آيا ما در عصر طلايي رشد علم و فناوري هستيم؟

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

آيا ما در عصر طلايي رشد علم و فناوري هستيم؟

احتمالا بيشتر ما فكر مي‌كنيم كه در عصر طلايي پيشرفت علم و فناوري هستيم. به خصوص زماني كه به گجت‌هاي هوشمند، كامپيوترها و شبكه‌ي جهاني ارتباطات نگاه مي‌كنيم، حسابي شگفت زده و البته به خود غره مي‌شويم. تصور اينكه اكنون در اوج پيشرفت علم و فناوري هستيم به چنان پارادايم غالبي تبديل شده كه كسي جرئت ندارد آن را به چالش بكشد. ولي اگر كمي بيشتر تاريخ را مطالعه كنيم، ممكن است در تصور ما شك و ترديد ايجاد شود.

وب سايت ديجي كالا مگ - مهدي مومن زاده: احتمالا بيشتر ما فكر مي‌كنيم كه در عصر طلايي پيشرفت علم و فناوري هستيم. به خصوص زماني كه به گجت‌هاي هوشمند، كامپيوترها و شبكه‌ي جهاني ارتباطات نگاه مي‌كنيم، حسابي شگفت زده و البته به خود غره مي‌شويم. تصور اينكه اكنون در اوج پيشرفت علم و فناوري هستيم به چنان پارادايم غالبي تبديل شده كه كسي جرئت ندارد آن را به چالش بكشد. ولي اگر كمي بيشتر تاريخ را مطالعه كنيم، ممكن است در تصور ما شك و ترديد ايجاد شود. اينكه شايد آن‌قدرها هم كه تصور مي‌كنيم، پيشرفت علم و فناوري در زمانه‌ي ما سريع نيست. در اين مقاله مي‌خواهيم با شما درباره‌ي دوراني جالب صحبت كنيم. عصري واقعا طلايي در پيشرفت علم و فناوري كه حدود ۴۰ سال پيش متوقف شد.

آيا ما در عصر طلايي رشد علم و فناوري هستيم؟


پس از تسليم شدن آلمان نازي و اتمام جنگ جهاني دوم، دنيا در حالت عجيبي قرار گرفته بود. از طرفي اروپا به طور كامل ويران شده بود و از طرف ديگر به نظر مي‌رسيد كه از خاكستر جنگ، ققنوسي در حال متولد شدن است. در طول جنگ فناوري‌هايي بوجود آمده بودند كه اكنون در جهان تشنه‌ي نيازمند به بازسازي، مي‌توانستند حسابي به كار آيند. بسياري از مظاهر پيشرفت فناوري كه امروز مي‌توانيم آن‌ها را در اطراف خود ببينيم، در بازه‌ي زماني بين سال‌هاي ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۱ بوجود آمدند. اگر هم به طور كامل در اين بازه‌ي زماني ابداع نشدند، دست كم هسته‌ي آن‌ها در اين زمان كاشته شد. عصري كه به «ربع قرن طلايي» هم مشهور است. پديده‌هايي مثل الكترونيك، كامپيوتر، اينترنت، انرژي هسته‌اي، تلويزيون، آنتي‌بيوتيك‌، سفرهايي فضايي، حقوق مدني، انقلاب كشاورزي، موسيقي پاپ، هوانوردي براي عموم، خودروهاي ارزان‌قيمت قابل اعتماد و قطارهاي سريع‌السير از جمله‌ي اين مظاهر هستند. انسان در اين ۲۶ سال توانست روي ماه فرود آيد، فضاپيماهايي را به مريخ بفرستد، بر بيماري آبله پيروز شود و DNA را كشف كند. زيست‌شناسان، مهندسان، پزشكان و در كل دانشمندان بيشتر حوزه‌هاي علمي، آن زمان دوران هيجان‌انگيزي را تجربه مي‌كردند.

دوران افتخار

به هواپيماهاي مسافربري نگاه كنيد، بيشتر شبيه به نسخه‌هاي آپديت‌ شده‌ي همان هواپيماهاي دهه‌ي ۱۹۶۰ به نظر مي‌رسند. هواپيماهاي امروزي ما فقط كمي ساكت‌تر، كم مصرف‌تر و پيشرفته‌تر هستند. در سال ۱۹۷۱ هشت ساعت طول مي‌كشيد كه با هواپيماي مسافربري از لندن به نيويورك برسيد و هنوز هم اين سفر همين‌قدر زمان مي‌برد. تازه قبلا سريع‌تر هم مي‌رفتيم چون كه هواپيماي كنكورد در سال ۱۹۷۱ ساخته شد و مي‌توانست اين مسير را سه ساعته طي كند؛ حالا اين هواپيما بازنشست شده است. امروز خودروهاي ما سريع‌تر، ايمن‌تر و از نظر مصرف سوخت بهينه‌تر از خودروهاي سال ۱۹۷۱ هستند، ولي شاهد تغيير پارادايم در آن‌ها نيستيم.

البته كه اميد به زندگي ما بيشتر شده ولي احتمالا اين موضوع خيلي ربطي به دستاوردهاي امروز ندارد. از دهه‌ي ۱۹۷۰، دولت آمريكا بيش از ۱۰۰ ميليارد دلار خرج آن‌چه «ريچارد نيكسون» رئيس جمهور آمريكا آن را جنگ در برابر سرطان ناميد، كرده است. در كل جهان خيلي بيشتر از اين‌ها هزينه شده‌ است. با اين حال به نظر نمي‌رسد اين جنگ خيلي پيروزمندانه پيش رفته باشد. طبق اطلاعات مركز ملي آمار آمريكا، ميزان مرگ و مير بر اثر انواع سرطان از سال ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۵ فقط ۵ درصد افت كرده است. اكنون احتمال اينكه بر اثر سرطان فوت كنيد از سال ۱۹۷۴ بيشتر نباشد، كمتر نيست.

آيا ما در عصر طلايي رشد علم و فناوري هستيم؟
هواپيماهاي امروزي ما در واقع همان نسخه‌هاي آپديت شده‌ي هواپيماهاي دهه‌ي ۶۰ ميلادي هستند.


ما امروز همچنان همان خودروهاي فولادي را سوار مي‌شويم و در موتورشان بنزين مي‌سوزانيم. بعد از آن سال‌هاي طلايي در پيشرفت فناوري مواد، ساخت پلاستيك، نيمه هادي‌ها، آلياژها و مواد تركيبي، ديگر ماده‌ي جديد زيادي ساخته نشده است. در علوم بنيادين مثل فيزيك هم به همين ترتيب پيشرفت زيادي رخ نداده است. البته كشف بوزون هيگز و امواج گرانشي را نبايد ناديده بگيريم ولي همچنان نظريه‌ي ريسمان بهترين نظريه‌ي ما براي تلفيق نسبيت عام اينشتين با نظريه‌ي كوانتم است. در ضمن بعد از ۴۲ سال هنوز كسي پايش را روي ماه نگذاشته است.

پيشرفت فناوري دنياي امروز را بيشتر مي‌توانيم در قالب انقلاب فناوري اطلاعات و ارتباطات ببينيم. بقيه‌ي حوزه‌ها اين چنين پيشرفت سريعي ندارند. اقتصاد‌داني آمريكايي به نام «تايلر كاون» (Tyler Cowen) در مقاله‌اي به نام «ركود بزرگ» كه سال ۲۰۱۱ منتشر شد، مي‌گويد كه دست‌كم در آمريكا به سكون فناوري رسيده‌ايم. قطعا گوشي‌هاي هوشمند ما خيلي وسايل شگفت‌انگيزي هستند، ولي آن‌ها را اصلا نمي‌توان با سفر ۸ ساعته در عرض اقيانوس اطلس و غلبه بر آبله مقايسه كرد. واقعيت اين است كه ما در سال ۲۰۱۶ منتظر رفت و آمد با ماشين‌هاي پرنده و گردشگري فضايي بوديم! اين‌ها كجا هستند؟

توقف ناگهاني

اقتصاد‌دانان دوره‌ي طلايي بين ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۱را عصري مي‌دانند كه در كشورهاي صنعتي، افزايش سرمايه‌اي ناگهاني بوجود آمد. بعد از اتمام جنگ جهاني دوم، به يكباره اقتصاد دنيا رشد كرد و توليد ناخالص ملي در آمريكا و اروپا سر به فلك گذاشت. در ژاپن يك انقلاب سازندگي صنعتي بزرگ رخ داد و آلماني‌ها هم دوران «معجزه‌ي اقتصادي» (Wirtschaftswunder) را تجربه كردند. اين رويداد مختص به جهان سرمايه‌داري نبود و وضعيت اقتصادي بلوك شرق هم خيلي بهتر شد. بسياري از پژوهشگران اين رشد سرسام‌آور را در نتيجه‌ي قيمت بسيار پايين سوخت، مشوق‌هاي بزرگ دولتي به بخش خصوصي، رشد جمعيت و البته سرمايه‌گذاري‌ در بخش نظامي مي‌دانند.

عصر طلايي، در نتيجه‌ي استفاده از فناوري‌هاي بوجود آمده در زمان جنگ و البته رشد اقتصادي شديد پس از جنگ بود. مثلا اگر «ورنر فون براون» موشك V2 را براي آلماني‌ها نساخته بود، برنامه‌هاي آپولو براي فتح ماه دست كم به آن زودي‌ها انجام نمي‌شد. داستان براي موتورهاي جت، انرژي اتمي و پنيسيلين هم به همين ترتيب است؛ جنگ باعث نوآوري مي‌شود. ولي در دهه‌ي ۱۹۷۰ رشد اقتصادي با آغاز جنگ كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي و تحريم نفت از سوي آنان متوقف شد. از فروپاشي «معاهده‌ي تجاري ۱۹۴۴ برتون وودز» هم نمي‌توانيم بگذريم. برتون وودز معاهده‌اي بين كشورهاي سرمايه‌داري بود كه در آن، از ساختار اقتصادي كاملا ليبرال آمريكايي استفاده مي‌شد. در نتيجه دوره‌ي خلاقيت و نوآوري هم به سر آمد.

ولي خوب بحران اقتصادي دهه‌ي ۱۹۷۰ موقتي بود و خيلي زود از آن در آمديم. از نظر درآمد ناخالص ملي كه حساب كنيم، اكنون جهان دو يا سه برابر از آن زمان ثروتمندتر است. اكنون اگر بخواهيم برنامه‌اي مشابه آپولو، كنكورد يا انقلاب كشاورزي انجام بدهيم، نسبت به آن زمان پول خيلي بيشتري داريم. بنابراين اگر رشد اقتصادي در دهه‌ي ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ باعث آن پيشرفت‌هاي بزرگ شد، چرا اكنون اين اتفاق نمي‌افتد؟

آيا ما در عصر طلايي رشد علم و فناوري هستيم؟
بخش مهمي از پيشرفت‌هاي عصر طلايي را مي‌توان به دليل فناوري‌هايي دانست كه در دوران جنگ جهاني بوجود آمد.


پاسخ آن در «ركود بزرگ» است كاون مي‌گويد پيشرفت متوقف شد چرا كه ما ميوه‌هاي شاخه‌هاي پاييني درخت را چيده بوديم. ميوه‌هاي شاخه‌هاي پاييني، كاملا در دسترس هستند و خيلي راحت مي‌توان همه‌ي آن‌ها را چيد. ولي چيدن ميوه‌هاي بالايي به زمان بيشتري احتياج دارد. شايد آن پيشرفت‌هايي كه بين سال‌هاي ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۰ ديديم پيروزي‌هاي خيلي سريع‌ بوده‌اند و پيشرفت‌هاي بعدي كندتر بدست مي‌آيند. درست مثل امتحاني كه سوال‌هاي آسان را زودتر جواب مي‌دهيد و وقتي به پرسش‌هاي سخت‌تر برخورد مي‌كنيد، در جواب دادن به چالش برمي‌خوريد. شايد گذار از هواپيماهاي ملخي دهه‌ي ۱۹۳۰ به هواپيماهاي جت دهه‌ي ۱۹۶۰ آسان‌تر از پيشرفت از هواپيماهاي امروزي به هواگردهايي كاملا متفاوت باشد.

ولي اتفاقا تاريخ خلاف اين را نشان مي‌دهد. در طول دوره‌هاي پيشرفت علم و فناوري، خيلي اوقات به مقاطع زماني برخورد مي‌كرديم كه به نظر مي‌آمد پيشرفت متوقف شده است. دست كم تا زماني كه اكتشافي جديد انجام مي‌شد و پارادايم قبلي را به طور كامل از بين مي‌برد. مثلا در سال ۱۹۰۰، فيزيك‌دان مشهوري به نام لرد كلوين گفت كه پيشرفت فيزيك تقريبا متوقف شده و ما همه‌چيز را در اين علم مي‌دانيم. اين درحاليست كه چند سال بعد اينشتين دقيقا خلاف آن را ثابت كرد. تا پيش از قرن بيستم فكر اينكه وسيله‌اي چگال‌تر از هوا بتواند پرواز كند مشكل بود، ولي خوب برادران رايت اين پارادايم را كاملا تغيير دادند.

بنابراين نمي‌توانيم كند شدن پيشرفت فناوري را صرفا به دلايل اقتصادي بدانيم. شايد ما اكنون پول‌هايمان را در جايي خرج مي‌كنيم كه سودي به حال پيشرفت علم و فناوري ندارد. زماني، سرمايه‌دارها موتور پيشران اين پيشرفت‌ها بودند. اين نظام سرمايه‌داري بود كه در قرن‌هاي ۱۸ و ۱۹ توانست جاده‌ها، مسيرهاي راه‌آهن، موتورهاي بخار و خطوط تلگراف را بسازد. آن زمان را هم به نوعي مي‌توان يك عصر طلايي پيشرفت به حساب آورد. بنابراين اين سرمايه بود كه انقلاب صنعتي را رقم زد.

مساوات اجتماعي

اكنون همه‌ي ثروت در دست اقليتي ممتاز جمع شده است. گزارش‌هاي متعددي نشان مي‌دهد كه نيمي از ثروت دنيا در دست حدود يك درصد مردم جهان است. اين تجمع ثروت در دستان اقليتي محدود عواقبي دارد. نخست اينكه اكنون براي افراد خيلي ثروتمند، راه‌هاي خرج كردن پول زياد است؛ در قرن نوزدهم اين طور نبود. چيزهايي مثل قايق‌هاي تفريحي، خودروهاي لوكس، جت‌هاي خصوصي و ديگري سرگرمي‌هاي جذاب گران‌قيمت در زمان فردي مثلا «اندرو كارنگي» وجود نداشت. كارنگي سرمايه‌دار بزرگ اسكاتلندي بود كه شركت فولاد ايالات متحده را تاسيس كرد. البته اين‌ سرگرمي‌ها چيزهاي بدي نيستند ولي به هر حال كمكي به پيشرفت علم نمي‌كنند. در ضمن آن‌طور كه اقتصاددان فرانسوي، «توماس پيكتي» مي‌گويد، امروز بيش از هر زمان ديگر در طول تاريخ، پول مي‌تواند پول توليد كند. وقتي ثروت مي‌تواند تقريبا بدون انجام كار، افزايش پيدا كند، انگيزه‌اي براي سرمايه‌گذاري در نوآوري باقي نمي‌ماند.

آيا ما در عصر طلايي رشد علم و فناوري هستيم؟

بسياري از فناوري‌هاي پيشرفته نه از دل شركت‌هاي خصوصي، بلكه از موسساتي كه هزينه‌ي آن‌ها از ماليات مردم تامين مي‌شود بوجود آمدند.

در طول آن ربع قرن طلايي، تساوي اجتماعي در كشورهاي صنعتي در حال افزايش بود. تقريبا چند سال بعد از اتمام اين ربع قرن و در سال ۱۹۷۷، در انگلستان تساوي اجتماعي به ركوردي تاريخي رسيد. آيا بين عدم تساوي اجتماعي و ابداعات رابطه‌اي وجود دارد؟ تا زماني كه معني موفقيت، كسب ثروت بيشتر در مدت زمان كمتر است، كسي پيشرفت را به معني بهتر كردن چيزها حساب نمي‌كند. در عوض خيلي سريع آن‌ها را منسوخ مي‌كند. بنابراين در توليد كالا، اصل بر منسوخ شدن سريع گذاشته مي‌شود و مرتب گوشي‌ها، خودروها يا سيستم‌ عامل‌هايي به بازار مي‌آيند كه تفاوت خيلي زيادي با مدل قبلي خود نداشتند. در نتيجه منسوخ شدن سريع يكي از پيشران‌هاي مهم نوآوري مي‌شود. نيم قرن پيش توليد كنندگان تلفن، تلويزيون و خودرو، كالاهايي مي‌ساختند كه مي‌دانستند خريدارانشان آن‌ها را تا سال‌ها استفاده خواهند كرد. اكنون هيچ سازنده‌اي يك گوشي همراه را با آن ذهنيت توليد نمي‌كند. برعكس، ايده‌آل جديد اين است كه نشان دهيد كالاي شما خيلي سريع منسوخ مي‌شود. بنابراين هدف از ساخت آيفون 6s واقعا اين نبوده كه بهتر از آيفون ۶ باشد، بلكه به خاطر اين بوده كه مردم مشتاق شوند كالايي جديد را بخرند كه فكر كنند خيلي خوب است و از اين كار خوشحال باشند. در يك جامعه‌ي خيلي نابرابر، اميد و اشتياق براي بدست آوردن چيزها به يك نيروي قدرتمند تبديل مي‌شود. بنابراين نوآوري واقعي متوقف و در عوض به بهبودهاي جزيي پرداخته مي‌شود. در دهه‌ي ۱۹۶۰، سرمايه‌داران به خصوص در زمينه‌ي فناوري‌هاي الكترونيكي، علاقمند به ريسك كردن بودند. اكنون آن‌ها محافظه‌كارتر شده‌اند و بر روي استارت‌آپ‌هايي سرمايه‌گذاري مي‌كنند كه بر دستاوردهاي قبلي، بهبودهاي جزيي انجام مي‌دهند.

