پيامبر(ص) چگونه ايرانيان را به اسلام دعوت كرد؟

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

پيامبر(ص) چگونه ايرانيان را به اسلام دعوت كرد؟

مديرگروه تاريخ و سيره مركز مطالعات بيان داشت: عنايت و توجه پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع) به ايرانيان و رفع تبعيض از موالى كه در دوره‌ خلفاى پيشين رواج داشت، سبب مى‌شد كه ايرانيان،روز به روز شيفته و شيداى اسلام راستين شوند.

به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران جوان، بدون شك ورود اسلام به سرزمين پهناور ايران، تحول عميق و گسترده‌اي بر ابعاد گوناگون ديني، فرهنگي، سياسي و اجتماعي ايرانيان داشته است، هر چند نمي‌توان انكار كرد كه جنگ اعراب مسلمان با دولت ساساني و شكست امپراتوري ساساني موجب شد كه اسلام با سرعت بيشتري به همه‌ مناطق ايران برسد و آرام‌آرام مردم زيادي با رها كردن دين زرتشتي به دين جديد بگروند و براي بسط و تعميق آن فداكاري‌هاي زيادي از خود نشان دهند.
اما اين پرسش همواره مطرح شده است كه آيا نفوذ دين اسلام در ايران، معلول پيروزي عرب‌ها و حاصل خونريزي‌ها و خشونت‌هايي است كه به آن‌ها نسبت مي‌دهند (و البته اساس درستي هم ندارد) و يا محصول فرآيندي تدريجي و عمدتاً فرهنگي است كه بر بستر آماده‌ جامعه‌ ايراني جاري شد و با گذر از فراز و نشيب‌هاي بسياري به اعماق لايه‌هاي ذهني و شخصيتي ايرانيان نفوذ كرد، جريان‌هاي فكري گوناگوني با انگيزه‌هاي مختلف و خاستگاه‌هاي متفاوتي كوشيده‌اند تا اين گونه القا كنند كه اسلام ايرانيان، نتيجه‌ قدرت شمشير و خشونت اعراب است!
نظريه‌‌اي كه علاوه بر مباينت با قوانين و سنت‌هاي اجتماعي، چيزي جز تحقير و توهين به شعور و شخصيت ايرانيان نيست! به همين منظور با حجت‌الاسلام اميرعلي حسنلو مديرگروه تاريخ و سيره مركز مطالعات و پاسخگويي به شبهات گفت‌وگو كرديم كه مشروح آن در ادامه مي‌آيد:
*ابتدا به طور اجمالي به واكنش مردم ايران به حمله سپاه اسلام به كشورشان اشاره مي‌كنيد؟
-دلايل بسياري بر اين حقيقت تأكيد دارد كه نه تنها اعراب مسلمان در جريان فتح ايران، دست به كشتار و جنايت نزدند و آثار فرهنگي، ديني و ملي ايرانيان را از بين نبردند و اساساً جز با سپاه ساساني وارد جنگ نشدند، بلكه مردم ايران، خود به سبب آشنايي با اسلام و بيزاري و نفرت از حكومت ساسانيان، به استقبال لشكر اسلام رفتند و دست كم، حكومت ساساني را در برابر لشكر اسلام ياري نكردند، خدمات بي‌نظير مسلمانان در آموختن، آموزيدن، تأليف و تصنيف علوم و معارف اسلامي و نيز بسط و گسترش و تبليغ ارزش‌هاي اسلام نشان مي‌دهد كه ايرانيان با اختيار و از سرشوق و انگيزه‌هاي انساني، اسلام را پذيرا شدند و به آن خدمت كردند، اسلام موجب شد ايرانيان از زير بار ستم‌ها و تبعيض‌هاي ظالمانه‌ پادشاهان ساساني رها شده و استعداد‌هاي نهفته‌ علمي و معنوي آنان شكوفا شود، چنان كه ايرانيان نيز با قدرشناسي از نعمت اسلام، آن را در بستر فرهنگ توحيدي و انساني خود پروريده و به اوج شكوفايي رساندند، آنچه در برخي كتاب‌ها درباره‌ حمله‌ اعراب مسلمان و جنايت‌هاي آنان به تصوير كشيده شده است، در اكثر موارد، دروغ‌هاي بي‌شرمانه‌اي است كه دشمنان اسلام و ايران آن را ساخته و تبليغ كرده‌اند. 
*خب! طبيعي‌تر اين گونه به نظر مي‌رسد كه ايرانيان در برخورد اول به راحتي پذيراي اسلام نشدند؟
-فرهنگ هر جامعه، مجموعه‌اى از مؤلفه‌هاي عينى و ذهنى است كه ميراث نسل‌هاى متوالى و داراى عناصرى مانند علم و دين و... است، ابزارهاى مختلف آموزشى و تبليغى در شكل‌گيرى و استمرار فرهنگ، نقش بازي مي‌كنند،(1) انسان با ويژگى‌ها و احساسات خاص و پيچيده‌اي مانند حس برترى‌طلبي، كمال‌جويى، آزادى‌خواهى، سلطه‌گريزى و اختيار در فرآيند فرهنگ‌سازى نقش اول را ايفا مي‌كند، اسلام و مسلماني چيزي شبيه واكسن و يا جرعه‌ آبي نيست كه توسط يك فرد و در يك لحظه به حلقوم ايرانيان بريزند، هيچ كس نمي‌تواند ادعا كند كه فلان شخص، اسلام را به ايران وارد كرد، بلكه مسلماني ايرانيان امري فرهنگي و محصول قر‌ن‌ها تلاش و مجاهدت علمي و تبليغي است؛ اتفاقاً حمله‌ اعراب، اين فرآيند را مقداري كند كرد و سبب شد ايرانيان قدري در برابر فرهنگ اسلامي مقاومت كنند، اما هنگامي كه با آموزه‌هاي اسلام آشنا شدند، نه تنها دسته دسته به اسلام روي آوردند؛ بلكه خود مبلغ و ترويج‌گر آن شدند.
*آيا اين دعوت از زمان خود پيامبر خاتم(ص) شروع شد؟!
-مطالعه‌ سيره‌ پيامبر(ص) نشان مي‌دهد كه تمام اقدامات ايشان براى گسترش اسلام، چه در خود حجاز و چه نسبت به كشورهاي ديگر (جز موارد جنگ‌هاي دفاعي)، فرهنگى بوده است،(2) پيامبر اسلام(ص) بر اساس رسالت جهانى‌اش(3) به پادشاهان ايران، روم، حبشه و ... نامه نوشت و آن‌ها را به اسلام دعوت كرد، اين رفتار پيامبر به خوبي حاكي از اعتقاد ايشان به برنامه‌ فرهنگي براي گسترش اسلام است(4)، اين گونه بود كه پيامبر اكرم(ص) در مدت كوتاهى توانست با انقلاب فرهنگى، در يك جامعه‌ جاهلى،(5) افرادى را تربيت كند كه در راه گسترش اسلام جانفشانى كنند و به مراتب عالى معنوى نايل شوند، پس از رحلت پيامبر(ص)، مسلمين براى دفاع از كيان اسلام و نشر فرهنگ اسلامي به فراسوى جهان، مرزهاى جغرافيايى را در نورديدند و زمينه‌هاى گسترش اسلام در ايران و ديگر كشورها را فراهم كردند.
*چه عواملي در گسترش اسلام در ايران مؤثر بوده است؟
-عوامل گسترش اسلام و پايدارى و بالندگى آن پس از گشوده شدن دروازه‌هاى ايران به روى اسلام را مي‌توان در موارد زير خلاصه كرد:
-شرايط اجتماعى، سياسى و فرهنگى نامناسب ايران در دوره‌ ساساني سبب شد كه مردم ايران به استقبال دين اسلام بروند و با اختيار خود مسلمان شوند، چنان كه در بسيارى از شهرها، حاكمان بدون جنگ و درگيرى، به سبب عدم مقاومت مردم در مقابل سپاه اسلام، پرداخت جزيه را مى‌پذيرفتند و با سپاه اسلام صلح مى‌كردند.(6)
-تشريع قانون جزيه از طرف پيامبر اكرم(ص) و استمرار آن و مختار بودن مردم در پذيرش دين يا پرداخت جزيه در تمام مناطق فتح شده اعمال مى‌شد.(7) 
-تخريب نكردن آتشكده‌هاى مجوس در ايران، چنان كه گزارش شده است، يكى از سرداران عرب فرمان داد تا به يك امام جماعت و مؤذن او تازيانه زدند، چون يكى از معابد زرتشتى را ويران كرده بودند و سنگ‌هاى آن را در بناى مسجد به كار برده بودند، در قرن 10 ميلادى، يعنى سه قرن پس از فتح ايران، آتشكده‌هاى زرتشتيان در عراق و فارس و كرمان و سيستان و خراسان و آذربايجان و در سراسر ايران برپا بود،(8) پيروان دين زرتشت به تدريج و به اختيار خود به دين اسلام گرويدند، وجود پيروان زرتشتى در ايران تا عصر حاضر و آزادى آنان در اجراى مراسم دينى، بهترين دليل بر نبود اجبار و زور در پذيرش دين اسلام است.(9)
-مسلمان شدن بسيارى از ايرانيان، قبل از فتح ايران كه در يمن و بحرين به‌ سر مي‌‌بردند، گفته شده پس از جنگ قادسيه، 4 هزار ديلمى با اختيار خود به دين اسلام گرويدند.(10)
-خدمات ايرانيان به اسلام، توليد و توسعه‌ علوم اسلامى و تدوين هزاران كتاب در زمينه‌ علوم به طورى كه بزرگ‌ترين صاحبنظران در علوم مختلف اسلام از شيعه و سنى از ميان ايرانيان برخاسته‌اند و ايرانيان با اندك فاصله پس از رسيدن اسلام به ايران، در زمينه‌ علوم اسلامى اعم از سيره، تاريخ، فقه، حديث، رجال، علوم قرآنى، علوم عقلى و فنى و تجربى، با نوآورى‌هاى شگفت، به توليد علم پرداختند و اين شيوه‌ فرهنگ‌سازى را به كشورهاى غربى انتقال دادند و مؤثرترين قدم‌ها را در تكامل علوم اسلامى برداشتند،(11) چنان كه پيامبر اكرم(ص) درباره‌ ايرانيان مى‌فرمايد: اگر علم به ستاره‌ ثريا آويخته باشد، گروهى از فرزندان ايران به آن دست مى‌يابند.(12)
-در پايان دوره‌ هخامنشى، اسكندر مقدونى سراسر ايران را به زور شمشير فتح كرد و حكومت (سلوكيان) تأسيس شد و سال‌ها بر سراسر ايران حكومت كردند، اما هرگز نتوانستند فرهنگ يونانى و غربى را بر ايرانيان تحميل كنند، بلكه از فرهنگ و معمارى ايرانيان تأثير پذيرفتند و ايرانيان هرگز دچار خودباختگى فرهنگى و بى‌هويتى نشدند و به ترويج اين فرهنگ‌ها نيز نپرداختند،(13) پس از اسلام نيز مردم ايران شاهد تهاجم اقوام مختلف از ماوراء‌النهر و مغولستان، با فرهنگ‌هاى مختلف بودند، ولى هرگز دين «شمنى مغول» را ترويج ندادند، بلكه مهاجمان را مغلوب فرهنگ اسلامى خويش ساختند، در حالي كه يقيناً شمشير مغولان از شمشير اعراب برنده‌تر و تيزتر و قتل و جنايت آن‌ها در طول تاريخ ايران بى‌نظير بوده است و اعراب مسلمان هرگز چنين جناياتى را در ايران مرتكب نشدند.
*آيا واقعاً ايرانيان بدون زور شمشير مسلمان شدند؟
-هرگز نمى‌توان گسترش دين اسلام در ايران را به زور شمشير دانست، بلكه بايد آن را در علل زير بايد جستجو كرد:
1.غنى بودن محتواى دين اسلام و فرهنگ انسان‌دوستانه و ضد تبعيض و عدالت‌محور آنكه با فطرت انسان سازگار است،
2.پس از گشوده شدن مرزها، ارتباط مردم ايران با مسلمانان تنگاتنگ شد، اين پيوند خود در ترويج دين اسلام مؤثر بود و ايرانيان از نزديك شاهد جامعه‌ مسلمانان بودند كه با حكومت اشرافى و جامعه‌ طبقاتى ساسانى متفاوت بود.(14)
3.اسراى جنگى ايرانى كه به همراه خانواده و فرزندان به مدينه و شهرهاى ديگر منتقل شده و در كنار مسلمانان زندگى مى‌كردند، تحت تأثير جامعه‌ مسلمين مجذوب اسلام مى‌شدند.(15)
4.ايرانيانى كه قرن‌ها شاهد اشرافي‌گرى شاهان ساسانى و محروميت طبقات ديگر جامعه از امكانات اوليه‌ زندگى بودند، با مشاهده‌ ساده‌زيستى خلفاى اسلامى، از جمله اميرمؤمنان(ع) و عاملان آن‌ها در شهرهاى ايران كه مثل پايين‌ترين طبقات مردم زندگى مى‌كردند، به پذيرش آيين اسلام ترغيب شدند.(16)
5.حضور صحابه بزرگ پيامبر اكرم(ص) در جنگ‌ها و فتوحات ايران و قبول مسئوليت فرماندارى در نواحى مختلف ايران نيز يكى از عواملى بود كه در ترويج اسلام در ايران تأثير بسزايى داشت؛ سلمان فارسى وقتى از طرف خليفه دوم براى فرماندارى مداين اعزام شد، مردم منتظر بودند كه با تشريفات خاصى وارد شهر شود، اما سلمان سوار بر درازگوشى برهنه براى اداره‌ امور مردم وارد شهر شد و خدمات ارزنده‌اى به مردم ارائه داد، اين خود از مهم‌ترين عوامل ترويج اسلام در ايران بود.(17)
*خب! درباره گسترش اسلام در ساير كشورها هم توضيح مي‌دهيد؟
-گسترش اسلام و پايدارى آن در ايران و صدور آن از اين كشور به ساير كشورهاى جهان كه هيچ فتحى در آن‌ها انجام نشده بود، علل ديگرى دارد، چون حكومت ظالمانه و مستبدانه‌ بنى اميه و بنى‌عباس از عهده‌ اين مسئوليت سنگين بر نمى‌آمدند و عملكرد آن‌ها به عنوان خليفه در جامعه‌ ايران، پاسخ و نتيجه‌ مثبتى نداشت كه در رشد و پايدارى اسلام تأثيرگذار باشد، بلكه برعكس، مردم ايران با ديدن رفتار تبعيض‌آميز كارگزاران خلفا و حتى برخى خلفاى اولين، درباره‌ آن‌ها دچار ترديد شدند و فرقه‌هاى مختلفى پس از ورود اسلام به ايران به وجود آمد كه ناشى از عملكرد منفى مدعيان دروغين جانشينى پيامبر(ص) بود.(18)
عنايت و توجه پيامبر اكرم(ص) و اميرمؤمنان(ع) و اهل بيت(ع) به ايرانيان و رفع تبعيض از موالى كه در دوره‌ خلفاى پيشين رواج داشت(19)، سبب مى‌شد كه ايرانيان، روز به روز شيفته و شيداى اسلام راستين شوند؛ چنانكه گفته شده است: «....پدران ما تا اسلام را نمى‌شناختند در برابر آن جنگيدند و چون شناختند، در راه آن جنگيدند، اين خود مايه‌ سرافرازى است... يكى از بيچارگى‌هاى ايرانيان اين است كه تاريخ خود را نمى‌دانند»!(20)
به اعتبار همين اسلام راستين، بر مبنا و محوريت اهل بيت(ع) بود كه پس از نهضت امام حسين(ع)، بسيارى از ايرانيان(21) در سپاه مختار براى انتقام حضور داشتند(22) و اين انديشه را به ايران و فراسوى منطقه‌ مركزى، همچون خراسان و طبرستان (مازندران) و... بسط دادند و بنى‌عباس با زيركى از همين موج، سود جست و امويان را برانداخت، پس از حضور امام هشتم(ع) و ساير سادات از خاندان پيامبر(ص) در خراسان، با عشق مردم ايران به خاندان نبوت، كه چشمه‌ جوشان اسلام ناب بودند، گسترش اسلام به اوج خود رسيد و پيش از حضور امام هشتم(ع) كه دوره‌ اختناق امويان بود، ايران بهترين مأمن خاندان رسالت بود.
در دوره‌ وقوع اختلاف و آشوب ميان بنى‌اميه و بنى‌عباس كه معاصر امام باقر و امام صادق(ع) بودند، رابطه‌ ايرانيان با چشمه‌هاى زلال دين و دانش برقرار بود و خردمندان و انديشمندان ايرانى پيام اسلام را مى‌گرفتند و در ايران به ترويج و بسط آن مى‌پرداختند و با انديشه‌هاى انحرافى و اختلاف‌انگيز تزريق‌ شده از سوى دستگاه اموى و ... مبارزه، و از عقايد راستين اسلام پاسدارى مى‌كردند و با شبهاتي كه از سوى دستگاه حكومت، براى نابودى اسلام بر اصول اعتقادات و كلام الهى وارد مى‌شد، برخورد علمى مى‌كردند و به آن‌ها پاسخ مى‌دادند.(23)
*نتيجه‌گيري؟
-بنابراين يكي از مهم‌ترين عوامل پايدارى و گسترش اسلام در ايران، عشق و علاقه‌ مردم ايران به اهل‌ بيت(ع) است، چون در مناطقى كه توسط امويان و عباسيان فتح شده بود، پس از انقراض حكومت آن‌ها اثرى از دين اسلام برجا نماند،(24) اين خود بهترين دليل بر ردّ نظريه‌ «بسط و گسترش اسلام به زور شمشير» است، چون هرگاه دين در قلوب مردم رسوخ كرد و جزئى از فرهنگ و زندگى آنان شد، هرگز رنگ نيستى و زوال نخواهد پذيرفت!
پي‌نوشت‌ها:
1- بروس كوئن، مبانى جامعه شناسى،تهران: انتشارات سمت، چاپ چهارم، 1372، ش، ص 59.   
2- ر.ك: ابن هشام، السيره النبوية، تهران، نشر اسلاميه، چاپ چهارم، 1368 ص 358؛  يعقوبى، تاريخ، ترجمه‌ آيتى، تهران، انتشارات علمى فرهنگى، چاپ هفتم، 1374، ج 1، ص 442؛ آيتى، تاريخ پيامبر اسلام، تهران: دانشگاه، چاپ ششم، 1378ش، ص390 ؛ رسول جعفريان، تاريخ سياسى اسلام، قم: انتشارات دليل، چاپ دوم، 1382ش، ج 1، ص 91-377 و ص 430؛ پيامبر(ص) در مدينه اقليت‌هاى دينى و اسراى مشركين را در انتخاب پرداخت جزيه و قبول اسلام، آزاد مى‌گذاشت و... ؛ اين‌ها بهترين دليل بر به كار نگرفتن زور و استبداد در قبولاندن دين اسلام توسط پيامبر(ص) است.
منبع:مشرق
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد