آيا عدالت به معناي برابري است؟
- مجموعه: براي زندگي بهتر
اين موقعيت را تجسم كنيد: گروهي از دانشآموزان سر كلاس انشا نشسته بودند. ناگهان يكي از شاگردان ميگويد، «اين عادلانه نيست! چرا آنها با هدفون به درس گوش ميدهند، منم ميخواهم گوش كنم.»
اين اتفاق خيلي بيشتر از آنچه تصور ميكنيد ميافتد. نه به اين خاطر كه معلمها آدمهاي ذاتاً بيانصافي هستند، به اين دليل كه دانشآموزان بايد «عدالت» را بعنوان رفتار برابر درك كنند.
با اين طرز فكر درمورد عدالت آشنا هستيد: «دو بيسكويت براي من، دو بيسكويت براي تو» يا «من ۲۰ دقيقه با توپ بازي ميكنم، بعد تو هم ۲۰ دقيقه بازي كن.»
ممكن است خيليها اين طرزفكر درمورد عدالت را زير سوال ببرند.
چون مسئله اين است: اينكه با بقيه درست همانطور رفتار كنيد، عادلانه نيست. رفتار عادلانه اين است كه تفاوتها را از ميان برداريم و امتيازدهي را ترويج دهيم.
اجازه بدهيد بيشتر برايتان توضيح دهيم.
درس دادن به دانشآموزان دوران راهنمايي و دبيرستان به من چيزهاي زيادي درمورد عدالت و امتيازدهي ياد داد. در زير به دو درس مهم كه آموختهام اشاره ميكنم.
۱. وقتي همه متفاوت هستند، عدالت و موفقيت نيز متفاوت خواهد بود.
يكي از مهمترين مكالماتي كه با دانشآموزان دارم درمورد "انصاف در مقابل برابري" است. وقتي ميدانيم آدمها اينقدر متفاوت هستند، «عدالت» و «موفقيت» واقعاً چه معنايي دارند؟
برابري و عدالت دو استراتژي هستند كه ميتوانيم در تلاش براي ايجاد عدل از آن استفاده كنيم.
برابري يعني به همه، چيزي كه براي موفقيت لازم دارند داده شود. عدالت يعني به طور يكسان با همه رفتار شود.
هدف از عدالت ايجاد برابري است اما ممكن است فقط زماني موثر واقع شود كه همه از جايي مشترك شروع كنند و به كمك يكساني نياز داشته باشند. برابري شايد به نظرناعادلانه بيايد اما با «برابر كردن زمين بازي» همه را به موفقيت نزديكتر ميكند.
اما همه آدمها از جايي يكسان شروع نميكنند و همه نيازهايي يكجور ندارند.
بعنوان مثال، كلاسهاي درس از دانشآموزان مختلفي تشكيل ميشود. اين يعني دانشآموزان با سبكهاي مختلف يادگيري وارد كلاس ميشوند (مثل سبك بصري، شنيداري، يا لمسي).
دانشآموزان با سبك يادگيري بصري اطلاعات را به گونهاي متفاوت با دانشآموزان با سبك يادگيري شنيداري پردازش ميكنند و درنتيجه نيازهايي متفاوت دارند. اگر معلم هميشه سخنران محض باشد، درواقع اولويت را به دانشآموزان با سبك يادگيري شنيداري داده است.
ازآنجاكه هر كسي متفاوت است و ما اين تفاوتها را خاص ميپنداريم، بايد انتظارات اساسيمان از عدالت و موفقيت را نيز براساس همان تفاوتها تعريف كنيم.
در دنياي واقعي، اين يعني مثلاً بعضي براي حرف زدن با سازمانهاي دولتي نياز به مترجم دارند و بعضي ندارند و عادلانه نيست كه فقط مترجمين اسپانيايي در اين مراكز گذاشته شوند چون بيشتر افراد به اين زبان صحبت ميكنند. مترجم زبان اسپانيايي به يك فرد كرهاي كمك يكساني نسبت به فرد اسپانيايي نخواهد كرد. اين امتيازدهي به گروهي خاص است.
امتيازدهي يعني تصميمات براساسي گرفته شود كه براي تعداد كافي از افراد جامعه فايده داشته باشد، اما نه براي همه افراد. امتيازدهي فقط در شرايطي بايد انجام شود كه با اعمال عدالتجويانه همراه شود.
از بيرون همه چيز عادلانه به نظر ميرسد چون چطور ميتوانيم برعليه رفتار عادلانه صحبت كنيم؟ وقتي پرده عدالت برداشته شود، ميبينيم كه نيازهاي همه افراد برآورده نشده است.
بعنوان مثال جنسيت را در نظر بگيريد.
عدالت بين دو جنسيت به اين معني نيست كه هر دو آنها بايد يكجور شوند. هدف نهايي اين نيست كه زن و مرد به وضعيتي كاملاً يكسان برسند. به اين معني است كه عليرغم تفاوت جنسيتي، به زن و مرد بايد فرصتهاي يكسان براي موفقيت داده شود.
بايد تفاوتهايمان را خاص ببينيم نه اينكه بخواهيم به يك تعريف از «موفقيت» برسيم. وقتي فقط يك تعريف از موفقيت داشته باشيم، يعني روي تفاوتهايمان سرپوش گذاشتهايم. تفاوتهاي ما موانع موجود نيستند.
۲. بايد رفتار منصفانه را تمرين كنيم.
درست كردن موانع سيستماتيك (به جاي اصلاح تفاوتهاي فردي) نيازمند اين است كه هدفمندتر عمل كنيم اما اين تلاش بيشتر مطمئناً بازده بهتري خواهد داشت.
اگر نتوانيم تقصير را به گردن تفاوتهايمان بيندازيم، آنوقت بايد به دنبال موانع سيستماتيك باشيم. آيا موفقيت يك ماهي با توانايي آن در بالا رفتن از درخت تعريف ميشود؟ مطمئناً خير. آلبرت انيشتين گفته است كه «همه آدمها نابغه هستند اما اگر توانايي يك ماهي را در بالا رفتن از درخت بسنجيد، كل زندگي خود را با اين باور كه احمق و ناتوان است زندگي سپري خواهد كرد.» پس چرا اصرار داريم كه براي يك كلاس دانشآموز يك امتحان كتبي يكسان برگزار كنيم؟
براي من بعنوان يك معلم، اين به آن معنا است كه بايد سيستم كلاسم را دوباره ارزيابي كنم تا بتوانم همه دانشآموزانم را به موفقيت نزديك كنم. سيستم كلاس من بايد تغيير كند. من بايد به هر يك نفر دانشآموز به طور جداگانه فكر كنم چون كلاس من بايد به همه دانشآموزان كمك كند كه چيزي بياموزند.
به اين «آموزش متمايز» ميگويند و ما به اين در دنياي واقعي هم نياز داريم. ما بايد نيازهاي همه افراد را تشخيص داده و رفتار و اعمالمان را برحسب آن نيازها تغيير دهيم.
خيلي اوقات تصميمات براساس فايدهرساني به اكثريت افراد گرفته ميشوند، بدون اينكه به نيازهاي فردي توجهي شود. به جاي توالتهاي جداگانه براي زنان و مردان، ميتوانيم توالتهاي عمومي فارغ از جنسيت ايجاد كنيم كه همه افراد، صرفنظر از زن يا مرد بودنشان بتوانند به آن دسترسي داشته باشند.
امتيازدهي هميشه با حقه و نيرنگ همراه است.
من در زندگي روزمره از امتيازهايي كه دارم آگاه نيستم - درواقع هيچكس نيست. وقتي مجبورم در يك سخنراني يكساعته بنشينم و گوش كنم، بدون اينكه نياز به يادگيري داشته باشم، احساس امتياز نميكنم يا وقتي دانشگاهي كه در آن درس خواندهام از من سوال ميشود و يا وقتي كه مجبورم پلكان طولاني را به خاطر خراب بودن آسانسور بال بروم.
معمولاً من از امتيازهاي خودم ناآگاهم چون سيستم آنطور كه براي من مفيد است كار ميكند.
طرف ديگر اين امتياز چه حسي دارد؟
ژرمي داوست (Jeremy Dowett) ميگويد حسي شبيه به دوچرخهسواري كردن در خياباني كه پر از اتومبيل است دارد. خيابان براي يك دوچرخهسوار خطرناك است. بيشتر رانندهها نميخواهند كه آسيبي به او برسانند اما قوانين راهنمايي-رانندگي و سيستم جادهاي طوري ساخته نشده است كه هم براي اتومبيل و هم دوچرخه مفيد باشد. دوچرخه و ماشين دو وسيله نقليه متفاوت هستند و واقعيت اين است كه سيستم حمل و نقل هميشه به اتومبيل اولويت و امتياز ميدهد.
بنابراين وقتي اين سيستم نميتواند نيازهاي همه را برآورده كند، يعني نقص دارد.
آيا ميتوان كل سيستم را تغيير داد؟ به ندرت. كاري كه ميتوانيم بكنيم اين است كه براي ايجاد عدالت، تمرين تساوي و برابري كنيم. اين نياز به تلاش مضاعف دارد.
من در كلاس درس سعي ميكنم ايستگاههاي آموزشي طراحي كنم كه بتوان از تكنولوژي، اكتشاف، درسخواندن سنتي از روي كتاب، يا حتي هنر در آن استفاده شود. اين تلاش مضاعف ارزشش را دارد زيرا رمز كار اين است كه به همه اجازه موفق شدن داده شود.
ديگر نميتوان با روشهاي گذشته برابري را برقرار كرد. اعمال ما بايد توام با عدالت باشد.
هر كودكي قد متفاوتي دارد. نميتوانيم آن را تغيير دهيم. براي اينكه مطمئن شويم همه بچهها به تور بسكتبال دسترسي دارند ميتوانيم جعبههايي براي اينكه روي آن بايستند طراحي كنيم.
اما باز هم نميتوانيم از يك سايز يكسان از جعبه براي بالا بردن آن استفاده كنيم. اين برابري است اما برابري هميشه به معناي عدالت نيست. ما بايد تلاش بيشتري كرده و براي همه آنچه كه نياز دارند را فراهم كنيم.
اولين قدم براي عدالت اين است كه بتوانيم آن را تشخيص دهيم.
آئودري لورد (Audre Lorde) ميگويد، «اين تفاوتهايمان نيست كه ما را از هم جدا ميكند، ناتواني در تشخيص، پذيرش و تقدير از اين تفاوتهاست.»
پس به اطرافتان نگاه كنيد. چه تفاوتهايي ميبينيد؟ و چطور ميتوانيد اين تفاوتها را در تصميمات روزمرهتان لحاظ كنيد؟
منبع:مردمان
- جمعه ۰۶ فروردین ۹۵ | ۱۱:۳۹
- ۲۲ بازديد
- ۰ نظر