تلگرام، خط قرمزهاي سياسي را كم رنگ كرده!

وبلاگ ادیب قوچانی مطالب جذاب جالب خواندني اخبارهاي فرهنگي هنري واموزشي علمي فن اوري اينترنت موبايل سلامت اموزش اشپزي جوانان گردشگري ديني فن اوري تحصيلي اعتياد موفقيت ورزشي طب سنتي دعا خانه داري زناشويي والدين موفق اشپزي و....

تلگرام، خط قرمزهاي سياسي را كم رنگ كرده!

كساني كه طي دو سال گذشته تلاش كرده اند اخلاق تلگرامي ايراني ها را تحليل كنند مي گويند چون در فضاي مجازي دست افراد به هم نمي رسد و از طرفي خودشان را در سيل تحليل ها مي بينند به گفتگو وادار مي شوند.

مجله روشن - فاطمه رجبي: خيلي ها شب يلداي امسال كانه يك كشف شهودي غمبار مطمئن شدند كه به آيكن پيكان شكل آبي رنگ لامذهب معتاد شده اند، درست وقتي كه هنوز چند ساعت بيشتر از پيمان شان بر سر ممنوعيت دست زدن به موبايل در طول شب نشيني نگذشته بود و آنها گوشي به دست در حالي كه سعي مي كرده اند كمترين توجهات را جلب كنند به سمت دستشويي راه افتاده اند و جايي اطراف روشويي خودشان را از خماري تلگرام خلاص كرده و فرو رفته اند در نشئه حرف و حديث هاي گروهي، حتي شركت نكردن خودشان و صرفا خواندن آنچه بقيه نوشته اند هم چيزي از لذت شان كم نكرده است.

تعداد اينها اصلا هم كم نيست. مثلا تقريبا نيمي از اعضاي يك گروه 150 نفره كه اسم گروه شان، بعد از بارها تغيير، حالا به «انصاف» رسيده به عشق بازي شان با موبايل جايي دور از بقيه در شب يلدا اعتراف كرده اند.

سعيد يكي از اهل انصاف است. او هم تقريبا مثل همه ايراني ها حدود يك سال پيش از وايبر به تلگرام كوچ كرده اما استفاده اي كه از تلگرام مي كند هيچ شباهتي با استفاده اش از وايبر ندارد. اگر وايبر براي او يكي از راه هاي صرفه جويي در هزينه هاي تلفن همراه و ارتباط با دوست و آشناهاي نزديك بود حالا تلگرام همه چيز او شده است؛ محلي براي باخبر شدن از تازه ترين اخبار، پي بردن به پشت پرده اتفاقات سياسي، بحث كردن با كساني كه فريب خورده اند و محك قدرت منطق اش شده است.

تلگرام خط قرمزهاي سياسي را كم رنگ كرده


«قبلا من يك نفر آدم بودم بيرون از همه داستان هاي سياسي صرفا يك ناظر دور دست بودم كه نه نظرم خيلي مهم بود و نه مي توانستم تاثير چنداني بگذارم اما حالا با عضويت در چند كانال كه اخبار لحظه به لحظه مي گذارند و تحليل هاي دقيقه اي ارائه مي كنند، خودم را در مسائل سياسي خبره تر مي دانم و اعتماد به نفسم بالا رفته. اينطوري مي توانم نقش ام را نه به عنوان يك ناظر صرف بلكه به عنوان يك فعال ايفا كنم. حالا مي توانم با چهار نفر كه مثل من فكر نمي كنند حرف بزنم. اينطوري شايد يك چراغي توي ذهن شان روشن كنم.»

حالا كه از دلايل حضور پررنگش در گروه انصاف و احتمالا چندين گروه سياسي ديگر حرف مي زند، مي فهمم چرا روز و شب دارد با همه بحث مي كند و تلاش مي كند از ه8ر راهي چه با كنايه چه استدلال نظرش را راجع به همه بگويد.

گروه را يكي از پسرخاله هاي سعيد راه اندازي كرده كه مثل خودش در دو انتخابات رياست جمهوري قبلي عضو ستاد احمدي نژاد بوده و درست مثل او بهترين روزهاي عمرش را همان روزها مي داند كه فعاليت سياسي موثر مي كرده. حالا اين روزها كه گروه هاي تلگرامي اوج گرفته اند برايشان يادآور همان روزهاي پر از تنش و بحث است. اول قرار نبوده است خيلي ها عضو گروه آنها بشوند اما يك بار مجبور شده است براي يكي از بحث ها پسرعمه اش را كه مثل او فكر نمي كند و به قول خودش از آن «سبز»هاي «دو آتشه» است به گروه اضافه كند.

روزهاي اول اعضاي گروه نگران به هم خوردن يكدستي گروه بوده اند و از حرف هاي سبز دو آتشه لج شان مي گرفته اما وقتي همان پسرعمه در بحث ها كم آورده است و يكي دو نفر ديگر را به گروه اضافه كرده، بحث ها از قضا شيرين تر هم شده است.

تلگرام خط قرمزهاي سياسي را كم رنگ كرده


سعيد مي گويد: «حالا مي فهميم كه نمي توانيم براي خودمان حرف بزنيم و خودمان خودمان را تاييد كنيم. اينطوري فكر مي كنيم حرف مان به آنهايي كه لازم است برسد، مي رسد. خب قرقره كردن يكسري حرف كه همه مان با آنها موافق هستيم فايده ندارد. ما به تاييد همديگر نياز نداريم.»

گويا براي او بقيه كساني كه عضو گروه بوده اند سخت بوده كه «يك نفر بيايد هر ليچاري دلش مي خواهد بگويد» اما حالا آنها كنار آمده اند و قبول كرده اند كه بايد حرف آنها را هم بشنوند. البته اين اتفاق راحت نيفتاده است. سعيد فرآيند كنار آمدن آدم ها با هم را با خنده توضيح مي دهد: «اوايل اعصاب مان به هم مي ريخت.

احساس مي كرديم آنها درون ما نفوذ كرده اند و حرف هاي خطرناك مي زنند. همان موقع تصميم گرفتيم فقط كساني از ما در گروه باشند كه اعتقادات اسلامي و سياسي محكمي دارند و تحت تاثير حرف هاي بچه هاي سبز قرار نمي گيرند اما كم كم به اين نتيجه رسيديم كه حرف هايشان آنچنان هم كه ما فكر مي كرديم خطرناك نيست. حالا هم تحمل بعضي چيزها سخت است. مثلا ما اصطلاحات خاصي براي ناميدن نهادها و روندهاي سياسي و فرهنگي داريم يا مثلا بعضي از مقامات سياسي و عقيدتي براي ما مقدس هستند اما براي آنها نه؛ آنها اصول ما را رعايت نمي كنند. اينها به آدم فشار مي آورد.

اوايل هر روز چند نفر را به اتهام بي احترامي حذف مي كرديم اما ديديم اگر اينطوري ادامه بدهيم هم كم كم ديگر كساني از آنها بين ما نمي ماند و هم دوستي ها و ارتباط هاي فاميلي مان به هم مي خورد. به همين دليل يكسري اصول كلي در گروه مطرح كرديم كه دو طرف بايد به آنها پايبند مي بودند؛ مثلا ما اعضايي كه طرف خودمان بودند را مجاب كرديم كه ديگر به طرف مقابل توهين نكنند. مثلا از كلمه جلبك استفاده نكنند و آن طرفي ها هم يكسري از اصول ما را هر چند قبول نداشته باشند رعايت كنند.

حالا طوري شده كه بحث مي كنيم و همديگر را به باد انتقادهاي آنچناني مي گيريم اما به ندرت كسي حذف مي شود و حتي با كساني كه اصلا فكر نمي كرديم بتوانيم رفاقت داشته باشيم، رفاقت داريم و مثلا داماد يكي از خاله هايمان از آن سبزهاي دو آتشه بود كه بعد از سال 88 از همديگر بدمان مي آمد. اگر در ميهماني هم را مي ديديم به همديگر كنايه مي زديم يا اصلا كنار هم نمي نشستيم اما حالا اوضاع فرق مي كند. ما فهميده ايم كه آنها واقعا وطن فروش و آمريكايي نيستند، آنها هم فهميده اند كه ما از حكومت پول نمي گيريم يا به كتك زدن مردم با چماق علاقه اي نداريم.»

به همين دليل حالا اسم گروه را انصاف گذاشته اند.

تلگرام خط قرمزهاي سياسي را كم رنگ كرده
 


دخترها هم بازي

وقتي به فهرست اعضاي گروه نگاه مي كنم مي بينم كه 14 دختر هم عضو گروه انصاف هستند. سعيد مي گويد: «آنها هم اغلب دختر خاله هايمان يا دوستان شان هستند. البته فعاليت شان كمتر از ماست ولي به هر حال حضور دارند.»

مرضيه يكي از اعضاي گروه و با سعيد آشنا است. دنياي روابط و مناسبات اين پسر و دخترهاي فاميل با اين گروه عوض شده است. مي گويد: «شايد باورتان نشود. من و پسرخاله ها و پسردايي ام اصلا با هم حرف نمي زديم. آنها در ميهماني ها اصلا جواب سلام ما را نمي دادند. البته ما هم چندان سلامي به آنها نمي كرديم. خيلي مذهبي هستند و هميشه ما را به خاطر سبك زندگي و مدل رفتارمان مسخره مي كردند. بعضي وقت ها حتي پدر و مادرمان را نصيحت مي كردند كه نگذارند ما اينطوري بي اعتقاد و اصول رفتار كنيم. همين موضوع ما را از آنها عصباني مي كرد.

كل جوّ خانوادگي ما خيلي مذهبي هستند و آنها كاري مي كردند كه فشار اين موضوع روي ما بيشتر شود؛ به همين دليل از آنها بدمان مي آمد اما حالا خيلي چيزها عوض شده است. البته هنوز هم در دنياي واقعي يعني در جمع هاي فاميلي به روي هم نمي آوريم كه روابطمان بهتر شده اما نمي شود كتمان كرد كه اين اتفاق افتاده است و اين بخشي از واقعيت است. مثلا يكي از پسرخاله هايم كه وقتي موضوعي سياسي پيش مي آمد و من نظر مي دادم به پدرم نگاه مي كرد و اصلا جوابم را نمي داد، حالا در گروه تلگرامي با من بحث مي كند.»

به نظر مرضيه هم اين راه ساده طي نشده است: «اوايل خيلي به هم گير مي داديم. مثلا آنها مي گفتند يا عكس پروفايل ات را عوض كن يا خودت از گروه برو بيرون. يا با هم دعوا مي كردند كه چرا فلاني را وارد كرده اي. همان اول يكي از پسرخاله هايم به يكي ديگر گفت چرا دخترها را اد مي كني؛ اينجا جاي زن ها نيست اما حالا همان كسي كه اين حرف را زده است با ما بحث مي كند و طاقت ندارد كه جواب حرف هايمان را ندهد.»

جنگل هم قانون دارد چه برسد به گروه تلگرامي

حالا همه اعضاي گروه فاميل نيستند. خيلي هاي ديگر هم به گروه انصاف اضافه شده اند و اگر كسي نداند كه هسته اوليه گروه فاميل بوده اند نمي تواند اين را بفهمد. يك گروه مركزي انتخاب شده اند از دو جريان سياسي كه آنها تصميم مي گيرند كسي به گروه اضافه شود يا نه.

مرتضي كه جزو همان سبزهاست و اتفاقا فاميل كسي هم نيست عضو اين گروه مركزي است؛ مي گويد: «من را همه به خاطر تاكيدم بر حفظ احترام به هسته مديرت گروه اضافه كردند چون مي ديدند كه مي خواهم جانب عدالت رعايت شود. همان اوايل كه به گروه اضافه شده بودم و شاهد دعواها و لفت دادن ها بودم دائم مي گفتم كه اگر ما نتوانيم اينجا با هم حرف بزنيم پس كي مي توانيم با هم كنار بياييم.»

تلگرام خط قرمزهاي سياسي را كم رنگ كرده


كساني كه طي دو سال گذشته تلاش كرده اند اخلاق تلگرامي ايراني ها را تحليل كنند مي گويند چون در فضاي مجازي دست افراد به هم نمي رسد و از طرفي خودشان را در سيل تحليل ها مي بينند به گفتگو وادار مي شوند. مرتضي هم اين را تاييد مي كند و مي گويد: «تا چند سال پيش اگر در مترو و اتوبوس بحث سياسي مي شد، احتمال يقه گيري بود اما حالا شرايط تغيير كرده. مردم به شنيدن صداي مخالف عادت كرده اند. از طرفي در معرض هم قرار گرفته اند.

مثلا قبلا اگر كسي اعتقادي داشت در مجامعي حاضر مي شد كه همه مثل خودش فكر مي كردند. از حاضر شدن در جاهايي كه مخالفان بودند پرهيز مي كردند چون مخالفان حاشيه هاي ديگري هم داشتند. مثلا يك فرد خيلي حزب اللهي نه فقط به دلايل سياسي كه به دلايل ديگري مثل نوع تفريح غيرمذهبي ها، نوع پوشش شان و ... بين آنها حاضر نمي شد، بنابراين بحثي بين آنها شكل نمي گرفت اما حالا اينها مي توانند بدون قرار گرفتن در معرض حاشيه هايي كه نمي خواهند، با هم حرف بزنند.»

نه فقط مرتضي بلكه بقيه كساني كه از بين اعضاي گروه با آنها حرف مي زنم مي گويند قوانين است كه گروه را سر پا نگه داشته است. مثلا استفاده از بعضي از واژه ها ممنوع است يا از ساعت 12 شب تا شش صبح كسي نبايد در گروه حرف بزند. بحث ها نبايد بيشتر از يك ساعت ادامه داشته باشد چون فرسايشي مي شود و ... البته هميشه اين قوانين رعايت نمي شوند و بعضي وقت ها كه بحث بالا مي گيرد و ساعت ها ادامه پيدا مي كند كسي هم جرأت تذكر دادن ندارد. همه مي گويند: «بحث به جاي خوبي رسيده» اما اين جاي خوب هيچ وقت جايي نبوده است كه يكي از طرفين قانع شده باشد.

سعيد مي گويد: «هنوز هيچ يك از ما به گرايش سياسي ديگري وارده نشده يعني كسي از آن طرف تغيير عقيده نداده و نيامده از احمدي نژاد يا ديگراني كه ما از آنها دفاع مي كنيم دفاع كند اما خيلي چيزها براي همه روشن شده است. حداقل با هم حرف زده ايم و اين از هر چيزي مهمتر است.»

حالا ديگر نمي خواهم با اعضاي گروه تك تك حرف بزنم. سوالم را در گروه مطرح مي كنم و هنوز چند دقيقه نگذشته بحث ها شروع مي شود. عده اي مي گويند گروه جاي خوبي براي بحث كردن است اما يكي دو نفر هم مي گويند وقت شان را تلف مي كند اما به هر حال به اين گروه معتادند و مي خواهند بدانند كه بقيه چه مي گويند.

محمدرضا تا چند وقت پيش فقط يكي دوتا از سايت هاي اصلاح طلب را نگاه مي كرده اما حالا هر روز يا هر چند روز يك بار سري به رجانيوز هم مي زند چون مي خواهد بداند آنها چه مي گويند. استدلالش هم اين است: «بالاخره بايد بدانيم آنها چه مي گويند. نمي شود كه توي پيله خودمان بمانيم و هي حرف هاي همديگر را تاييد كنيم. البته هنوز هم وقتي رجانيوز را باز مي كنم حرص مي خورم و حتي بعضي وقت ها زير لب فحش هم مي دهم اما خودم را مجبور مي كنم بخوانم و بفهمم آن طرفي ها چه مي گويند.» اين نگاه در اعضاي «آن طرفي» گروه هم بوده اما آنها كمي هم به فكر «امر به معروف و نهي از منكر» هستند.

روح الله مي گويد: «ما كه تكليف مان با عقايدمان روشن است اما ناراحت مي شويم از گمراهي بقيه. دل مان نمي خواهد آنها بي اطلاع بمانند و تحت دروغ پراكني رسانه هاي غربي نسبت به خيلي چيزها بي اعتماد شوند. با خودمان مي گوييم شايد روزي حرف زده شود كه آنها تحت تاثير قرار بگيرند و چراغي توي ذهن شان روشن شود.»

همين كه دست روح الله روي اينتر مي خورد براي فرستادن اين جمله ها حمله شروع مي شود. كساني كه روح الله مي خواهد چراغي توي ذهن شان روشن كند شروع مي كنند پشت سر هم حرف زدن. يكي از آنها به شوخي مي گويد: «تو برو خودت رو اصلاح كن! بهرام رادان، فيلم علي سنتوري». بقيه شكلك خنده مي فرستند و بحث تمام نمي شود. شروع مي كنند به حرف زدن درباره اين كه كسي حق دارد به بقيه نگاه از بالا داشته باشد يا نه. همفكران روح الله سعي مي كنند منظورش را شفاف كنند و بحثي كه من راه انداخته بودم درباره دلايل حضورشان در گروه هاي سياسي كلا به حاشيه مي رود.

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد