تربيت فرزندان دشمن سرنوشت كودك را بشناسيد

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

تربيت فرزندان دشمن سرنوشت كودك را بشناسيد

دشمن سرنوشت كودك را بشناسيد



دشمن سرنوشت كودك

سرنوشت كودكان ما به اوضاع دبستان ها گره خورده است‎

 

همه ي ما آرزو داريم، فرزنداني باهوش و درسخوان داشته باشيم و هرگز براي فرزندانمان نمي پسنديم كه تحصيلاتشان را نيمه كاره رها كنند و به اين شكل وارد بازار كار بشوند اما همه ساله اين اتفاق براي بسياري از نوجوانان و جوانان ما مي افتد كه ريشه آن را بايد در كودكي و در دبستانشان جستجو كرد.

در ريشه يابي اين مشكل نمي توانيم تقصير را متوجه هوش و ادراك بچه ها كنيم. همه ي ما شاهديم كه بسياري از دانش آموزان باهوش و خلاق هم، نيمه ي راه دچار چنين سرنوشتي مي شوند.


در حقيقت سرنوشت كودكان ما به اوضاع دبستان ها گره خورده است. دبستاني كه بتواند براي كودكان، حاوي خاطرات خوش و روزهاي دلپذيري باشد، كودك ما را درسخوان مي كند. اما دبستاني كه پر از خاطرات تلخ و روزهاي لبريز از اضطراب و زحمت باشد، دشمن ادامه تحصيل فرزندانمان خواهد شد.


به عبارت ديگر آنچه ضامن ادامه تحصيل فرزندان ما خواهد بود، عشق و علاقه به درس و مدرسه است كه مخصوصا در كودكي و در دبستان بايد براي دانش آموزان ايجاد شود.

اگر دانش آموز در سالهاي اول تحصيل، به مدرسه و معلم و دوستانش دلبسته شود و مدرسه را عميقا دوست بدارد در بزرگسالي هم به تحصيلاتش ادامه خواهد داد، حتي اگر چندان باهوش هم نباشد و از هوش متوسطي برخوردار باشد. وقتي عشق و علاقه داشته باشد چنان تلاش خواهد كرد كه پرفسور ... خواهد شد.

 اما وقتي يك دانش آموز هر چند درسخوان و باهوش، به هر دليلي در مدرسه روزهاي سخت و پر استرسي را تجربه كند و دائم بر حجم خاطرات تلخش از معلم و كلاس و مدرسه افزوده شود، اگر چه جزء نفرات برتر مدرسه باشد، اميدي به موفقيت و ادامه تحصيلش در آينده نخواهد بود. متاسفانه كم نيستند، معلمان و والديني كه گمان مي كنند اصل مهم در آموزش بچه ها، يادگيري دقيق مطالب درسي است. لذا به وضعيت روحي رواني دانش آموز چندان توجهي ندارند.


ضربه اي به روح كودك وارد نكنيد
اصل مهم در آموزش بچه ها مخصوصا بچه هاي دبستاني، علاقمند كردن بچه ها به تحصيلات و كنجكاو كردن بچه ها براي دانستن است. كه اين هر دو اصل ربطي به نتيجه ي امتحانات ندارند. درست است كه دانش آموزان بايد از پايه قوي شوند و قوي بالا بروند اما رعايت اين مسئله تا جايي بايد براي معلم و والدين اهميت داشته باشد كه ضربه اي به روح و قلب كودك وارد نكند.

كودكي كه با اضطراب و ناراحتي درس مي خواند و تكليف انجام مي دهد بعدها تحصيل را رها خواهد كرد يا لااقل براي موفقيت اش تلاشي نخواهد كرد. خودمان اگر اكنون به كودكي و دوران دبستانمان فكر كنيم، هرگز به ياد نمي آوريم نمره ي امتحان رياضي مان چه بود؟ آنچه زود به ياد مي آوريم و تحت تاثيرش احساساتمان تغيير مي كند، رفتاري است كه در طول تحصيل از سوي معلم و هم كلاسي ديده ايم. اگر خاطرات خوشي داشته باشيم هنوز هم آرزو مي كنيم پشت ميز و نيمكت ها بنشينيم و درس بخوانيم.

 

سرنوشت كودك

براي رقم زدن سرنوشت كودك به بهترين شكل،توجه كردن به احساسات و وضعيت رواني او است‎

 

دانش آموز را مضطرب نكنيد
يك اصل مسلم روانشناسي اين است كه اضطراب، قدرت يادگيري افراد را كاهش مي دهد. انسان وقتي اضطراب پيدا مي كند نه چيزي مي فهمد و نه چيزهايي كه مي داند را به خاطر مي آورد انسان ممكن است تحت تاثير اضطراب زياد نام خودش را هم فراموش كند. در اين صورت چرا بعضي از معلمين يا والدين توقع دارند با تنبيه و تهديد دانش آموزي را مجبور به يادگيري كنند. آنها غافلند كه همان لحظه كه دانش آموز را مضطرب كرده و قدرت يادگيري او را به شدت كاهش داده اند. برعكس اگر بتوانيم دانش آموزان را شاد و سرحال نگه داريم و با تشويق و محبت با آنها رفتار كنيم آنها را براي يادگيري تحريك كرده ايم و حواسشان را روي درس متمركز كرده ايم. خوشا به حال معلم يا مادري كه در تمرين با كودك او را مي خنداند و شاد مي كند. البته نه خنده اي كه موجب بازيگوشي و حواس پرتي شود. در اين خصوص قدرت كنترل مادر يا معلم اهميت دارد.


بازي يادتان نرود
مادري مي گفت، من وقتي مي بينم فرزندم حوصله درس خواندن ندارد، يك بازي ترتيب مي دهم كه در آن بازي درسهايش تمرين مي شود. مثلا كنارش مي نشينم و از او مي خواهم روي هر كلمه اي كه دست مي گذارم آن را بخواند. سپس با حركاتي طنز آميز و كلماتي بچگانه بازي را انجام مي دهم.


در مقابل مادر ديگري مي گفت، موقع انجام تكاليف فرزندم چنان سخت گيري مي كنم و كلمه به كلمه مشق او را  زير نظر مي گيرم كه فرزندم با ترس و دلهره و گاهي با گريه مشقهايش را مي نويسد.


مشق زياد بي خاصيت
در بين معلمان هم طرز فكر هاي مختلفي وجود دارد كه بعضي از آنها اگر چه از روي دلسوزي معلم اجرا مي شوند، به نفع دانش آموزان نيستند. بعضي معلمان نوشتن تكاليف زياد را به نفع بچه ها مي دانند اما كودكي خودشان را فراموش كرده اند كه مشقهاي طولاني چقدر برايشان آزار دهنده بود. مشق نوشتن تا اندازه ي كم، براي يادگيري واجب است اما مشق زياد هيچ تاثير خوبي روي بچه ها ندارد. تكاليف بچه ها وقتي زياد باشد آنها را خسته و بي حوصله مي كند و وقتي يك دانش آموز خسته و بي حوصله مي شود هيچ چيزي را ياد نمي گيرد او صرفا مي نويسد بدون اينكه با آن نوشته ارتباطي برقرار كند. مشقهاي زياد فقط بچه ها را از درس و مدرسه بيزار مي كند و هيچ خاصيت ديگري ندارد.


با دانش آموز ضعيف، مدارا كنيم
با دانش آموزاني كه درسشان ضعيف است، مدارا كنيم تا وقتي بزرگتر شوند و به اهميت درس و تحصيل پي ببرند و با تلاش بيشتر ضعفهايشان را جبران كنند. دانش آموزي كه به كلاس دوم مي رود لااقل بر تمام درسهاي كلاس اول تسلط پيدا كرده و ضعفهايش جبران مي شود. چنين دانش آموزي كُند پيش مي رود اما اگر روح يادگيري و عشق به تحصيل در او حفظ شود، بعدها با تلاش خودش عقب ماندگيها را جبران مي كند. اگر مي خواهيم سرنوشت كودكانمان را به بهترين شكل رقم بزنيم بايد به احساسات دانش آموزان و وضعيت رواني شان توجه داشته باشيم.


منبع:تبيان

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد