شنبه ۰۷ اسفند ۹۵ | ۰۸:۲۱ ۷۱ بازديد
عالم مرگ و حقايقي عجيب درباره آن!
عالم مرگ و حقايق نهفته در آن هميشه براي براي انسان ها باعث كنجكاوي و وحشت بوده است.
به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران جوان، دنياي مرگ و حقايق نهفته در آن هميشه براي براي انسان ها باعث كنجكاوي و وحشت بوده است. با دانستن حقايقي ديني درباره مرگ مي توان اين ترس را از بين برد. پايان اين دنيا، با تمام علايق و وابستگي هاي به آن، سرنوشت حتمي و قطعي همه ماست. در نگاه اوّل، رها كردن اين همه ارتباطات و علاقه ها بسيار سخت به نظر مي رسد.
پس بايد براي راحت شدن آن، بلكه آرامش در زمان مرگ و حتّي اشتياق به آن، مطالبي را دانست و كارهايي را انجام داد. در اين نوشتار به برخي از مهم ترين كارهايي كه باعث آرامش و اطمينان در هنگام مرگ مي شود نگاهي گذرا داريم.
حقيقت مرگ
اوّلين و مهم ترين عامل ترس و اضطراب، جهل است. دانستن حقيقت مرگ، خوف ابتدايي از آن را از بين مي برد. از آنجا كه هر كس تنها يك بار آن را تجربه مي كند، تجربه ملموسي از آن نداشته و به خاطر ابهام در مورد آن، به اضطراب و نگراني مي افتد. قرآن كريم با بياني دقيق و روان، حقيقت آن را بيان مي كند؛
مثلاً مي فرمايد: وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُون : و خدا از آسمان آبى فرود آورد و با آن زمين را پس از پژمردنش زنده گردانيد، قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه شنوايى دارند نشانه اى است.(نحل؛ 655) معلوم مي شود كه مردن به معناي نيستي نيست؛ همچنانكه زمين در فصل زمستان يا در خشكسالي از بين نمي رود
بلكه تنها به خاطر سرما يا بي آبي، تعدادي از استعدادها و قابليّت هايش بروز پيدا نمي كند. دانستن اين حقيقت بزرگ، كمتر از دانستن خود مرگ نيست؛ زيرا اعتقاد به از بين نرفتن، ترس ابتدايي از مرگ را به آرامش تبديل مي كند.
اصل عدم غافلگيري
براي مواجه شدن با هر پديده بزرگي بايد آماده شد تا در موعد آن بتوانيم آن را هضم كرده و مضطرب و متحيّر نشويم. هر چه انسان براي مرگ آماده تر شود اضطراب كمتري دارد. با آمادگي هر چه بيشتر، به جايي مي توان رسيد كه كه نه تنها از مرگ نترسيم بلكه مشتاق و منتظر آن باشيم.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: وَ اللَّهِ لَابْنُ ابيطالِبٍ انَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ امِّه: به خدا سوگند كه به راستى انس و علاقه پسر ابوطالب به مرگ (شهادت) بيش از انس و علاقه كودك به پستان مادر است.( نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 5، ص 577) ايشان نمونه اي از يك انسان آماده و مأنوس هستند.
آمادگي براي مرگ، مستلزم تنظيم اعتقادات و سبك زندگي خود بر طبق معارف دين اسلام است. در جايي ديگر اميرالمومنين (عليه السلام) در جواب از سوال چگونگي آمادگي براي مرگ اينگونه فرمودند: أداءُ الفَرائضِ ، واجتِنابُ الَمحارِمِ ، والاشتِمالُ علَى المَكارِمِ ، ثُمّ لايُبالي أوَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَيهِ. واللّه، ما يُبالي ابنُ أبيطالبٍ أوَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَيهِ: به جا آوردن واجبات و دورى كردن از حرام ها و فرا گرفتن خوى هاى نيك.
با رعايت اين امور، ديگر آدمى را چه باك كه او به سراغ مرگ رود يا مرگ به سراغش آيد. سوگند به خدا، كه پسر ابى طالب را باكى نيست كه خود به سراغ مرگ رود، يا مرگ به سراغ او آيد.(منتخب ميزان الحكمة : 520)
مؤمن باشيم
استحكام افكار انسان وابسته به استحكام اعتقادات اوست. اعتقاد به معارف بي نقص و كاملاً منطقي دين اسلام، به كساني كه به دنبال فهم دين هستند استحكام فكري خاصي مي بخشد. از طرف ديگر بايد دانست كه براي كسب اطمينان و آرامش روحي، ضمن داشتن اعتقاد صحيح و اصولي، داشتن اعمال صحيح و به عبارت بهتر "اعمال صالح” نيز ضروري است؛ گرچه اعتقاد و عمل رابطه مستقيم با يكديگر دارند! لذا قرآن كريم معمولاً اين دو را در كنار يكديگر
مي آورد: وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُون: و كسانى را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند، مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان ] آنها جويها روان است. هر گاه ميوه اى از آن روزىِ ايشان شود، مى گويند: «اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزىِ ما بوده.»
و مانند آن [نعمتها] براى آنها آورده شود؛ و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت؛ و در آنجا جاودانه بمانند.(بقره؛ 25) خود همين آيه به خوبي اثر اعتقاد و عمل صالح را نشان مي دهد. يعني مومنان با تلاوت اين آيه شريفه، واقعاً آرامش پيدا مي كنند چرا كه اميد و شوقي خاص، آنها را فرا مي گيرد.
آفت غفلت
خداوند متعال براي چرخش چرخ اين اين دنيا، به عنوان ميدان آزمون همگاني بشر، زيبايي هاي محدود و غيرابدي قرار داده است. اينها صرفاً براي دلگرم شدن به ادامه زندگي است. در حاليكه گاهي انسان ها با سرگرم شدن به زيبايي هاي اين برگه امتحاني، از عاقبت و اتمام وقت امتحان غافل مي شوند و وقتي متوجّه مي شوند
كه ناظر امتحان مي خواهد برگه امتحاني را از او بگيرد و او صفحه اي خالي يا خط خطي شده در دست دارد. لذا در جلسه آزمون، مهمترين مسأله، دقّت به وقتي است كه در اختيار او قرار داده شده! تا بتوان در كمترين زمان، بيشترين نمره را كسب كرد.
شايد مهمترين تفاوت زندگي ما در اين دنيا با جلسه امتحان در اين باشد كه پايان زندگي ما در اين دنيا مشخّص نيست و به يكباره فرا مي رسد، به همين جهت شايسته هوشياري بيشتري است. اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند: ما أنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن أجَلِهِ: كسى كه فردا را از عمر خود به شمار آورد، مرگ را در جايگاه شايسته اش قرار نداده است.(الكافي: 3 / 259 / 3)
نتيجه كلام
براي رهايي از ترس مرگ، كه كشنده تر از خود مرگ است، بايد ضمن شناخت حقيقت مرگ، آماده و مهيّاي آن شد. در مسير اين آمادگي، موانع و آفاتي وجود دارد؛ از جمله غفلت! پس بايد با ياد كردن از مرگ در فواصل زماني از هر روز، به انجام اعمال صالح براي رسيدن به آخرتي مملوّ از سعادت همّت كنيم. در اينصورت مشتاق مرگ خواهيم بود؛ نه هراسان!
منبع:علم و دين
پس بايد براي راحت شدن آن، بلكه آرامش در زمان مرگ و حتّي اشتياق به آن، مطالبي را دانست و كارهايي را انجام داد. در اين نوشتار به برخي از مهم ترين كارهايي كه باعث آرامش و اطمينان در هنگام مرگ مي شود نگاهي گذرا داريم.
حقيقت مرگ
اوّلين و مهم ترين عامل ترس و اضطراب، جهل است. دانستن حقيقت مرگ، خوف ابتدايي از آن را از بين مي برد. از آنجا كه هر كس تنها يك بار آن را تجربه مي كند، تجربه ملموسي از آن نداشته و به خاطر ابهام در مورد آن، به اضطراب و نگراني مي افتد. قرآن كريم با بياني دقيق و روان، حقيقت آن را بيان مي كند؛
مثلاً مي فرمايد: وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُون : و خدا از آسمان آبى فرود آورد و با آن زمين را پس از پژمردنش زنده گردانيد، قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه شنوايى دارند نشانه اى است.(نحل؛ 655) معلوم مي شود كه مردن به معناي نيستي نيست؛ همچنانكه زمين در فصل زمستان يا در خشكسالي از بين نمي رود
بلكه تنها به خاطر سرما يا بي آبي، تعدادي از استعدادها و قابليّت هايش بروز پيدا نمي كند. دانستن اين حقيقت بزرگ، كمتر از دانستن خود مرگ نيست؛ زيرا اعتقاد به از بين نرفتن، ترس ابتدايي از مرگ را به آرامش تبديل مي كند.
اصل عدم غافلگيري
براي مواجه شدن با هر پديده بزرگي بايد آماده شد تا در موعد آن بتوانيم آن را هضم كرده و مضطرب و متحيّر نشويم. هر چه انسان براي مرگ آماده تر شود اضطراب كمتري دارد. با آمادگي هر چه بيشتر، به جايي مي توان رسيد كه كه نه تنها از مرگ نترسيم بلكه مشتاق و منتظر آن باشيم.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: وَ اللَّهِ لَابْنُ ابيطالِبٍ انَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْىِ امِّه: به خدا سوگند كه به راستى انس و علاقه پسر ابوطالب به مرگ (شهادت) بيش از انس و علاقه كودك به پستان مادر است.( نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 5، ص 577) ايشان نمونه اي از يك انسان آماده و مأنوس هستند.
آمادگي براي مرگ، مستلزم تنظيم اعتقادات و سبك زندگي خود بر طبق معارف دين اسلام است. در جايي ديگر اميرالمومنين (عليه السلام) در جواب از سوال چگونگي آمادگي براي مرگ اينگونه فرمودند: أداءُ الفَرائضِ ، واجتِنابُ الَمحارِمِ ، والاشتِمالُ علَى المَكارِمِ ، ثُمّ لايُبالي أوَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَيهِ. واللّه، ما يُبالي ابنُ أبيطالبٍ أوَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَيهِ: به جا آوردن واجبات و دورى كردن از حرام ها و فرا گرفتن خوى هاى نيك.
با رعايت اين امور، ديگر آدمى را چه باك كه او به سراغ مرگ رود يا مرگ به سراغش آيد. سوگند به خدا، كه پسر ابى طالب را باكى نيست كه خود به سراغ مرگ رود، يا مرگ به سراغ او آيد.(منتخب ميزان الحكمة : 520)
مؤمن باشيم
استحكام افكار انسان وابسته به استحكام اعتقادات اوست. اعتقاد به معارف بي نقص و كاملاً منطقي دين اسلام، به كساني كه به دنبال فهم دين هستند استحكام فكري خاصي مي بخشد. از طرف ديگر بايد دانست كه براي كسب اطمينان و آرامش روحي، ضمن داشتن اعتقاد صحيح و اصولي، داشتن اعمال صحيح و به عبارت بهتر "اعمال صالح” نيز ضروري است؛ گرچه اعتقاد و عمل رابطه مستقيم با يكديگر دارند! لذا قرآن كريم معمولاً اين دو را در كنار يكديگر
مي آورد: وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُون: و كسانى را كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند، مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان ] آنها جويها روان است. هر گاه ميوه اى از آن روزىِ ايشان شود، مى گويند: «اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزىِ ما بوده.»
و مانند آن [نعمتها] براى آنها آورده شود؛ و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت؛ و در آنجا جاودانه بمانند.(بقره؛ 25) خود همين آيه به خوبي اثر اعتقاد و عمل صالح را نشان مي دهد. يعني مومنان با تلاوت اين آيه شريفه، واقعاً آرامش پيدا مي كنند چرا كه اميد و شوقي خاص، آنها را فرا مي گيرد.
آفت غفلت
خداوند متعال براي چرخش چرخ اين اين دنيا، به عنوان ميدان آزمون همگاني بشر، زيبايي هاي محدود و غيرابدي قرار داده است. اينها صرفاً براي دلگرم شدن به ادامه زندگي است. در حاليكه گاهي انسان ها با سرگرم شدن به زيبايي هاي اين برگه امتحاني، از عاقبت و اتمام وقت امتحان غافل مي شوند و وقتي متوجّه مي شوند
كه ناظر امتحان مي خواهد برگه امتحاني را از او بگيرد و او صفحه اي خالي يا خط خطي شده در دست دارد. لذا در جلسه آزمون، مهمترين مسأله، دقّت به وقتي است كه در اختيار او قرار داده شده! تا بتوان در كمترين زمان، بيشترين نمره را كسب كرد.
شايد مهمترين تفاوت زندگي ما در اين دنيا با جلسه امتحان در اين باشد كه پايان زندگي ما در اين دنيا مشخّص نيست و به يكباره فرا مي رسد، به همين جهت شايسته هوشياري بيشتري است. اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند: ما أنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن أجَلِهِ: كسى كه فردا را از عمر خود به شمار آورد، مرگ را در جايگاه شايسته اش قرار نداده است.(الكافي: 3 / 259 / 3)
نتيجه كلام
براي رهايي از ترس مرگ، كه كشنده تر از خود مرگ است، بايد ضمن شناخت حقيقت مرگ، آماده و مهيّاي آن شد. در مسير اين آمادگي، موانع و آفاتي وجود دارد؛ از جمله غفلت! پس بايد با ياد كردن از مرگ در فواصل زماني از هر روز، به انجام اعمال صالح براي رسيدن به آخرتي مملوّ از سعادت همّت كنيم. در اينصورت مشتاق مرگ خواهيم بود؛ نه هراسان!
منبع:علم و دين