ولي فراتر از اين‌ها هم بايد فكر كنيم. در طول آن ربع قرن طلايي، شاهد افزايش شديد هزينه‌هاي عمومي در تحقيق و نوآوري بوديم. ماليات دهندگان اروپايي و آمريكايي جاي آن سرمايه‌گذاران ريسك‌پذير قرن نوزدهم را گرفته بودند. تقريبا همه‌ي پيشرفت‌هاي اين دوره از دانشگاه‌هايي كه با ماليات مردم اداره مي‌شدند، صورت مي‌گرفتند. اولين كامپيوترهاي الكترونيكي نه از آزمايشگاه‌هاي IBM، بلكه از دانشگاه‌هاي منچستر و پنسيلوانيا آمدند. حتي در قرن نوزدهم، پروژه‌ي «موتور تحليلي» چالرز ببيج مستقيما توسط دولت بريتانيا تامين مالي شده بود. اينترنت اولين بار نه آزمايشگاه‌هاي بل يا زيراكس، بلكه از دانشگاه كاليفرنيا و سر برآورد. شبكه‌ي جهاني وب هم نه از اپل و مايكروسافت، بلكه از سرن كه يك انستيتوي عمومي متولد شد. در كل بيشتر پيشرفت‌ها در زمينه‌ي پزشكي، مواد، هوانوردي و فضا از سرمايه‌گذاري عمومي آمده‌اند. ولي از دهه‌ي ۱۹۷۰ اين تصور پيش آمد كه بخش خصوصي محل بهتري براي نوآوري است. ولي خوب آمارها اتفاقا متضاد اين مسئله را نشان مي‌دهد. به طور كلي در كشورهاي صنعتي ميزان اختصاص ماليات مردم به حوزه‌ي تحقيقات بيشتر شده است. شايد دليل ديگري وجود دارد كه باعث مي‌شود اين سرمايه‌گذاري بيشتر منجر به افزايش نوآوري نشود.

ريسك‌گريزي

آيا ما كمتر ريسك‌پذير شده‌ايم؟ بسياري از دستاوردهاي عصر طلايي از راه ريسك‌هاي بزرگ بدست آمدند. مبارزه با آبله از طريق واكسيناسيون جهاني باعث مرگ هزاران نفر شد و البته جان دهها ميليون نفر را نجات داد. در دهه‌ي ۱۹۶۰ هزاران داروي مختلف وارد بازار شد كه البته همه‌ي آن‌ها كاركرد موثر نداشتند. اثر بعضي از آن‌ها مثل «تاليدوميد» فاجعه‌بار بود و باعث شد بين سال‌هاي ۱۹۵۷ تا ۱۹۵۱ كودكان معلول زيادي متولد شوند. ولي نتيجه‌ي كلي باعث يك انقلاب بزرگ در سلامت و درمان شد و براي ميليون‌ها نفر مفيد بود.

اكنون چنين كاري غير ممكن است. مدت زماني كه يك دارو مي‌تواند در آمريكا تاييديه بگيرد، از ۸ سال در دهه‌ي ۱۹۶۰ به ۱۳ سال افزايش يافته است. بسياري از داروهاي جديد براي اينكه وارد بازار شوند ۲۰ سال تحت آزمايش هستند. در سال ۲۰۱۱، بسياري از انستيتوهاي تحقيقاتي و خيريه‌هاي پزشكي، به قوانين اروپا درباره‌ي فيلترهاي سفت و سخت تاييد داروها انتقاد كردند و اين كار را مانع پيشرفت بخش سلامت دانستند. بي اغراق نيست اگر بگوييم به دليل قوانين سفت و سخت در تاييد ايمني داروها، افراد زيادي جانشان را از دست مي‌دهند.

آيا ما در عصر طلايي رشد علم و فناوري هستيم؟
برنامه‌هاي آپولو با ريسك و هزينه‌ي خيلي زياد انجام شدند. فعلا انگيزه‌ي چنين كار بزرگي وجود ندارد.


ريسك‌گريزي مانع پيشرفت مرزهاي علم بوده است. در سال ۱۹۹۲، يك مهندس ژنتيك سوييسي به نام «اينگو پوتريكوس» واريته‌اي از برنج را بوجود آورد كه در آن دانه‌ها داراي مقدار زيادي ويتامين A بودند. كمبود اين ويتامين هر سال در كشورهاي جهان سوم منجر به نابينايي و مرگ صدها هزار نفر مي‌شود. با اين حال به دليل تلاش‌هاي كمپين‌هاي افراطي ضد مهندسي ژنتيك مواد غذايي، هيچ وقت اين واريته‌ي برنج به طور گسترده كشت و استفاده نشد. البته اين ريسك كردن‌ها عواقبي هم داشته است. مثلا حوادث هسته‌اي بزرگ مثل چرنوبيل را از ياد نمي‌بريم. يا مثلا همين تغيير اقليمي كه مي‌بينيم از عواقب آن ريسك‌هايي است كه كرده‌ايم.

برنامه‌هاي آپولو را امروز نمي‌توانيم اجرا كنيم، شايد انگيزه‌ي آن وجود ندارد، ولي بحث ريسك‌پذيري هم مهم است. الان ديگر ناسا دوست ندارد فضانوردانش را با ريسك بالاي كشته شدن به فضا بفرستد. در دهه‌ي ۱۹۶۰، ساخت هواپيماي بويينگ ۷۴۷ از زماني كه طرحش روي كاغذ كشيده شد تا زماني كه ساخته شد فقط پنج سال طول كشيد. اين پروژه ريسك بسيار بزرگي براي شركت بويينگ بود. اين درحاليست كه هواپيماي ايرباس A380 كه فقط كمي بزرگتر از بويينگ ۷۴۷ است، در سال ۲۰۰۵ و دقيقا ۱۵ سال بعد از شروع پروژه پرواز كرد. به نظر مي‌رسد ما حالا خيلي محافظه‌كار شده‌ايم.

اكنون به نظر مي‌رسد كه جهان ما ايمن‌تر، سلامت‌تر، ثروتمندتر و در كل بهتر از قبل است. آن‌طور كه «استيون پينكر» و بعضي ديگر افراد مي‌گويند، ميزان خشونت در بيشتر جوامع نسبت به قبل از آن ربع قرن طلايي كاهش يافته است. اكنون اميد به زندگي ما بيشتر شده و حقوق اجتماعي شهروندان براي هر دين و نژادي بيشتر رعايت مي‌شود. به طور كلي اكنون جهان در سال ۲۰۱۶ نسبت به سال ۱۹۷۱ مكان بهتري است. البته كه ما شاهد بعضي پيشرفت‌ها در فناوري بوده‌ايم. پيشرفت‌هايي حتي شگفت‌انگيزتر از برنامه‌ي آپولو. هرچند كه كنكورد نداريم، ولي اكنون مي‌توانيم با هزينه‌ي خيلي كمي سفرهاي هوايي انجام دهيم. پيشرفت‌هاي زمينه‌ي فناوري ارتباطات و اطلاعات هم فوق‌العاده هستند. ولي مي‌توانست از اين بهتر هم باشد. اگر پيشرفت همان‌طور ادامه پيدا مي‌كرد، ما الان بايد مي‌توانستيم در جهاني زندگي كنيم كه آلزايمر قابل درمان باشد يا اصلا بايد تا حالا پايمان را روي مريخ مي‌گذاشتيم. همه‌ي اين‌ها پيشكش، اگر پيشرفت همان‌طور ادامه پيدا مي‌كرد، اكنون باتري گوشي‌ هوشمند ما بيشتر از يكي-دو روز شارژ مي‌داد!

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد