به گزارش پارسينه ، عالم مردگان از جمله عوالمي است كه همواره وقتي با آن مواجه ميشويم سؤالات و ابهامات بسياري براي ما به وجود ميآيد و هر فردي علاقه دارد بيشتر از اين عالَم بداند چرا كه مرگ از جمله مباحثي است كه هر فردي روزي با آن دست به گريبان خواهد شد.
آنچه در ادامه ميآيد بخش نخست از سلسله مباحثي است كه به طرح پرسش و پاسخ درباره مرگ و معاد ميپردازد و از كتاب «عالم برزخ؛ عالم حيات و زندگي» نوشته حجتالاسلام اسدالله محمدينيا از پژوهشگران حوزه علميه قم عنوان ميشود:
* اگر اين آتش دروني هست، چرا اكثراً متوجه آن نميشوند؟
نديدن بسياري از مردم دليل بر نبودن آن نميشود، زيرا گناه و آلودگي، چشم و گوش باطني افراد را از كار مياندازد، اما بعد از مرگ و انتقال به عالم قبر بسياري از حقايق روشن ميشود.
زيرا وقتي انسان در آستانه مرگ قرار گرفت و يا روح از بدنش خارج ميشود، آن آتش را خواهد ديد.
چنانچه در درون سنگ چخماق و مواد منفجره، آتش هست اما در ظاهر ديده نميشود و آن سنگ به نظر سرد ميرسد و كسي گرم و سوزش آن را متوجه نميشود.
و مانند كسي كه او را در اطاق عمل بيهوش كردهاند با اينكه بدنش مجروح و زخمي است، هيچ دردي احساس نميكند اما وقتي به هوش آمد متوجه درد خواهد شد و فريادش بلند ميشود.
بر همين اساس عدهاي به خاطر آلوده شدن به انواع گناهان حواس باطنيشان از كار ميافتد و احساس درد و سوزش نميكنند، اما با مرگ بيدار خواهند شد و همه اينها را خواهند ديد.
ميگوييد: فعلاً خبري از اين مسائل نيست، در جواب ميگوييم: كمي صبر كنيد خواهيد ديد كه واقعيت دارد.
خداوند بزرگ ميفرمايد: «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ»
شما را مباهات با يكديگر (در مال و مقام و فرزند و...) و مسابقه (در جمعآوري امور دنيا) به خودتان مشغول كرد و از ياد خداوند غافل شديد، تا اينكه گورستانها را زيارت كرديد و مرگ به سراغتان آمد.
رسول مكرم اسلام (ص) فرمود:
«النَّاسِ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛ مردم اكثراً در خواب غفلت به سر ميبرند، همين كه مردند بيدار ميشوند (و بسياري از حقايق برايشان روشن ميشود.)
بنابراين آتش برزخ و قيامت همين الان هم هست، ولي به خاطر اينكه جوارح و حواس باطني بسياري به خاطر زرق و برق دنيا و گناهان از كار افتاده، اين آتش را حس نميكنند، اما در آستانه مرگ كه قرار ميگيرند پردههاي هوي و هوس كنار ميرود و حقايق براي همه آشكار ميشود.
آن آتش را نه تنها احساس ميكنند بلكه خواهند ديد، اما كساني كه اهل گناه و عصيان نيستند و گوش و چشم و قلب باطني آنها كار ميكند، آن حقايق را درك ميكنند و حاضرند براي نافرماني نكردن خداوند، از بهترين لذتهاي دنيوي چشم بپوشند.
* عذابهاي متنوع و مختلف؟!
از رواياتي كه در مورد عذاب قبر و مارها و عقربها گذاشت و از برخي آيات قرآن مجيد استفاده ميشود كه عذاب براي كفار و مشركان و سران ظلم و فساد متنوع و مختلف است تا از يكنواختي خارج نشود.
قرآن كريم در اين مورد ميفرمايد:
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا»
كساني كه به آيات ما كافر شدند، به زودي آنها را در آتشي وارد ميكنيم كه هرگاه پوستهاي تنشان در آن بريان شود، پوستهاي ديگر به جاي آن قرار ميدهيم تا كيفر الهي را بچشند.
خداوند نسبت به انجام اين گونه مجازات هم قادر و تواناست و هم حكيم است و روي حساب كيفر ميدهد.
اگر انسان يك پوست داشت و ميسوخت، سوختنهاي متعدد شايد به صورت عادت درميآمد و بياثر ميشد، اما خداوند حكيم ميفرمايد پوست مجرم كه سوخت، ما همان پوست را تبديل پوست جديد به جاي پوست قديم و بريان شده، به صورت مستمر و دائمي است.
اگر به محض بريان شدن و سوختن پوست قبلي پوست جديد آمد، ديگر نميتوان گفت: عذاب برزخ و قيامت در طول زمان بيتأثير ميشود.
بر همين اساس كه اين عذاب متنوع و دائمي است، خداوند حكيم موضوع عذاب را به صورت فعل مضارع «لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ» آورده كه فعل مضارع دلالت بر دائمي بودن عذاب ميكند.
* پوستهاي جديد كه گناهي نكردهاند تا بسوزند؟!
امروزه ثابت شده كه هر چند سال همه ذرات بدن نو ميشود، بنابراين كسي كه در جواني گناهي كرده و جنايتي مرتكب شده، پوست ساير اعضاي او تا ايام پيري چندين بار عوض شده است، لذا اعضا و جوارحي كه شخص با آن گناه كرده، در برزخ قيامت نيست بلكه در برزخ از بدن برزخي و مثالي برخوردار است، چنانچه بحث آن گذشت.
بنابراين آنچه در دنيا با آن گناه كرده و لذت حرام برده، روح بوده است كه حقيقت انسان به همان روح و روان است كه بايد آن روح عذاب شود.
لذا سوزاندن پوست چه جديد و چه قديم، همه اينها ابزار و وسيلهاي براي عذاب روح است.
بر همين مبنا قرآن حكيم نميفرمايد: ما پوستها را بريان ميكنيم تا پوستها عذاب شوند، بلكه ميفرمايد: «ليذوقوا» ما پوستها را بريان و ميسوزانيم تا آن حقيقت انسان كافر و روح و روان او زجر بكشد.
براساس آنچه بيان شد، در خواب هم وقتي شخص خوابهاي وحشتناك و مخوف ميبيند، روان و روح او زجر ميكشد و ميسوزد، در حالي كه بدن او در حال استراحت و گاهي روي بهترين تخت و تشك و كنار همسرش آرميده است.
ابي العوجاء كه مردي ماديگرا و معروف و معاصر امام صادق (ع)بود از آن حضرت (ع) سؤال نمود: «ما ذنب الغير»؛ يعني گناه آن پوستهاي ديگر كه گناه نكردهاند، چيست؟
امام (ع) فرمود: «هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها»؛
پوستهاي نو همان پوستهاي قديماند، در عين حال پوست جديد و قديم با هم فرق دارند.
ابن ابيالعوجاء كاملاً متوجه نشد، به امام (ع) عرض كرد: «مَثِّلْ لي في ذلِكَ شَيْئاً مِنْ أمْرِ الدُّنْيا» در اين مورد مثالي دنيوي برايم بزن.
امام (ع) فرمود:
«اَرَأَيْتَ لَو اَنَّ رَجُلاً اَخَذَ لَبِنَةً فَكَسَّرَها ثَمَّ رَدَّها فى مَلْبَنِها، فَهِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها»
اين همانند آن است كه كسي خشتي را بشكند و خرد كند، دوباره آن را در قالب بريزد و به صورتت خشت تازه درآورد، اين هشت دوم همان خشت اول است و در عين حال خشت نو و جديدي است (ماده اصلي خشت اول و دوم حفظ شده، ولي صورت آن تغيير كرده است.)
- پنجشنبه ۲۵ تیر ۹۴ | ۱۸:۱۶
- ۱۴۳ بازديد
- ۰ نظر