيكنان طرف را پوچ كند.براي اين امر به چشم بازيكن زل ميزنند و ميگويند گل را بده او هم براي رد گم كردن مطالبي ميگويد و بالاخره دست راست و يا چپ را پوچ مينمايند و به همين ترتيب بازي ادامه دارد.اگر گل را گرفتند نوبت بازي به عد همقابل ميرسد براي اين منظور قرار ميگذارند هرگل كه گرفته شده يا بيست امتياز به حساب آيد و اگر به صد رسيد آن عده برنده ميشوند و ممكن است گل چندين بار ردوبدل شود.اغلب در زمستانها و در عروسيها،در قهوهخانهها انجام ميگردد.
گو-گزره پنيره
عدهاي بازيكنان به دو دسته تقسيم ميشوند و همانطوري كه از نام آنها پيداست به محلي بستگي خاصي دارد.وسيلهاي سياهرنگ براي نمود گاو، سبزه كه از نام گزري يك نوع گياه محلي است استفاده شده و پنيز هم بايد شي سفيدرنگ باشد و دو نفر استاد انتخاب ميشوند.آنگاه يكي از استادها وسيلهاي را در مشت خود قرار ميدهد و از نفر اول ميپرسد گو،گزره يا پنيره؟آن نفر بايد نام يكي از سه اسم را ببرد الي آخر بعد مشت خود را باز ميكند.آنهايي كه جواب صحيح دادهاند يك طرف قرار ميگيرند باز اين عمل از نو شروع ميشود تا حالت تعادل بين دو عده برقرار شود و دسته برنده و باز استاد شروع به پرسش ميكند و يكي از سه وسيله را در مشت خود قرار ميدهد. اگر مركوب درست گفت كه رها ميشود و الا استاد ميگويد يك چشم قنيّم يعني يك چشم بسته و باز اگر براي بار دوم نگفت ميگويد چشم ديگر بسته و يا نقيم و براي بار سوم ممكن است استاد بگويد يك پا بالا و اين نوعي تنبيه است و بازي تا حدس زدن صحيح براي طرف مقابل ادامه دارد و بعد جا عوض ميشود.
لپر،لپر
لپر در اصطلاح محلي،عبارت است از يك تكه سنگ صاف و قدري برجسته و احتمالا قدري مدور. بازي دو نفري است كه بايد يكي لپر را پرت كند و ديگري بايد لپر او را بزند و اگر چنين شد از محل پرتاب تاجاي زدن لپر سوار طرف ميشود.نوع ديگر آن اين است كه دايرهاي روي زمين رسم ميكنند و سنگهايي بر روي قطر دايره قرار ميدهند و بعد آنها را با لپر فاصلهاي معيني ميزنند هريك از بازيكنان سنگ بيشتري خارج كرد برنده است.
مازالاق
وسيله بازي چوبي است به شكل مخروط و در رأس آن ميخي نصب ميكنند و نخ با طناب خاص بازي را به دور مخروط از قسمت رأس آن تا سطح ميپيچند و بعد يك سرنخ را در دست ميگيرند و از روي سر خود رها و پرتاب ميكنند.مازالاق به روي زمين رها ميشود.نوع كوچك آن فرفره است كه در روي ميزها استفاده ميشود و بعد هركس نتوانست درست عمل كند مازالاق خود را در مركز قرار ميدهد و بعد ديگران با پرتاب مازالاق خود سعي ميكنند مازالاق وسط را بزنند.بعضي اوقات ممكن است مازالاق وسط بشكند.اين نوع بازي ار قارت ميگويند.
نوننون
وسايل بازي توپ جيري كوچك-محوطهاي وسيع-بازيكنان به دو دسته تقسيم ميشوند و با قرارداد يك عده توپ را ميگيرند و بعد با دست به هم پاس ميدهند.عدهي مقابل بايد جلو پاس توپ را بگيرند و توپ را تصاحب نمايند.اين بازي يك نوع پاسكاري با توپ است كه به فرم بسكتبال عمل ميشود منتهي با توپي كوچكتر بازي ميشود كه براي همه ميسر باشد.
هركي همچي،همچي نكنه چو مخوره يا هرچي استا گفت:
عدهاي براي خود استادي انتخاب ميكنند او بايد مهارت كافي داشته باشد تا بتواند بچهها را و يا نوجوانان را سرگرم كند.بعد استاد ميگويد:توپول موپول،بچهها آن را تكرار ميكنند.او بعد ميگويد: دست توپول.بازيكنان تكرار ميكنند و بعد ميگويد پا توپولو،باز هم بازيكنان تكرار ميكنند.آنگاه او ميگويد:هركي همچي،همچي،همچي نكنه چو مخوره و بعد نرمشي و يا كاري را آغاز ميكند. بازيكنان بايد مطابق استاد عمل كنند هركس انجام ندهد جريمه ميشود و دست و پاي او را ميگيرند و باسنش را به زمين ميزنند.اين بازي در عروسيها و ختنهسوريها هم انجام ميشود.استاد كف دست خود را سياه ميكند و بعد به روي افراد ميمالد و همين اشعار را ميخواند و ديده ميشود كه روي عدهاي سياه شدهاست.آنها ناخودآگاه دست خود را به روي ديگران هم ميمالند و روي عدهاي را سياه مينمايند كه با تفريح و خنده همراه است اين بازي با انجام حركات بدني و نرمشي مفيد همراه است.
ارغن ارغن بابجول«تاپ»
آغلآغل با تشله-تشله بازي يا تيله پازي- چفتچفت با تيله و گردو و يا سنگ-يك قل دو قل كه بيشتر بازي دخترانه است-آقات از شهر آمده- استاي زنجيرباف گرگم و گله ميزنم تيز از بازيهايي است كه در محل انجام ميشود و مشابه آن در محلهايي ديگر وجود دارد.
پاورقي:
(۱)-نقل از كتاب فن و بند كشتي نوشته حبيب الله بلور.
(۲)-به دست زدن،قرص ميگفتند.
(۳)-دوبرت صدايي است كه در محل گوسفندان را ميخوانند.
به گزارش خبرآنلاين، موفقيت بروس لي در سينماي هنگكنگ سبب شد كه شركت فيلمسازي برادران وارنر به او پيشنهاد بازي در فيلم «اژدها وارد ميشود» را ارائه كند. بازيگر فيلمهايي همچون «رئيس بزرگ»، «ضربه نهايي» و «راه اژدها» پس از دريافت اين پيشنهاد، فيلم «بازي مرگ» را نيمه كاره رها كرد، و به جمع بازيگران «اژدها وارد ميشود» پيوست.
«اژدها وارد ميشود» به كارگرداني رابرت كلوز و با نقش آفريني بروس لي در كنار جان ساكسون و جيم كلي با بودجه بالغ بر 850 هزار دلار ساخته شد. اين فيلم تقريبا يك ماه پس از مرگ لي در جولاي سال 1973 به بازار سينما عرضه شد و به فروش خوبي در بازارهاي مختلف دست يافت. اين فيلم در بازار آمريكاي شمالي بيش از 21 ميليون دلار فروش داشت.
يكي از نكات جالب درباره «اژدها وارد ميشود»، حضور كوتاه جكي چان در اين فيلم است.
چند دعا براي رفع گرفتاري
- مجموعه: داروخانه معنوي
براي رفع غم و اندوه دعاهاي با فضيلت بسياري ذكر شده است
دعا براي حل گرفتاري
حضرت سجاد عليه السّلام نقل شده:به فرزند خود مى فرمود:اى پسرك من،هرگاه به يكى از شما مصيبتى برسد،يا حادثه اى بر او فرود آيد، وضوى كامل بگيرد،و دو ركعت-يا چهار ركعت نماز بخواند،و در آخر آن بگويد:
يا مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى وَ يا سامِعَ كُلِّ نَجْوى وَ يا شاهِدَ كُلِّ مَلاٍَ وَ يا عالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ وَ يا دافِعَ ما يَشآءُ مِنْ بَلِيَّةٍ يا خَليلَ اِبْراهيمَ وَ يا نَجِىَّ مُوسى وَ يا مُصْطَفِىَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَدْعُوكَ دُعآءَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ وَ قَلَّتْ حيلَتُهُ وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ دُعآءَ الْغَريبِ الْغَريقِ الْمُضْطَرِّ الَّذى لايَجِدُ لِكَشْفِ ما هُوَ فيهِ اِلاّ اَنْتَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
اى جايگاه هر شكايت،اى شنواى هر راز،اى حاضر در هر انجمن،اى داناى هر نهان،اى دور كننده هرچه از بلا كه بخواهد،اى دوست ابراهيم،اى سخنگو با موسى،و اى برگزيننده محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)تو را مى خوانم خواندن كسى كه ندارى اش سخت گشته،و چاره اش كم شده،و نيرويش سست گشته،دعاى غريب غريب درمانده،كه براى برطرف شدن آنچه در اوست،كسى را جز تو نمىيابد،اى مهربانترين مهربانان
براى رفع اندوه و غم غسل كنيد،و دو ركعت نماز بخوانيد و دعاي زير را بخوانيد
از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده:براى رفع اندوه و غم غسل مى كنى،و دو ركعت نماز مى خوانى،و مى گويى:
يا فارِجَ الْهَمِّ وَ يا كاشِفَ الْغَمِّ يا رَحْمنَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَ رَحيمَهُما فَرِّجْ هَمّى وَاكْشِفْ غَمّى يا اَللَّهُ الْواحِدُ الاَْحَدُ الصَّمَدُ الَّذى لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ اِعْصِمْنى وَ طَهِّرْنى وَ اذْهَبْ بِبَلِيَّتى
اى گشاينده اندوه،و اى برطرف كننده غم،اى بخشايشگر دنيا و آخرت،و رحيم هر دو جهان،اندوهم را بگشا،و غمم را برطرف كن،اى خداى يگانه يكتاى بىنياز كه نزاده،و زاده نشده،و احدى همتايش نبوده است،مرا نگهدار و پاك كن و بلايم را ببر.
دعاي رفع گرفتاري
علامه لاهيجاني انصاري روزي از آقاي ميرزا علي قاضي طباطبائي پرسيدند كه در مواقع اضطرار و گرفتاري چه در امور دنيوي و يا در امور اخروي و بن بست كارها به چه ذكري مشغول شويم تا گشايش يابد؟ در جواب فرمودند : پس از 5 بار صلوات و قرائت آية الكرسي در دل خود بدون آوردن به زبان بسيار بگو :
« اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تَشاء»
بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محكمت قرار بده كه در آن هر كس را كه بخواهي قرار مي دهي تا گشايش يابد.
ذكري براي جلوگيري از اندوه و غم دنيوي و اخروي :
از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه هر كس هنگام بيرون رفتن از منزل بگويد :
بِسْمِ اللَّهِ حَسْبِيَ اللَّهُ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ أُمُورِي كُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْيِ الدُّنْيَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ
حق تعالي او را از آنچه كه اسباب اندوهگين شدن وي ( چه در امور دنيوي و چه در امور اخروي ) مي گردد دو مي دارد.
روايت شده:براى رفع اندوه،صد مرتبه در سجده مى گويى:
يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ بِرَحْمَتِكَ اَسْتَغيثُ فَاكْفِنى ما اَهَمَّنى وَلا تَكِلْنى اِلى نَفْسى
اى زنده،اى پا برجا،معبودى جز تو نيست،به رحمتت فريادخواهى مى كنم،از آنچه مرا به اندوه برده كفايتم كن،و به خوشتنم وامگذار
گردآوي:بخش مذهبي بيتوته
منابع :
erfan.ir
dooa.ir
. |
در اين طبقه ۳۰۰ خاندان ثروتمند يهودي معرفي مي شوند كه زير نظر ۱۳ خاندان تاجدار دنيا را اداره مي كنند.اين ۳۰۰ خاندان به قدري ثروتمنداند كه ثروتشان در مخيله من و شما نمي گنجد. طبيعتا منظور از خاندان ثروتمند خانداني چون Bill Gates نيست. اين ۳۰۰ خاندان يهوديان هستند كه نامشان كمتر به گوشمان خورده يا اصلا به گوشمان نخورده است.
اما تفسير پله به پله هرم
راس هرم
در كمال بي شرمي چشم شيطان را در راس اين هرم قرار داده اند و همان گونه كه مي دانيد (با اين كه ما توقيت نمي كنيم) اين چشم به شدت به چشم دجال آخرالزمان شباهت دارد .
فراماسونري و شيطان پرستي http://feramasonery.blogfa.com
شاه جهان
تصوير يك شاه در بالاي هرم قرار دارد. يعني يك نفر پادشاه كل جهان است بي آنكه شما بدانيد. البته پژوهش گران غربي بيان كرده اند كه احتمالا اين شاه جهان همان ملكه انگليس (ملكه اليزابت) است.شايد به همين دليل كشور انگليس سلطنتي نگه داشته شده است.براي اطلاع شما مسئولان شبكه هاي BBC را ملكه اليزابت به شخصه تعيين مي كند.
در فيلم ۲۰۱۲ كه پايان دنيا را به تصوير كشيده است اولين كسي كه وارد كشتي نجات بخش مي شود ملكه انگليس همراه ۲ سگ خود است. (در فيلم ۲۰۱۲ كشتي نجات بخش با كشتي نجات بخش حضرت نوح (ع) مقايسه مي شود. كشتي نوح دينداران را نجات داد ولي كشتي آمريكايي ها ثروتمندان را نجات مي دهد.)
شوراي ۱۳ تاج دار
در اين طبقه ۱۳ خانواده سلطنتي كل دنيا را اداره مي كنند. از جمله اين خاندان ، خاندان سلطنتي بريتانيا ، خاندان سلطنتي اسپانيا ، خاندان سلطنتي مالت (كه در جزيره مالت ساكن اند) و غيره مي باشند.
انجمن ۳۰۰ خاندان
در اين طبقه ۳۰۰ خاندان ثروتمند يهودي معرفي مي شوند كه زير نظر ۱۳ خاندان تاجدار دنيا را اداره مي كنند.اين ۳۰۰ خاندان به قدري ثروتمنداند كه ثروتشان در مخيله من و شما نمي گنجد. طبيعتا منظور از خاندان ثروتمند خانداني چون Bill Gates نيست. اين ۳۰۰ خاندان يهوديان هستند كه نامشان كمتر به گوشمان خورده يا اصلا به گوشمان نخورده است. خاندان روچيلد ، خاندان راك فِلِر ، خاندان مِندِز ، خاندان آبنادانا ، خاندان بِنونيزد از آن دسته اند.
نكته : گفته شده است كه دجال خود را امام زمان معرفي خواهد كرد. ياران امام زمان ۳۱۳ نفراند.
۱۳ تاجدار + ۳۰۰ خاندان = ۳۱۳
خاندان هاي قدرتمند تابع
اين خاندان تعدادشان مي تواند متغير باشد. باز ويژگي اينها ثروتمندي و اغلب يهودي بودن است. شايد خاندان Bill Gates در اين طبقه بتواند قرار گيرد.
اتاقهاي فكر
اكنون كه اين خاندان ثروتمند جمع شده اند تا بر دنيا حكومت كنند طبيعتا ثروتمندي آنها دليل بر متفكر بودنشان نيست. پس بايد اتاقهاي فكري ترتيب داد و از بزرگترين متفكران دنيا در آنها استفاده كرد تا بتوانند هرچه بهتر در راستاي اهداف صهيونيسم در ضمينه هاي سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي ، هنري ، ورزشي و ... به اداره دنيا بپردازند. كل تشكيلات و لژهاي فراماسونري كه اينهمه در مورد آن بحث شد در اين طبقه قرار مي گيرد. از اعضاي اين گروه كه در تصوير به آنها اشاره شده ميتوان به گروه بيلدربرگ ، كلوپ رم و ... اشاره كرد.
سلطه بر دارايي هاي جهان
تمام بانك هاي جهاني بلا استثنا توسط يهود اداره ميشود. يعني اگر پول خود را در بانكهاي جهاني قرار دهيم يعني در اختيار يهود قرار داده ايم تا با آن به تجارت بپردازد. Pay Pal ها از اين دسته اند. بنيان گذار رباي شبكه اي همين يهوديان هستند. در تاريخ درج شده كه گاهي اوقات در اروپا تا ۴۳ درصد از مردم ربا مي گرفتند. خون مردم را در شيشه كرده بودند.
سلطه بر منابع جهان
يهود قصد دارد بر تمام منابع جهان تسلط بيابد به همين دليل به برخي كشور ها حمله مي كند تا به هر قيمتي بر آنها مسلط شود. به آمار زير توجه كنيد ...
تخمين ذخاير نفت برخي كشور هاي جهان:آمريكا و نروژ ۱۰ سال
كانادا ۸ سال
ايران ۵۳ سال
عربستان ۵۵ سال
امارات ۷۵ سال
كويت ۱۱۶ سال
عراق ۵۲۶ سال
به همين دليل هر كجا كه منبع غني باشد يهود آنجاست. براي همين يهود از كل اروپا لهستان را انتخاب مي كند. چون لهستان منابع غني پتاس داشت و انبار غله اروپا بود. همان طور كه مي دانيد پتاس ماده اوليه توليد مواد منفجره چون باروت است. يهوديان در اروپا جنگ راه مي انداختند و به كشورهاي اروپايي باروت و غذا مي فروخت و با جنگ راه انداختن ميان اروپاييان خود به كناري مي نشست و پول ميشماريد.
در قرآن آمده است كه : "لتجدن اشد الناس عداوتا للذين آمنوا اليهود واللذين اشركوا"
فراماسونري و شيطان پرستي http://feramasonery.blogfa.com
سلطه بر جمعيت جهان
براي سلطه بر جمعيت جهان راهكار چيست ؟
روش كار : از بين بردن توليد نسل ، كاهش ازدواج ، افزايش طلاق ، افزايش بي بند و باري جنسي ، افزايش بيماري هاي واگيردار و ..
مگر چندين سال پيش خوك وجود نداشت. چرا آنفولانزاي خوكي چندين سال پيش نبود؟ در سايت موسسه اي در واشنگتن به نام Centers for Disease Control يا CDC اعتراف عجيبي نوشته شد. در اين سايت بيان شد كه وظيفه اين موسسه ساخت ويروس هاي واگير دار به اشكال مختلف از جمله خوكي و مرغي و غيره است.اين موسسه هم اكنون روي ويروس هايي كار مي كند تحت عنوان biological terrorism كه بطور مثال اين ويروس ژن عرب را از غير عرب تشخيص دهد و فقط عرب را آلوده كرده و بكشد و بر افراد ديگر تاثير نگذارد.جهت كسب اطلاعات بيشتر در مورد اين نوع ويروس و اين موسسه روي نام هركدان كليك كنيد.
جمعيتي در ايران با مذهب تشيع در هشت سال دفاع مقدس به قدري اين يهوديان را انگشت به دهان نگه داشت كه اين گروه بيلدربرگ در اتاق هاي فكر خود جلساتي ترتيب دادند و طي آن اعلام كردند كه بايد به سرعت رشد جمعيت در ميان ايرانيان و بخصوص شيعيان متوقف شود بلكه معكوس شود.
و اين برنامه عملي شد. نتيجه آن چه شد ؟ من و شما نوشتيم "فرزند كمتر ، زندگي بهتر".قبول دارم كه رشد جمعيت نياز به تامين اقتصادي و رفاهي و امثالهم دارد. ولي اين آمار بايد مدنظرمان باشد كه : ايران در بين ۷۰ كشور جهان با ۱.۸ درصد رشد جمعيت رتبه اول كنترل جمعيت را داراست. و جالب تر اينكه اسرائيل در اين آمار با ۸ درصد رشد جمعيت رتبه ۷۰ را داراست. وهابيان طبق حكم مفتي هاي خود بايد ۴ زن داشته باشند و تا مي توانند فرزند به دنيا بياورند. رشد جمعيت وهابيت در ايران هم اكنون ۸ درصد است.با يك حساب سرانگشتي مي توان فهميد كه تا چند سال ديگر جمعيت وهابيت در ايران در حد چشمگيري افزايش خواهد يافت.
اما چه بايد كرد ؟ امام صادق در روايتي فرموده است " هركه در برخي امور از ترس مسائل اقتصادي تن به اين كار ندهد براستي به خداوند سوءظن دارد . يكي از اين امور ازدواج است"
سربازان پياده نظام
به اين قسمت با دقت كنيد. يهوديان در پروتكل هاي ۲۴ گانه خود گفته اند كه بايد همه اديان را از بين ببريم جز دين خودمان. آنقدر بايد اديان را تكه تكه كنيم كه نتوانند با يك فرمان وحدت بدست آورند. (سياست پلوراليزم) اختلاف روز عيد فطر از نتايج اين پروتكل ها مي توان باشد. وظيفه ولايت فقيه در مملكت اسلامي همين است. اتحاد اديان ! پس بايد برنامه اي ريخت و پي ولايت فقيه را زد. بايد جوانان جاهل را به خيابان ها ريخت و شعار "مرگ بر اصل ولايت فقيه" را به زبانشان انداخت. مثالهاي تاريخي بسياري در مورد فصل الخطاب بودن كلام ولايت فقيه وجود دارد كه به عده اي از آنان اشاره مي كنم.
۱- وقتي انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد امام خميني (ره) حكم اعتصاب را صادر كرد. ممانعت كارمندان شركت نفت از كار كردن در اين شركت ها كمر دولت شاه را شكست. بختيار تصميم گرفت از اسرائيل كارگر وارد كند. امام مجدد وارد صحنه شد و حكمي داد :"خون هر خارجي كه قصد كار در ايران را دارد مباح است" به دنبال اين حكم يك صهيونيسم جرات ورود به ايران را نيافت.
۲- يكي از مهمترين حوادثي كه در ايام زعامت ميرزاي بزرگ شيرازي رخ داد، قضيه تحريم تنباكو بود. حكم تاريخي او در معاهده انحصار تنباكو در زمان ناصرالدين شاه -كه با درخواست سيد جمال الدين اسدآبادي و در پي نامه ايشان اتفاق افتاد- چنان مردم را به صحنه كشاند كه شاه قاجار، مجبور به فسخ قرارداد تنباكو گرديد. با صدور اين حكم، مردم مبارزه سياسي عليه قرارداد استعماري مذكور را يك وظيفۀ شرعي دانسته و به مخالفت شديد پرداختند. بهطوري كه ناصرالدين شاه مجبور شد با پرداخت غرامت، اين قرارداد ننگين را فسخ كند.
فراماسونري و شيطان پرستي http://feramasonery.blogfa.com
اين بخش به چهار قسمت مذهب ، دولت ، آموزش ، و رسانه است. از اين چهار قسمت بخش رسانه به دليل اهميت بيشتر توضيح داده مي شود.
Farsi۱ (فارسي وان) : شبكه فارسي وان كه چند ماهي از افتتاحش نمي گذرد اهداف مرموزي در پيش رو دارد.اغلب فيلم و سريالهاي پخش شده و درحال پخش از اين شبكه مملو از روابط جنسي خانوادگي و خيانت و از اين قبيل مسائل تخريب كننده بنيان خانواده است.
رئيس اين شبكه رابرت مرداك يهودي كه رئيس سيستم هاي رسانه اي بزرگتري چون FOX است كه اين سيستم خود مشتمل بر زير مجموعه هايي از جمله Fox News است. درباره رابرت مرداك به بيان همين مطلب بسنده مي كنيم. اين فرد ۵۰ روز قبل از حادثه عظيم ۱۱ سپتامبر با بهاي حدود ۱۰۰ ميليون دلار اغلب دفاتر اين دو ساختمان را اجاره كرد و سپس در اختيار شركت هاي مختلف حاضر در برجهاي تجارت جهاني قرار داد. پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و تخريب كامل اين برج ها بيمه به عنوان خسارت ۷ ميليار دلار به اين مرد يهودي پرداخت كرد.
و اما جايگاه ما در اين هرم قدرت : بردگان هميشه بدهكار
در پايين ترين نقطه حرم با كمال وقاهت تصوير گوسفنداني را درج كرده و روي آن عبارت DEBT SLAVES را نهاده است و با فلش اشاره كرده كه :" You Are Here "
در روي قاعده هرم در همين قسمت اين عبارات درج شده است.
Birth (تولد) - School (مدرسه) - Labour (نيروي كار) - Taxes (پرداخت ماليات)
Debis (بدهكاري) - Retirment Cycle (چرخه بازنشستگي)
به دنيا مي اييم . تحصيل مي كنيم. تبديل به نيروي كار مي شويم. درآمد خود را به پرداخت ماليات صرف مي كنيم. سپس بخش اصلي چرخه رخ مي دهد. بدهكاري ! وقتي بدهكار باشيم همواره به دنبال جبرانيم و در نتيجه از اتفاقات اطراف خود غافليم. براي مثال آيا خبر داريد كه چند سال پيش تانكهاي آمريكايي در بين الحرمين رژه رفته اند؟سپس چرخه بازنشستگي و مرگ.
پس جايگاه بندگي چه شد. خداوند در قرآن فرمود :"ما خَلَقتُ الجِنَّ و الاِنس الا لِيَعبدون"
شيطان كه رانده شد به جز يك خطا نكرد
خود را به سجده آدم رضا نكرد
شيطان هزار بار به از بي نماز
او سجده بر آدم و اين بر خدا نكرد
اما براي خروج از زير اين هرم و شكستن آن چه بايد كرد ؟
دوستان به محض اينكه تصميم بگيريم كه از اين هرم خارج شويم خداوند كمكمان خواهد كرد و امام زمان خويش را خواهد فرستاد. شرط ظهور خواست عموم است.
به گزارش مشرق، ساده، قدبلند، لاغر و سبزه بزرگترين خصوصيات ظاهري «سجاد يعقوبي» ۲۳ ساله است كه حالا توانسته با همين سن كم تبديل به يكي از بزرگترين افتخارات كشور تبديل شود. سجاد متولد «ماكو» دورترين شهر شمال غربي كشور در استان آذربايجان غربي واقع در مرز ايران و تركيه است.
وي سومين فرزند و تك پسر خانواده است براي همين بايد بسياري از آرزوهاي پدر و مادرش را برآورده كند. با اينكه او در شهري زندگي مي كرد كه امكانات تحصيلي و آموزشي بسيار پايين تر از شهرهاي بزرگ بود اما هيچ كدام از اين كمبودها نتوانست تلاش و پيشرفت سجاد را متوقف كند.
او در كودكي علاقه زيادي به بازكردن و خراب كردن ربات هاي اسباب بازي و ماشين آلات مختلف داشت و يكي از تقريحات سالمش سردرآوردن از شيوه عملكرد ربات ها و ماشين ها در وسايل خانه بود. تا جايي كه پول توجيبي هايش را خرج خريد قطعات رباتيكي مي كرد تا از اين دنياي شگفت انگيز سر در بياورد.
در يكي از جشن هاي تولد سجاد پدرش تصميم گرفت براي خوشحال كردن پسرش يك تلفن همراه بخرد تا با او بتواند به راحتي در مكان هاي مختلف ارتباط برقرار كند. اما درست فرداي همان روز وقتي پدر براي پيدا كردن سجاد بارها با شماره همراهش تماس گرفت؛ فهميد اتفاقي افتاده و نمي تواند پسرش را به صورت تلفني پيدا كند. بعد از اين اتفاق آقاي بازيگوش اعتراف كرد كه تلفن همراهش را براي خريد قطعات رباتيكي فروخته است.
در سفر به رشته رباتيك، دنياي جديدي پيش روي سجاد باز شد كه توانست او را تا قله هاي بلندي از افتخارات سوق دهد. اما او براي رسيدن به اين جايگاه زحمات زيادي كشيد. در دوران مدرسه منفي بافان زيادي سعي كردند كه او را از رسيدن به روياهايش دور كنند اما پسر نابغه ماكويي با عزم راسخ خود همه را پشت سر گذاشت تا آنجا كه زماني كه دانش آموز دوم دبيرستان بود توانست اولين جايزه سراسري رباتيك كشور را از آن خود كند. بعد از آن سجاد مقام دوم ربوكاپ كشور آلمان در سال ۲۰۰۹ و مدال طلاي مسابقات ربوكاپ بلژيك را در همان سال دريافت كرد.
اما اين تازه شروع راه بود. سجاد دوره دبيرستان را در حالي به پايان رساند كه حدود ۴۰ ربات در زمينه هاي مختلف فوتبال، انسان نما، امداد و نجات، مسيرياب براي جراحي، كشاورزي، نظامي و صنعتي ساخته بود و توانست مقام اول مسابقات روبوكاپ مالزي را در نوآوري و اختراع كسب كند و همچين در مسابقات كره جنوبي جايزه بهترين مخترع زير ۱۸ سال آسيا را دريافت كند.
يكي از اختراعات بزرگ و كاربردي سجاد كه در ۱۶ سالگي ساخته شد، دستگاه تجهيزات ورزش چشم بود. عضلات چشم نيز مانند ديگر عضلات خارجي بعد از فعاليت نياز به ورزش و استراحت دارند كه اين دستگاه اين كار را از طريق بهبود وضعيت گردش خون در زمان ۵ دقيقه انجام مي دهد.
موسسات آموزش عالي زيادي از اروپا و آمريكا تمايل خود را براي تحصيل سجاد در دانشگاه هاي خود اعلام كردند. اما پدر و مادرش دوست نداشتند تنها پسرشان را به مكان هاي دور بفرستند. براي همين هم اكنون اين نابغه جوان با دريافت يك بورس تحصيلي از دانشگاهي در تركيه در حال تحصيل است.
بعد از آن سجاد تصميم گرفت كه با راه اندازي يك شركت خصوصي اختراعات خود را به فروش برساند. روزنامه تايمز تركيه سجاد يعقوبي را در سال گذشته ميلادي به عنوان چهره جوان دانشمند سال خود معرفي كرده است.
اين كار آفرين جوان اين روزها چهره بين المللي با اختراعات خود گرفته بطوري كه با اختراعات ميليون دلاري كه در دست دارد، توجه مشتريان زيادي را به خود معطوف كرده است. اين جوان ايراني اواخر سال ميلادي در بزرگترين نمايشگاه تجهيزات الكترونيكي لاس وگاس آمريكا آخرين اختراعات و يافته ها و محصولات جديد خود را به نمايش خواهد گذاشت. بدون شك آينده درخشاني براي بيل گيتس آينده ايران سجاد يعقوبي وجود خواهد داشت.
به گزارش مشرق، مصرف، خريد و فروش الكل در كشور با توجه به موازين و تعاليم اسلامي ممنوع به شمار ميرود و قانون مجازاتهايي براي مصرف كننده، خريدار و فروشنده در نظر گرفته است.
نيروي انتظامي سالانه گزارشهايي در مورد كشف انواع مشروبات الكلي ارائه ميكند و هر سال از كاهش ميزان كشفيات سخن ميگويد. سردار زمانيان رئيس پليس مبارزه با قاچاق كالا و ارز در يكي از نشستهاي خبري خود از كاهش 44 درصدي قاچاق مشروبات الكلي خبر داده بود.
130 هزار الكلي در ايران
اسماعيل احمدي مقدم فرمانده پيشين نيروي انتظامي نيز در صحبتهايي تعداد معتادان به الكل را يك دهم معتادان به مواد مخدر عنوان كرده و گفته با توجه به تعداد يك ميليون و 300 هزار معتاد موادمخدري در كشور، تعداد الكليها در ايران 130 هزار نفر است.
البته علي هاشمي دبيركل اسبق ستاد مبارزه با موادمخدر در مصاحبهاي با يكي از خبرگزاريها تعداد معتادان را حدود 4 ميليون نفر اعلام كرد كه با اين تعداد، تعداد دائم الخمرها افزايش خواهد يافت.
با توجه به افزايش تعداد دائم الخمرها در كشور، وزارت بهداشت اولين كلينيك دولتي ترك اعتياد در ايران را تأسيس كرد. اين مركز كه با مجوز وزارت بهداشت در مركز ملي مطالعات اعتياد دانشگاه علوم پزشكي تهران راهاندازي شده است و دوشنبه هر هفته فعال است و در آن خدمات مشاورهاي، شامل مشاوره فردي، مددكاري، گروهدرماني و خانواده درماني ارائه ميشود.
50 درصد تست الكل رانندگان در تهران مثبت بوده است
در بسياري از كشورها مصرف الكل و رانندگي در حال مستي عامل بسياري از موارد سوانح رانندگي است. در ايران نيز همراه با بالا رفتن مصرف الكل شمار سوانح رانندگاني كه مشروبات الكلي مصرف كردهاند رو به ازدياد گذاشته است. پليس راهنمايي و رانندگي تهران نيز در اسلايدي كه در يكي از نشستهاي خود به نمايش گذاشته بود، آورده بود: «در 9 ماه ابتدايي 91، از 402 تست انجام شده مواد مخدر و مشروبات الكلي از رانندگان تعداد 169 مورد مثبت بوده است در حاليكه در سال 92 از 526 مورد تست انجام شده، 272 مورد مثبت بوده است.»
روز گذشته نيز علي اكبر سياري معاون بهداشت وزارت بهداشت در ديدار با مسئولان نيروي انتظامي از آماري عجيب رونمايي كرد. وي گفت: سالانه 420 ميليون ليتر مشروبات الكلي در ايران به مصرف ميرسد.
اين در حالي است كه پيش از اين حسن تاميني نايب رئيس كميسيون بهداشت و درمان مجلس نهم، ضمن ارائه آماري درخصوص افزايش مصرف مشروبات الكلي در برخي نقاط ايران، گفته بود: «بر اساس اعلام مدير كل سلامت روان وزارت بهداشت در بسياري از مناطق مصرف الكل افزايش داشته به گونه اي كه بيش از 200 ميليون ليتر انواع مشروبات الكلي ساخت داخل و قاچاق در كشور مصرف ميشود».
پيگيريها از حاجبي، مديركل دفتر سلامت روان و اعتياد وزارت بهداشت بي نتيجه ماند و وي حاضر نشد تا آمار جديد اعلام شده از سوي معاون بهداشتي وزارت بهداشت را تأييد يا تكذيب كند.
ورود 42 هزار كاميون قاچاق الكل به ايران
اكنون معاون بهداشت از افزايش 2 برابري مصرف الكل طي 9 ماه گذشته در كشور خبر داده و اگر اين آمار حقيقت داشته باشد به اين معني است كه روزانه 115 كاميون 10 تني حامل مشروبات الكلي قاچاق، به كشور وارد ميشود و در سال اين تعداد به 42 هزار كاميون ميرسد.
اگر تعداد دائمالخمرها را نيز 130 هزار نفر در نظر بگيريم، هر نفر از اين افراد روزانه 8.8 ليتر الكل مصرف ميكند يعني بيش از نياز بدن به آب! اما اين ميزان سالانه حدود 3230 ليتر الكل ميشود كه آماري بسيار بالا محسوب ميشود.
مصرف هر ايراني سالانه 5.25 ليتر الكل
مطابق آمار سياري، به اين نتيجه ميرسيم كه با توجه به جمعيت 80 ميليوني ايران، به هر ايراني سالانه 5.25 ليتر الكل ميرسد. و مطابق آمار روزانه يك ميليون و 150 هزار و 684 ليتر الكل در كشور مصرف ميشود.
با توجه به آمار ورود روزانه 115 كاميون 10 تني قاچاق به نظر ميرسد كه اين آمار غير واقعي باشد چرا كه نيروي انتظامي و مرزباني احاطه كاملي بر مرزهاي كشور دارند.
چندي پيش نيز يك خبرگزاري در گزارشي نسبت به فروش الكلهاي طبي خوراكي در سوپرماركتها هشدار داده بود و شايد مقدار زيادي از الكل مصرفي در كشور، توليد داخل است و از مرزها قاچاق نميشود.
اما با اين وجود مجيد ابهري، آسيبشناس اجتماعي نيز در مصاحبهاي كه سال 92 انجام داده بود گفته: در 10 سال گذشته مصرف مشروبات الكلي به حداقل 18 سال رسيده است و الكليسم به عنوان يك اعتياد ويرانگر در دامنه سني 25 تا 40 سال مشاهده شده است.
همين چند سال قبل بود كه در رفسنجان ركورد مسموميت با الكل نيز شكسته شد و 355 جوان همزمان به علت مسموميت الكلي به مراكز درماني مراجعه كردند.
در شرايطي كه مصرف الكل به حكم شرع و قانون در ايران غير قانوني است؛ برخي معتقدند اينكه دولت به فكر تاسيس كلينيكهاي ترك افتاده، ميتواند گوياي آن باشد كه وضع اعتياد و مصرف بيرويه الكل بحراني است.
سازمان بهداشت جهاني هم، چندي پيش، آمار مصرف الكل طي سال هاي 2010 و 2011 را اعلام كرد كه بر اساس اين آمار از بين 199 كشور، ايران در رتبه 166 جهاني قرار گرفته بود و كشورهاي بلاروس، مولداوي، ليتواني،روسيه، روماني، اوكراين، آندورا، مجارستان، جمهوري چك،اسلواكي، پرتغال، صربستان، گرانادا، لهستان، لتوني، فنلاند، كره جنوبي، فرانسه، استراليا و كرواسي در رده هاي اول تا بيستم جهان قرار داشتند.
حال اگر چه نميتوان عدد 420 ميليون ليتر را باور كرد، اما با توجه به هشدارهاي كارشناسان و افزايش دائمالخمرها بايد در نظر داشت كه مصرف الكل به هر ميزان نيز يك مسئله اي است كه بايد با آن به شدت برخورد شود.
مشاهير روستازاده
نكته : شهرستان قوچان داراي مفاخر ومشاهير بزرگ و زيادي است كه اين كانون اديب قوچاني به دليل حفظ امانداري در مطالب از ذكر نام انها در اينج خوداري مي نماييد اين مطلب به عنوان يك از هزاران و به نفل از رسانه هاي ملي نقل ميشود
خبرگزاري تسنيم: وقتي نام فردي به دليل عموميت و محبوبيت بر سر زبانها ميافتد و در جهان شناخته ميشود، فرقي نميكند اين شهرت در عرصۀ ملّي است يا سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... خواه ناخواه بيوگرافي/ رزومه/ زندگينامۀ وي مورد توجه افكارعمومي قرار ميگيرد.
به گزارش گروه رسانههاي خبرگزاري تسنيم،رهبر معظم انقلاب حضرت آيتالله خامنهاي مورخ 14 تير ماه 1368 طي مراسم بيعت با اصناف، در قدرشناسي از ايثار و فداكاريهاي بيشائبۀ روستائيان كشور بياناتي ايراد فرمودند:
"اين نكته را به برادران و خواهران روستايي ابلاغ كنيد كه روستاييان در طول ساليان بعد از پيروزي انقلاب، نقش مهمي در همهي مراحل خودكفايي جبههي جنگ، بسيج عمومي و پشتيبانيها داشتند."
وقتي نام فردي به دليل عموميت و محبوبيت بر سر زبانها ميافتد و در جهان شناخته ميشود، فرقي نميكند اين شهرت در عرصۀ ملّي است يا سياسي، اجتماعي، فرهنگي و... خواه ناخواه بيوگرافي/ رزومه/ زندگينامۀ وي مورد توجه افكارعمومي قرار ميگيرد.
خط اول از بيوگرافي هر انسان، زمان و مكان تولد اوست.
مشاهير معاصر كشور ما در كجاي پهنۀ پهناور اين سرزمين ديده به جهان گشوده و رشد يافتهاند؟ در پايتخت؟ در شهرهاي بزرگ؟ يا در روستاهاي محروم و دورافتاده؟
در اين گزارش قصد داريم به طور اجمالي به ذكر زادگاه برخي از مشاهير كشورمان، از رؤساي جمهور ادوار مختلف گرفته تا سياستمداران و علماء و در نهايت بزرگمرداني كه با نثار خون خود، نامشان تا ابد بر جبين تاريخ بشريت خواهد درخشيد، بپردازيم.
پيش از ارائۀ اين ليست، سه تبصره مهم ذيل را نبايد از نظر دور داشت:
1. بنابر اعلام سازمان ملل متحد، ايران در 30 سال پيش 104 اُمين كشور جهان از لحاظ جمعيت بالاي روستايي محسوب ميشد. با افزايش شهرنشيني در جامعۀ رو به صنعتي شدنِ ايران، اين رقم به مرور رو به كاهش است، اما با اين حال پيش بيني شده تا سال 2015 به صد و سي و دومين كشور با جمعيت روستانشين جهان تبديل شود.
براساس جديدترين اعلام رسمي مركز آمار ايران، جمعيت روستانشين كل كشور در سال 1394 برابر با 21.446 ميليون نفر از جمعيت كل 78.773 است.
اين آمار به اين معني است كه به طور ميانگين از هر چهار نفر ايراني، يك نفر ساكن روستاهاي كشورمان است. بديهي است فقط ذكر نام تعداد مشاهير و بزرگاني كه از دل اين رقم بالا بيرون آمدهاند، امري نزديك به محال است، لذا اين نمونههاي انگشتشمار تنها قطرهاي از درياست.
2. محل تولد و زندگانيِ بعضي از مشاهير و بزرگان ملّي و مذهبيِ كشورمان، روستاهايي بسيار دورافتاده و گمنام بوده، لذا نويسندگان در بيوگرافيهايي كه از اين اشخاص ارائه ميدهند (چه در فضاي مجازي و چه به صورت كتب منتشرشده) معمولاً نام نزديكترين شهر يا شهرستان به آن روستا را به عنوان محل تولد فرد ذكر ميكنند تا براي عموم آشناتر باشد.
3. بسياري از شهرستانهاي فعلي، طي يك الي دو دهۀ اخير به شهرستان تبديل شده و در اسناد رسمي كشور ثبت شدهاند، در حالي كه هنگام تولد انسانهاي بزرگ در آنجا، اين مناطق، روستاهايي كوچك و ناشناخته بودهاند.
- حسن روحاني رئيس جمهور فعلي كشورمان در 21 آبان سال 1327 در شهرستان سرخه استان سمنان زاده شد.
- محمود احمدي نژاد ششمين رئيس جمهور ايران در 6 آبان سال 1335 در روستاي آرادان از توابع شهرستان گرمسار استان سمنان به دنيا آمد.
- اكبر هاشمي رفسنجاني چهارمين رئيس جمهور ايران در 3 شهريور 1313 در روستاي بهرمان شهرستان رفسنجان واقع در استان كرمان به دنيا آمد.
- اصالت خانوادگي آيتالله صادق آملي لاريجاني و علي لاريجاني، رؤساي فعلي قوه قضاييه و مقننه به روستاي پردمه شهرستان لاريجان در هفتاد كيلومتري آمل مازندران بازميگردد.
- سردار قاسم سليماني فرماندۀ نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي متولد 1336 در دهستان رابُر از توابع استان كرمان است.
- سيد يحيي رحيم صفوي فرمانده سپاه پاسداران و از رزمندان و فرماندهان جنگ تحميلي متولد سال 1331 در روستاي همام از بخش باغ بهادران شهرستان لنجان، از توابع استان اصفهان است.
- محمدباقر قاليباف شهردار تهران، متولد 1340 در شهرستان طرقبه از توابع مشهد است.
- علي اكبر ولايتي متولد سال 1324 در روستاي رستمآباد شميران است.
- محسن رضايي متولد سال 1333 در روستاي بنهوار از توابع شهرستان لابي در استان خوزستان به دنيا آمد.
علاوه بر سياستمداران كنوني نظام مقدس جمهوري اسلامي، در نسل اول انقلاب نيز بسياري از برجستهترين نظريهپردازان و شخصيتهاي طراز اول اجتماعي، مذهبي و سياسي كه منشأ پيدايش انقلاب بودند، در روستاها، دهستانها، بخش، ناحيه و شهرستانهاي كوچكِ دور و نزديك در اين مرز و بوم متولد شدهاند.
- شهيد آيتالله دكتر سيد محمد حسيني بهشتي زادهٔ 2 آبان 1307 در منطقهٔ قديمي لُنبان در شهر اصفهان ديده به جهان گشود.
- شهيد آيتالله دكتر مرتضي مطهري متفكر شهيد، زادهٔ 13 بهمن 1298 در شهرستان فريمان در شرق استان خراسان رضوي است.
- دكتر علي شريعتي نويسنده، محقق، جامعهشناس، تاريخشناس و از مبارزان و فعالان سياسي-مذهبي، 2 آذر 1312 در روستاي كاهك در كوير مزينان در نزديكي شهرستان سبزوار در غرب خراسان رضوي زاده شده است.
- شهيد آيتالله سيد محمود طالقاني از رهبران انقلاب اسلامي، عضو مجلس خبرگان و نخستين امام جمعه تهران پس از انقلاب، 13 اسفند 1289 در روستاي گليرد شهرستان طالقان ديده به جهان گشود.
- شهيد آيتالله محمدجواد باهنر در منطقۀ قديمي و محروم محلهشهر در اطراف شهر كرمان به دنيا آمده است.
- شهيد محمدعلي رجايي سال 1312 در شهرستان دارالمومنين قزوين متولد شد.
*** زادگاه شهدا
- شهيد خلبان علياكبر قربان شيرودي، سال 1334 در روستاي بالاشيرود از توابع شهرستان تنكابن در غرب مازندران ديده به جهان گشود.
- شهيد خلبان احمد كشوري، زادۀ سال 1332 در روستاي كياكلا، از توابع شهرستان سيمرغ استان مازندران است.
- شهيد محمود كاوه متولد سال 1340 در دهستان بيهود از توابع قائن مركز شهرستان قائنات از شهرهاي استان خراسان جنوبي است.
- شهيد سرلشكر محمد بروجردي سال 1333 در روستاي درهگرگ از توابع بروجرد مركز استان لرستان به دنيا آمد.
- شهيد امير سپهبد علي صياد شيرازي، سال 1323 در روستاي درگز از توابع استان خراسان رضوي متولد شد.
- شهيدان مهدي، علي و حميد باكري هر سه متولد منطقۀ مياندوآب، بين دو رود زرينهرود و سيمينهرود واقع در جنوب درياچه اروميه در استان آذربايجان غربي هستند.
- شهيد 13 سالۀ انقلاب، حسين فهميده سال 1346 در روستاي سراجه از توابع بخش مركزي استان قم زاده شد.
- شهيد يوسف كلاهدوز متولد 1325 قوچان، شهرستاني در 148 كيلومتري شمال غرب مشهد است.
- شهيد احمد كاظمي فرمانده سپاه متولد 2 مرداد 1337 در نجف آباد از شهرستانهاي استان اصفهان است.
- شهيد سرلشكر وليالله فلاحي فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي، سال 1310در روستاي كولج شهرستان طالقان استان البرز متولد شد.
*** زادگاه علماء
بسياري از علما، مراجع عظام تقليد و مجتهدين طراز اول كشور نيز در توابع شهرستانها به درجات بالاي علوم ديني و حوزوي رسيدهاند و بلكه سير و سلوك و تهذيب نفس را نيز در همان محيط سنتي روستا طي نمودهاند.
به طور مثال از بين مراجع عظام تقليد آيتالله العظمي محمدتقي بهجت (زادۀ شهرستان فومن در جنوب غرب گيلان) و شيخ حسنعلي اصفهاني نخودكي (زادۀ روستاي نخودك در حومۀ مشهد مقدس) در زمرۀ علما و عرفايي هستند كه درجات معنوي سير و سلوك الي الله را در روستاي محل تولدشان پيمودهاند.
حسن ختام اين نمونهها بنيانگذار كبير انقلاب حضرت امام خميني (ره) است كه زادهٔ 1 مهر 1281 در خمين، واقع در جنوبيترين قسمت استان مركزي است.
خبرگزاري تسنيم: انتشار مطالب خبري و تحليلي رسانههاي داخلي و خارجي لزوما به معناي تاييد محتواي آن نيست و صرفا جهت اطلاع كاربران از فضاي رسانهاي بازنشر ميشود.
قديميترين كفش ايراني ۱۷۰۰ سال پيش به پاي مرد نمكي رفت
قديميترين كفش ايران۱۷۰۰ پيش به پاي مرد نمكي رفت اما همين كفش در زمان قاجار به عنوان كفش اروپايي به ايران آمد!
به گزارش خبرنگار مهر، كتابفروشي آينده نشستي را با حضور علي دهباشي و شعله جليلي برگزار كرد كه در آن جليلي به عنوان مردم شناس و عضو انجمن گردشگري ايران از مطالعاتش در حوزه كفش و پاپوش هاي سنتي اطلاعاتي را به حاضران در اين نشست ارائه داد.
شعله جليلي متولد سال ۱۳۳۳ در تبريز و تحصيلاتش در زمينه مترجمي زبان آلماني است و ۲۴ سال سابقه گردشگردي دارد و عضو انجمن گردشگران است ولي بخش عمده مطالعات وي روي پايپوش هاي سنتي ايراني است. تا كنون بيش از ۲۰۰ جفت از اين كفش ها را جمع آوري و برايشان شناسنامه درست كرده اند. چندين نمايشگاه داشتند و تقريباً تمام موزه هاي مردم شناسي كفش در دنيا را (اروپا و فرانسه و كانادا) را ديده است.
پلههاي آپادانا تخت جمشيد موزه پوشاك ايران است
جليلي در اين نشست گفت: كفش براي من جايگاه خيلي ويژه اي در زندگي داشت، چون خيلي راه مي رفتم، دوچرخه سوار بودم و بعدها كوهنورد شدم. ما خيلي سفر مي رفتيم. وقتي وارد كار گردشگري شدم، هر بار كه به سفر مي رفتم و بر مي گشتم مي ديدم استاد چارق ديگري را از دست داده ايم و اين خاموش شدن بزرگان من را نگران مي كرد. راهنماي شيراز بودم و پله هاي آپادانا تخت جمشيد براي من جايگاه ويژه اي داشت و اسم آن را موزه پوشاك ايران مي گذاشتم، چون مي توان روي اين پله ها تنوعي از كفش ها و لباس ها را بر تصاوير سنگي ديد.
وي ادامه داد: اولين كفش را از روستاي هجيج (از توابع شهرستان پاوه استان كرمانشاه) خريدم، اسم اين روستا را موزه زنده صنايع دستي ايران مي گذارم زيرا در هر خانه اي حال و هواي خلق يك اثر هنري ديده مي شود، كفش دوم، سواس را از يك نمايشگاه و از يك خانم بلوچ خريدم كه حتي نمي توانست زبان من را بفهمد، چون كفش خودم گرم بود و مي خواستم يك كفش سبك تر داشته باشم؛ سواس كفشي است كه از الياف گياهي درست مي شود، خصوصاً از الياف درخت خرما. بيش از ده سال است كه مطالعه كفش ها را به صورت حرفه اي شروع كرده ام و فقط دو سال براي استخراج نام ها كار كتابخانه اي انجام داده ام.
جليلي گفت: يكي از زيباترين كفش هايم چارقي است كه از قوچان جمع آوري كردم و يك جفت از آن را در بريتيش ميوزيم گذاشته ام. از نظر من كفش هاي ما مربوط به سه منطقه جغرافيايي و اقليمي هستند، شمال ايران از شرق تا غرب بيشتر كوهستاني است و كفش هاي اين ناحيه بيشتر چارق و چموش است كه جنس آن از چرم گاو ميش و گاو گرفته تا كفل الاغ است، من كفش هايي دارم كه قبل از دباغي مي پوشيدند و در واقع پوست حيوان بوده است كه به دور پايشان مي كشيدند. از گرگان و مناطق تركمن نشين كفشي خريده ام كه از پشم شتر است و در يورت هايشان صندل ها و كفش هايي كه مخصوص رقص تركمني است، را ديده ام. از مازندران كفش بسيار خاصي دارم كه مربوط به صد سال پيش است، يك تكه چرم گاوميش است كه سوراخ دارد، آن را در آب مي اندازند، باز و نرم مي شود و مي توانند به آن شكل پا را بدهند. از گيلان يك جفت كفش عجيب در ارتفاعات حدود سه هزار متري دلفك (از توابع شهرستان رودبار استان گيلان) پيدا كردم، اين كفش دورش از چوب است و وسط آن از روده گاو، در ارتفاعات و برف سه متري شما با هيچ كفش معمولي نمي توانيد راه برويد، مگر اينكه پهن باشد و سطح اتكاي شما را افزايش دهد.
وي ادامه داد: در طراحي اين كفش از پنجه پرندگان ايده گرفته اند، به راحتي با اين كفش ها راه مي رفتند و وقتي مريض هايشان را مي خواستند از يك روستا به روستاي ديگر ببرند احتياج داشتند كه خيلي سريع حركت كنند و اين كفش براي اين كار خيلي مناسب است، وقتي به موزه باتا تورنتو رفتم كه با دوهزار جفت كفش، بزرگترين موزه كفش جهان است، اين كفش عينا در آنجا بود و متعلق به سرخپوستاني بود كه آن را روي برف مي پوشيدند، دراستان گيلان يك دمپايي مخصوص حمام هم خريدم كه جاهاي ديگر هم ديده بودم.
كفشي كه هادي گرما نيست
جليلي بيان كرد: حسن كفش هاي ايراني اين است كه علاوه بر رعايت اصول زيبايي شناسي، ارگونومي و آناتومي پا، كاربردي هم هستند. اين دانش كاملاً هوشمندانه است و طراحي كفش ها همگي بي نظير است، مردم ايران با آن هوشمندي كه داشتند نيازشان را برطرف مي كردند و هيچ كدام از برندهاي معروف دنيا به فكر كفشي نيستند كه بتوان فقط روي برف پوشيد و يا كفشي را ندارند كه در دماي ۵۰ درجه بتوانيد به راحتي بپوشيد؛ اگر به جنوب ايران برويد هيچ كفش معمولي روي شن هاي داغ كوير جوابگو نيست، مگر كفشي كه كف آن چوبي باشد، كه من نمونه آن را براي شما آورده ام، اين كفش كمي ارتفاع دارد، از زمين فاصله مي گيرد و هادي گرما نيست. از شمال ايران تا جنوب ايران، از سردترين تا گرمترين نقطه كفش مناسب آن اقليم دوخته شده است. در مركز ايران كه هوا نسبتاً معتدل تر است بيشتر گيوه حاكم است. انواع گيوه هايي كه من جمع آوري كردم هركدام دوخت خاص خود را دارند؛ گيوه مانند يقه لباس طراحي و شناسنامه ويژه خودش را دارد.
اين مردم شناس گفت: تمام استاداني كه در اين زمينه كار كرده اند شناسايي و برايشان شناسنامه درست كرده ام، يكي دو روز نزد آن ها مانده ام تا از رفتارهاي آنها و آثاري كه خلق مي كنند درس بگيرم؛ متأسفم از اينكه نسل جديد از آنها فاصله گرفته است، نسل جديد اين هنر را به عنوان يك هنر نمي شناسند بچه هاي روستايي به جاي اينكه اين تجربه هاي ارزشمند را ياد بگيرند، موبايل به دست دارند و با يك حالت تمسخري به شغل پدر بزرگ و مادربزرگ هايشان نگاه مي كنند.
وي درباره نقش زنان در هنر كفش دوزي گفت: ما در بعضي زمينه هاي صنايع دستي مي بينيم كه زن ها در آن ها نقشي ندارند ولي در كفش هاي ايراني حتماً زن ها نقش داشته اند و از وقتي كه اين كفش ها دارند از بين مي روند به همان اندازه هم زن ها شغل هايشان را از دست مي دهند، چون رويه و بخش زيباي كفش با هنر گلابتون و گلدوزي زن ها شكل مي گيرد. نسل جوان روستايي اين كفش ها را كمتر مي پوشند كه جاي تعجب است، چون اين كفش ها و لباس هاي محلي بخشي از هويت آن هاست و ما داريم بسيار از فرهنگمان فاصله مي گيريم. من فكر مي كردم كه با اين پژوهش ها مي توانم دوباره اين كفش ها را احيا كنم، چون من خيلي از موزه ها دنيا از موزه گاوچران هاي آمريكا گرفته تا موزه كلارك را ديده ام و اكثر آن ها مي گويند كه محال است اين تنوع كفش براي يك سرزمين باشد.
قديمي ترين كفش ايران ۱۷۰۰ سال دارد
جليلي به كفش مردان نمكي اشاره كرد و گفت: برخي طرح هاي ما از ايران در گذشته خارج شده اند و دوباره به عنوان يك طرح اروپايي به ما برگشته اند. قديمي ترين كفشي كه ما الان در ايران داريم مربوط ۱۷۰۰ سال پيش و دوره ساسانيان است، كه مربوط به مرد نمكي است. استاد حيدري كه از هنرمندان كفاش بزرگ زنجان است الگوي كفش مرد نمكي را براي من در آورد و ما شبيه آن را ساختيم. ولي اصل آن هنوز به پاي مرد نمكي است و كاملاً سالم مانده چون اين جنازه ها را از نمك در آوردند تجزيه نشده است؛ اين پوتين ۱۷۰۰ ساله از همه نظر كامل و بي عيب است و ما مي بينيم كه همين كفش در زمان قاجار به عنوان كفش اروپايي به ايران مي آيد.
وي با يبان اينكه كفش هاي ايراني، كفش هاي كاربردي هستند تصريح كرد: يك كفش تك وجود دارد كه فقط مخصوص بيل زدن است، چون با كفش معمولي و يا پا برهنه نمي توانيد بيل بزنيد و به سرعت كفش هايتان خراب مي شود و يا پايتان آسيب مي بيند . كفش مخصوص حمام هم طوري طراحي شده است كه از زير گره هاي كنف حفظ شده است تا كفش به روي زمين خيس حمام سر نخورد، من حتي با ارتوپد ها و طراحهاي كفش هم صحبت كرده ام كه دليل اين گره ها را بدانم و متوجه شدم كه به خاطرسر خوردگي، شكستگي كمر يا پا در حمام ها بيشتر است، پس نشان مي دهد كه با وجود اينكه ما الان به اين نكته توجه نمي كنيم و هر كفش نايلوني را در حمام مي پوشيم، ولي در گذشته حتي اين شرايط نيز در نظر گرفته شده بود و براي آن يك كفش خاص طراحي كرده اند. من خودم يادم هست كه در كرمان وقتي به حمام عمومي مي رفتيم هيچ وقت كفش ها سر نمي خورد.
وي افزود: در گذشته تفاوت مذاهب و يا اختلافات اجتماعي و طبقاتي را از روي كفش ها مي شد فهميد، كتابي مي خواندم كه به يك گروه از اقليت هاي مذهبي حكم شده بود كه بايد كفش هايشان را تا به تا بپوشند كه مشخص باشند و به اين طريق بتوانند آن ها را تحقير كنند و يا كفش پرت كردن به سمت كسي، خودش يك فرهنگ و مفهومي دارد كه در ايران و مخصوصاً در قسمت كرد نشين وقتي كسي از نظر اجتماعي نمي تواند حقش را از كسي بگيرد كفشش را به سمت او پرت مي كند. من خيلي كفش ها را غير اين كه خودشان را جمع آوري كردم مي خواستم بدانم در ادبيات شفاهي و در زندگي مردم در مورد كفش چه چيزهايي هست و حدود ۱۵ جلد كتاب در مورد ضرب المثل ها و اشعار بين مردم در مورد كفش جمع آوري كرده ام. خود واژه كفش حدود ۱۲۰ واژه دارد، براي خودم باور كردني نبود چون با مردم كه صحبت مي كنم نهايتاً گيوه و چارق را مي شناسند، من يك كفش دارم به اسم كلارك، جنس اين كفش از شاخ بز وحشي است؛ و آن را از ارتفاعات چهار محال بختياري پيدا كرده ام.
جليلي گفت: اسكيموها ماهي را باز، خشك و دباغي مي كردند و به دور پايشان مي پيچيدند، ما اين را به شكل ديگري در ايران داشتيم. من دباغي را در روستاها به چشم خودم ديدم كه كار خانم ها و بسيار دقيق و ظريف است، چرم هايي كه در ايران دباغي مي شوند براي استفاده هاي متفاوت به شكل هاي مختلفي دباغي مي شوند، مثلاً براي نگهداري ادويه، روغن، ماست، شير و ... همه اين ها دباغي هايشان با هم فرق دارد، براي كفش هم همينطور است و قسمت هاي مختلف بدن حيوانات براي قسمت هاي مختلف كفش استفاده مي شد. در گذشته تفاوت مذاهب و يا اختلافات اجتماعي و طبقاتي را از روي كفش ها مي شد فهميد، كتابي مي خواندم كه به يك گروه از اقليت هاي مذهبي حكم شده بود كه بايد كفش هايشان را تا به تا بپوشند كه مشخص باشند و به اين طريق بتوانند آن ها را تحقير كنند و يا كفش پرت كردن به سمت كسي، خودش يك فرهنگ و مفهومي دارد كه در ايران و مخصوصاً در قسمت كرد نشين وقتي كسي از نظر اجتماعي نمي تواند حقش را از كسي بگيرد كفشش را به سمت او پرت مي كند.
وي تصريح كرد: خيلي كفش ها را غير اين كه خودشان را جمع آوري كردم مي خواستم بدانم در ادبيات شفاهي و در زندگي مردم در مورد كفش چه چيزهايي هست و حدود ۱۵ جلد كتاب در مورد ضرب المثل ها و اشعار بين مردم در مورد كفش جمع آوري كرده ام. واژه كفش حدود ۱۲۰ واژه دارد، براي خودم باور كردني نبود چون با مردم كه صحبت مي كنم نهايتاً گيوه و چارق را مي شناسند، من يك كفش دارم به اسم كلارك نمي دانم كه چقدر اين واژه به گوش شما خورده است، جنس اين كفش از شاخ بز وحشي است؛ و آن را از ارتفاعات چهار محال بختياري پيدا كرده ام. من به خيلي از موزه هاي دنيا به خاطر مجموعه ام، دعوت شده ام، اين خاص بودن، تنوع كفش ها و اينكه اينقدر حساب شده از عناصر اطراف براي نيازهاشان استفاده كردند، همگي تنوع قومي و هوشمندي مردمان سرزمين ما را نشان مي دهد و من به سهم خودم به آن افتخار مي كنم و هر كجاي دنيا كه مي روم با دست پر مي روم.
مردم عادي حق پوشيدن كفش را نداشتند
اين عضو انجمن گردشگري ايران گفت: اسكيموها ماهي را باز، خشك و دباغي مي كردند و به دور پايشان مي پيچيدند، ما اين را به شكل ديگري در ايران داشتيم. من دباغي را در روستاها به چشم خودم ديدم كه كار خانم ها و بسيار دقيق و ظريف است، چرم هايي كه در ايران دباغي مي شوند براي استفاده هاي متفاوت به شكل هاي مختلفي دباغي مي شوند، مثلاً براي نگهداري ادويه، روغن، ماست، شير و ... همه اين ها دباغي هايشان با هم فرق دارد، براي كفش هم همينطور است و قسمت هاي مختلف بدن حيوانات براي قسمت هاي مختلف كفش استفاده مي شد. يكي از علل مرغوبيت و كيفيت كفش هاي ايتاليا رعايت اين نكته است كه هر كفش در دوره هاي مختلف تاريخي به عنوان نوعي تشخص محسوب مي شد و مردم عادي دربعضي مواقع حتي حق پوشيدن كفش را هم نداشتند. كفشي به نام " كب كاب " از قشم آمده است و محلي ها مي گفتند كه اين كفش را فقط خانم هاي حكام اجازه داشتند بپوشند تا ديگران با صداي كفش از آمدن ايشان باخبر شوند درحالي كه زن هاي معمولي حق نداشتند حتي كفش بپوشند، صداي اين كفش دقيقاً هست : كب - كاب؛ و اسم آن هم از اين صدا گرفته شده است، البته يك درخت خرما هم به همين نام داريم، ولي اين كفش از جنس آن درخت نيست.
وي افزود: من فكر مي كردم كه پا از بدن واجب تر است براي اينكه مستقيماً با زمين تماس دارد در صورتي كه در غلات (از توابع شهرستان شيراز، استان فارس) من شاهد اين بودم كه يك خانم روستايي مسن از ارتفاعاتي كه حتي شايد كمتر كوهنوردي مي تواند از آن بالا برود با پاي برهنه بالا مي رفت و گياهان دارويي جمع آوري مي كرد، كف پاي اين خانم مثل سم حيوانات محكم و ضخيم شده بود و من فكر مي كنم از دوران غارنشيني به اين طرف درابتدا پاي ما به طور طبيعي به سخ؆وادگي
مقبره پير پالان دوز
- مجموعه: مكانهاي زيارتي ايران و جهان
مقبره پير پالان دوز
مقبره پير پالاندوز (محمد عارف عباسى)
اين مقبره در قسمت شمال شرقى مجموعه حرم حضرت رضا (ع) قرار دارد و شامل بنايى چهارگوش با گنبدى بر فراز آن، و ايوانى آجرى در مقابل است. در داخل بقعه، شاهنشينى است كه در بالاى آن، يزدىبندىهايى اجرا شده كه در اصل داراى نقاشى بوده است، و به داخل بقعه جلوه ي خاصى مىبخشيده است. بدنههاى بنا، از دوران صفويه، داراى تزئينات نقاشى بوده كه بر اثر گذشت زمان و نفوذ رطوبت، جز بخش كمى از آن كه مرمت و ثابت گرديده، بقيه از ميان رفته است. در زير كاسه ي گنبد نيز ترنج زيبايى با نگارههاى گياهى نقشاندازى شده است.
نماى خارجى بنا به ايجاد طاقنماهاى تيزهدار آجرى و پشتبغلهاى كاشى و قابهاى مستطيل تزئينى بر فراز آنها، در عين سادگى، منظرهاى زيبا دارد. سطح گنبد پيازى شكل فراز بنا كه بر روى گردنى استوانهاى شكل استوار شده، داراى پوشش سادهاى از كاشى فيروزهاى است. شكل كلى بنا و بازماندههاى نقاشىهاى درون آن، بنا را اثرى از دوران صفوى معرفى مىكند كه در سال 985 هـ.ق ساخته شده است. تاريخ مزبور، بر كتيبه ي سنگ سفيد مربعى كنده شده است.
شخصيت به خاك سپرده شده در اين بقعه، با توجه به نوشته ي سنگ مزارش، «محمد عارف عباسي»، از عرفاى سلسله ي ذهبيه است. لقب «پالاندوز» از اين رو به او داده شده كه براى گذران زندگى خود، با وجود مقام والايى كه نزد مردم داشته، به كار پالاندوزى اشتغال داشته است. از اين شخصيت، قرآن هفتسورهاى در دست است كه به خط خوش ثلث نوشته شده است و حكايت از توانايى او در كار خطاطى دارد.
آنچه بهتر است بدانيم:
ذهبيه شاخه اي عرفاني از پيروان معروف كَرخي و نجم الدين كفبري بوده اند كه از سده هفتم قمري به بعد شيوخي چون مير سيد علي همداني، خواجه اسحاق خَتَلاني و سيد عبدالله برزش آبادي پيشوايي اين فرقه را بر عهده داشته اند. سيد عبدالله كه از اعقاب امام سجاد عليه السلام و نسل بيستم وي بوده عمده عمرش را در قريه بفرزش آباد مشهد گذرانيده و به سال 872 قمري درگذشته و در همان روستا مدفون شده است.
از زمان سيد عبدالله به بعد پيروان وي خصوصاً به ذَهَبيه شهرت يافته و عمدةً روي به تشيّع نهاده اند. ششمين قطب سلسله ذهبيه پس از سيد عبدالله برزش آبادي همين شيخ محمد كارندهي بوده است، چنان كه در اين باره گفته اند:
هم زختـلاني بـه عبدالله رسيد برزش آبادي است آن شاه جديد
شيخ رشيد الدين بفدوازي دگـر شيخ شاه اسفـراييني برشمـر
شيخ حاجي محمد آمد شـاه كل آن خبوشاني است يا بستان گل
شيخ غلامعلي دگـر من بعد او شيخ تاج الدين حسين آمد از او
شيـخ درويش محمد كـارندهي بود خفـاف آن شهنشـاه ولي
منبع: tebyan.net